معرفی کتاب لودویگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی
لودویگ فوئرباخ فیلسوف برجسته ی آلمانی و از شاگردان هگل است که تاثیر بسیاری بر مارکس متاخر داشت. برای مارکس دو دوره ی فکری در نظر گرفته شده است. مارکس جوان که ایده های هگل را اخذ کرده بود رویکردی ایده آلیستی و بیشتر فلسفی داشت در بخش دوم تفکرش که مارکس متاخر نامیده می شود، با اخذ تفکرات اقتصادی فوئرباخ به نقد هگل پرداخت. انگلس نیز رفیق و همراه این متفکر برجسته است؛ این دو بسیاری از آثار را در کنار یکدیگر نگاشتند.
مکاتبات و تعاملاتی که مارکس و انگلس با فوئرباخ داشتند و تاثیرگذاری وی بر این دو متفکر برجسته به نگارش کتابی با عنوان تزهایی درباره ی فوئرباخ از مارکس منجر شد. در واقع فوئرباخ را واسط و میانه ی حلقه ی ارتباطی مارکس و انگلس با هگل می دانستند. نیازی به معرفی کارل مارکس و فردریش انگلس نیست، این دو متفکر تاثیر زیادی بر تفکر اقتصادی در جامعه شناسی و همچنین در علم سیاست داشته و پیروان ایشان همچنان در جهان به دنبال تغییر و دگرگونی ساختارهای سیاسی فعلی هستند. کتاب لودوریگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی این کمک را به مخاطبان آثار فوئرباخ و مارکس می کند تا بتوانند بیشتر با آموزه های هر دو متفکر و تلفیق تفکری آن دو آشنا شوند و خود دست به تعمق فلسفی، سیاسی، اقتصادی و جامعه شناختی بزنند.
برشی از متن کتاب لودویگ فوئرباخ و ایدئولوژی آلمانی
انقلاب علیه هگل دفتری که اینک پیش روی ماست، ما را به دوره ای باز می گرداند که گرچه از لحاظ زمانی بیش از یک نسل از آن نمی گذرد، چنان با نسل کنونی در آلمان بیگانه گشته که گویی صد سال از آن زمان گذشته است. با این همه این دوره، دوره ی تدارک برای انقلاب 1848 بود، و همه ی آن چیزی که از آن هنگام تاکنون در کشور ما روی داده است صرفا ادامه ی سال 1848 و اجرای آخرین خواست و وصیت انقلاب بوده است. در آلمان سده ی نوزدهم نیز مانند فرانسه ی سده ی هژدهم، انقلابی فلسفی، پیش درآمد یک دگرگونی سیاسی بود. ولی این دو جریان چه متفاوت می نمودند! فرانسویان با تمامی علم رسمی، با کلیسا و غالبا با دولت به نبرد آشکار برخاسته بودند؛ نوشته های ایشان در فراسوی مرزها - در هلند یا انگلستان به چاپ می رسید در حالی که خودشان همواره در خطر زندانی شدن در باستیل بودند.
از سوی دیگر آلمانی ها استادانی بودند که در مقام دولتی مربی جوانان، آثارشان، زیب کتب درسی رسمی بود، و دستگاه پایان بخش سر تا سر تکامل - دستگاه هگل- حتا به یک معنا، به مقام فلسفه ی دولت پادشاهی پروس ارتقا یافت. آیا ممکن بود انقلاب، خود را در پشت این استادان، در پس عبارت فضل فروشانه و دو پهلو، جملات ملال آور و ثقیل ایشان پنهان کند؟ مگر درست همان کسانی که در آن زمان به منزله ی نمایندگان انقلاب به شمار می آمدند -لیبرال ها- سرسخت ترین دشمنان این فلسفه ی آشفته ساز ذهن نبودند؟ ولی آنچه را که نه حکومت و نه این لیبرال ها می دیدند دست کم یک نفر در سال 1833 می دید و این شخص کسی جز هاینریش هاینه نبود.
نظرات کاربران درباره کتاب لودویگ فوئر باخ و ایدئولوژی آلمانی
دیدگاه کاربران