loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم (قصه های یک جورکی 12)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم، دوازدهمین جلد از قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

قبل از اینکه مارکو به مدرسه برود، پدرش از او می خواهد در راه بازگشت به خانه، حواسش را جمع کند و هر چه را که در طی راه در کوچه و خیابان می بیند برای او تعریف کند. مارکو بعد از تعطیل شدن مدرسه، از خیابان مالبری به طرف خانه راه می افتد و تمام حواسش را جمع می کند تا موضوع مناسبی برای تعریف کردن پیدا کند اما هر چه را نگاه می کند چیزی در خیابان نظرش را جلب نمی کند. فقط یک اسب می بیند که در حال کشیدن یک گاری چهارچرخ است و به نظرش اصلا موضوع جالبی برای تعریف کردن نیست. اما کم کم خیالبافی هایش شروع می شود و قصه‌ی جذابی به نظرش می رسد! فکر می کند اگر بگوید گاری را یک گورخر می کشید، ماجرای هیجان انگیز تری برای گفتن است! اما نه! به نظرش یک جایی از داستان جور در نمی آید و نمی شود گورخری به آن زیبایی یک گاری معمولی را بکشد و بهتر است بگوید که گورخر یک کالسکه‌ی طلایی و آبی رنگ را می کشیده و یک کالسکه چی سوارش بوده! اما بعد به این فکر می کند که گورخر خیلی کوچک است و شاید بهتر باشد کالسکه توسط یک گوزن تیزپا کشیده شود، ولی خوب می داند که گوزن بیشتر دوست دارد سورتمه ای رنگارنگ را بکشد تا یک کالسکه! ولی با خودش می گوید این که یک گوزن سورتمه ای را بکشد، به فکر هر کسی می رسد؛ او باید چیز جالب تری تعریف کند. ناگهان به ذهنش می رسد که اگر یک فیل سورتمه را بکشد، داستان جالب تر می شود و...

مجموعه‌ی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "اگر پاهای اردکی داشتم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصه‌ی کوتاه بامزه و جذابی دارند که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه داشته و بر جذابیت آن می افزاید.


برشی از متن کتاب


نه، این به درد داستان من نمی خورد؛ شاید برای شروعش، اِی ی بدک نباشد. وقتی به خانه برسم می گویم گاری را یک گورخر می کشید. این داستان حرف ندارد. به این می گویند دیدنی، مخصوصاً که بگویم تو خیابان مالبری دیدمش. آره، گورخر فکر خوبیه ولی حیف، یک جای کار عیب دارد: گورخری به این خوشگلی بیاید یک گاری بدرد نخور را بکشد.؟! نه، داستان وقتی بامزه می شود که بشنوند یک کالسکه چی سوار کالسکه بوده، یک کالسکه ی طلایی و آبی رنگ که عینهو رعد و برق در خیابان مالبری می تاخته. این همان چیزی است که باید دید! نه، نه. بی فایده است... گورخر خیلی کوچکه. واسه این کار گوزن مناسب تره گوزن هم تند و تیز پا و هم فرزتره. و هم قیافه اش انگار قشنگ تر می شود در خیابان قدیمی مالبری. یک لحظه صبر کنید باز هم یک جای کار عیب دارد! گوزن که از کشیدن یک چیز چرخ‌دار خوشش نمی آد، می آد؟ گوزن بیشنر دوست دارد یک سورتمه ی رنگ و وارنگ را بکشد. اوم م م... گوزن و سورتمه... ولی اینکه به فکر هر کسی می رسد به فکر جک یا پت، به فکر جو یا نت حتی به فکر جین هم می رسد! اما برای یک خرده دست کاری هنوز دیر نیست. می شود گفت سورتمه با فیل. این شد یک چیز عجیب و غریب! ولی فیلش باید خیلی فیل باشدها، یک فیل گنده و پر زور یک فیل آبی رنگ با چشم های خوشگل و شیطون. برای اینکه با حال بشود، یک مهارجه را سوارش می کنم، یک مهاراجه ی یاقوت به سر را که آن بالا نشسته. بله، این می شود داستانی که لنگه اش را هیچ کس نمی تواند بگوید. مخصوصاً اگر بگویم این چیزها را در خیابان مالبری دیدم. اما باز یک جوریه ها... هنوز خوبِ خوب در نیامده.    

(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم (قصه های یک جورکی 12)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل