کتاب مجموعه احساس های تو (12 جلدی - جلد نرم)

کتاب مجموعه احساس های تو 12 جلدی اثربرایان موزس، ترجمه ی قاسم کریمی و تصویرگری مایک گوردن توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

کتاب احساس های تو متشکل از 12 جلد مختلف و درباره ی احساسات  گوناگونی است که انسان با آن ها سر و کار دارد. این اثر برای کودکان گروه سنی 6 تا 10 سال آماده شده  است تا آن ها را با احساسات و عواطف مختلف شان آشنا کند و به کودکان می آموزد که آنها نیز همانند بزرگترها دارای احساسات متفاوتی هستند، چه منفی و چه مثبت، اما نکته ی مهم و اساسی چگونگی مدیریت این احساسات و کنترل آن ها می باشد. در ابتدای هر یک از بخش های کتاب شرح داده می شود که کودکان در هنگام بروز احساسات گوناگون چه عکس العمل هایی نشان و چه کارهایی را انجام می دهند. سپس از موقعیت ها و مکان هایی می گویند که آن حس به خصوص به سراغشان آمده است، همچنین به کودکان یاد آوری می شود که بزرگسالان نیز این احساسات را دارند. در نهایت راه کارهایی برای کودکان نقل می شود تا با آن حس به خوبی برخورد کنند و از پس هیجانات خود برآیند. این اثر مورد تایید وزارت آموزش و پرورش بوده و در کتاب نامه ی رشد شماره 10 این سازمان معرفی شده است. عناوین 12 بخش متفاوت کتاب که هر یک به صورت یک جلد جداگانه نیز به چاپ رسیده اند، عبارتند از: " من غمگینم "، " من عصبانی ام "، " من ترسویم "، " من خجالتی ام "، " من خوش حالم "، " من حسودم "، " من نگرانم "، " من تنهایم "، " من بی حوصله ام "، " من معلولم "، " من توسری خورم " و " من به حق خودم نمی رسم " می باشد. این اثر برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب

خیلی چیزها مرا می‌ترساند. وقتی خودم تنهایی از پله ها بالا میروم؛ میترسم. اما به خودم میگویم:«از چه میترسی؟ کسی که آنجا نیست.» وقتی فکر می کنم که زیر تخت خوابم چندتا عنکبوت هستند، میترسم. اما عنکبوت بیشتر از من میترسد. من خیلی دوست دارم قایم موشک بازی کنم. توی بازی، هر وقت بابام میپرد جلوِ من، خیلی میترسم. ولی باز هم دلم می خواهد دوباره بازی کنم! اولین روزی که رفتم مدرسه، خیلی ترسیدم.... اما آن روز، آنقدر به من خوش گذشت که دلم نمی‌خواست به خانه برگردم! اولین شبی که میخواستم در خانه مامان بزرگ به خوابم، از ترس خوابم نمی‌برد. اما مامان بزرگ آمد و کنار تخت خوابم نشست. بعد هم برایم قصه خواند تا کم کم خوابم گرفت. برادر بزرگم میگفت دندانپزشک وحشتناک است. من هم دلم نمی‌خواست پیش دندانپزشک بروم. اما وقتی پیش دندانپزشک رفتنم، دیدم اصلاً ترسناک نیست. خانم دکتر به من گفت:«به به! چه دندان های قشنگی داری!»   غم چه جور احساسی است؟ گاهی غم باعث می شود از هیچ چیز خوشحال نشویم. حتی از چیزهایی که معمولاً موجب تفریح می شود، لذت نبریم. گاهی خیلی غمگین می شویم. ممکن است نتوانیم در کلاس درس تمرکز کنیم. اشکالی ندارد که غمگین باشیم؟ وقتی کاری درست از آب درنمی آید، طبیعی است که ناامید شویم. اگر تلاش کنیم احساس غم خود را پنهان کنیم، حالمان بدتر می شود. گریه حال تو را بهتر می کند، با گریه غم را بیرون می ریزی. چیزهای دیگری هست که به تو کمک می کند حالت بهتر شود. چطور از دست غم خلاص شوم؟ وقتی دیگران ما را کنار می گذارند احساس تنهایی می کنیم. وقتی نمی توانیم با دوستانمان وقت بگذرانیم طبیعی است که غمگین شویم. بهترین راه خلاص شدن از دست این احساسات این است که درباره ی آن صحبت کنیم. مشکلاتمان را با دوستان و خانواده مان در میان بگذاریم. آن ها می توانند به تو کمک کنند تا را ه حلی پیدا کنی. وقتی دوستم مرا عصبانی می‌کند. به او می‌گویم که دیگر با او بازی نمی‌کنم... اما همیشه پشیمان می شوم. هرکس ممکن است از چیزی عصبانی بشود. وقتی مامان خسته و کوفته به خانه می آید و ما سر و صدا راه می اندازیم ... از دست ما عصبانی می شود. وقتی خواهرم می‌خواهد کاردستی درست کند، اما کارها درست از آب در نمی‌آید... عصبانی می شود. وقتی دوستم را به خاطر کاری که نکرده، دعوا می‌کنند... عصبانی می شود. خودم هم بعضی وقت ها کارهایی می کنم که دیگران را عصبانی میکند. مثل وقتی که با ادب نیستم یا رفتار خوبی ندارم. یا وقتی که لج می کنم و توپم را به کسی نمیدهم. یا وقتی که بازی را میبازم و همه چیز را به هم میزنم. یا وقتی کسی را که از پس کاری برنمی‌آید، مسخره می‌کنم. وقتی که توی مدرسه بدرفتاری می کنم... یا وقتی جواب سوال‌ها را نمی‌دانم و تقلب می کنم. معلّممان عصبانی می شود. همه عصبانی می شوند. اما من وقتی که میبینم دارم عصبانی میشوم... از یک تا ده می شمارم، بعد صحبت می کنم. برای اینکه دیگر عصبانی نباشم، آنقدر می دوم تا به نفس نفس بیفتم. بعضی وقت ها هم توپم را محکم شوت می کنم. وقتی عصبانی هستم، سعی می کنم برای آرام شدن راهی پیدا کنم. بعضی وقت ها درباره ی ناراحتی ام هم با توپم، با حیوانات یا با در و دیوار حرف میزنم. انگار آنها حرف را می فهمند. و سعی می کنم به چیزهای خوب فکر کنم. اینطوری یادم میرود که چرا عصبانی بوده ام.          

•  از سری کتاب های بنفشه
• نویسنده: برایان موزس
• تصویرگر: جن گرین
• مترجم: قاسم کریمی
• انتشارات: قدیانی