کتاب غول مدفون | کازوئو ایشی گورو؛ سهیل سمی
- انتشارات : ققنوس
- مترجم : سهیل سمی
- تگ : کتاب غول مدفون
محصولات مرتبط
درباره کتاب غول مدفون؛ ترجمهی سهیل سمی
کتاب غول مدفون روایتگر سرنوشت عجیب و خواندنی اهالی یک سرزمین است که رمانی تخیلی و پررمزوراز را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیتهای اصلی قصه، زوجی سالخورده هستند که "اکسل" و "بیئتریس" نام دارند. آنها در یکی از روستاهای بریتانیا روزگار میگذرانند. در این دورهی زمانی، فضایی خفقانآور کل کشور را فرا گرفته و علاوه بر انسانها و سایر حیوانات معمول، دیوهایی زشت و خطرناک نیز، در این سرزمین زندگی میکنند؛ موجوداتی قدرتمند که به راحتی میتوانند به انسانها صدمه بزنند. همواره مهی غلیظ نیز در هوای بریتانیا جریان دارد؛ مهی عجیب که هیچگاه از بین نمیرود.
خانهی تمامی مردم، درون دالانهایی تودرتو قرار دارد؛ دالانهایی طولانی، تاریک و مسقف که از طریق راههایی زیرزمینی به یکدیگر وصل میشوند. در واقع، اهالی بریتانیا، جهت در امان ماندن از سرما و جلوگیری از بروز خطرات احتمالی و همچنین ترس از ابتلا به انواع بیماریهای جانفرسا، در این مکانها سکونت میگزینند. تنها دغدغهی این مردم، چگونگی تهیهی نان و هیزم است. نکتهی قابل توجه در داستان این میباشد که تمامی بریتانیاییها دچار فراموشی شدهاند؛ به طوری که علاوه بر خاطرات دور خویش، همواره گذشتهی کوتاه مدت خود را نیز از یاد میبرند. این موضوع همچون یک بیماری واگیردار در میان آنها رایج است. اما متاسفانه، خودشان متوجه آن نیستند.
اکسل و زنش نیز در یکی از اتاقهای همین دالانها اقامت دارند. این پیرمرد برخلاف سایر همسایگان خویش، همواره، به صورت جسته و گریخته خاطراتی از گذشتهی خود و روستاییان را به یاد میآورد. بنابراین، تلاش میکند که وقایع مربوطه را به سایرین نیز یادآوری نماید. ولی هر بار با شکست مواجه گشته و نمیتواند آنها را برای پذیرش این خاطرات متقاعد سازد.
اصل ماجرا از روزی آغاز میگردد که خاطرهی فرزندی گمشده در ذهن اکسل زنده میشود؛ فرزندی متعلق به او و بیئتریس که هیچ رد و نشانی از او وجود ندارد. در نتیجه، اکسل شکسته و خسته از زندگی کنونی، امیدی تازه در دل خود احساس میکند. عاملی که میتواند شور و نشاط را به زندگی زناشوییاش بازگرداند. تحت چنین شرایطی، با بیئتریس صحبت کرده و او را متقاعد میسازد که همراه با یکدیگر به جستجوی فرزندشان بپردازند. با پذیرش این تقاضا از جانب بیئتریس، زوج قصه سفری پرفرازونشیب و خطرناک را آغاز مینمایند؛ سفری که رازهایی سربهمهر و فراموش شده را آشکار خواهد ساخت.
برشی از متن کتاب غول مدفون
فصل هشتم
راهب جوان پیکنی لاغراندام و زرد و زار بود که به زبان ادوین خیلی خوب حرف میزد. راهب بی تردید از مصاحبت کسی که بیش و کم هم سن و سال خودش بود خوشحال بود، و در نخستین بخش مسیر در دل مه سپیده دم با لذت سخن گفته بود. اما از وقتی که به میان درختان رفته بودند، راهب جوان ناگهان سکوت کرده بود و حال ادوین با خود میگفت که نکند سخنی گفته که راهنمایش را آزرده. اما به احتمال بیشتر، راهب فقط نگران آن بود که مبادا توجه موجوداتی که در دل آن بیشهزار کمین کرده بودند به آن دو جلب شود؛ در دل آواز خوش پرندهها، صدایی سوت مانند و نجواهایی عجیب پیچیده بود. وقتی ادوین یکبار دیگر، نه برای اطمینان خاطر، که برای شکستن آن سکوت، پرسید: «پس زخمهای برادر من کشنده نبودن؟» پاسخی که شنید بیش و کم تند و رک بود.
«پدر یوناس گفتن نه. هیچکس از ایشون داناتر نیست.»
پس ویستن آسیب جدی ندیده بود. در واقع، او نیز مدتی پیش همان مسیر را در دامنهی تپه، و در تاریکی، طی کرده بود. آیا مجبور شده بود وزنش را روی بازوی راهنمایش بیندازد؟ یا توانسته بود سوار بر مادیانش آن مسیر را طی کند، شاید هم در شرایطی که آن راهب افسار اسبش را گرفته بود؟
آنطور که راهب جوان میگفت، پدر یوناس به او گفته بود: «این پسر رو به کلبهی چلیکسازها ببر، و احتیاط کن که کسی شما رو حین خروج از صومعه نبینه.» پس ادوین اندکی بعد به جنگجو ملحق میشد، اما آیا میتوانست از جانب او انتظار استقبالی درخور داشته باشد؟ او در رویارویی با نخستین کارزار ویستن را مایوس کرده بود. به جای آنکه با آشکار شدن نخستین نشانهی نبرد شتابزده خود را به او برساند و شانه به شانهاش در برابر خصم بایستد، به آن دالان گریخته بود. اما مادرش آن زیر نبود و تازه هنگامی که در دوردست و در قعر سیاهی، انتهای دالان چون قرص ماه آشکار شد، تودههای سنگین و ابرمانند رویا از ذهنش روبیده شد و او در کمال وحشت دریافت که چه حادثهای رخ داده است.
اما برای جبران کوتاهیاش، به محض اینکه پا به فضای آکنده از هوای خنک صبحگاهی گذاشته بود، نهایت سعیاش را کرده بود. تقریبا سرتاسر راه برگشت به صومعه را دویده بود، و فقط...
کتاب غول مدفون اثر کازوئو ایشی گورو با ترجمهی سهیل سمی توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.
- نویسنده: کازوئو ایشی گورو
- مترجم: سهیل سمی
- انتشارات: ققنوس
مشخصات
- نویسنده کازوئو ایشی گورو
- مترجم سهیل سمی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 9
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 392
- انتشارات ققنوس
نظرات کاربران درباره کتاب غول مدفون | کازوئو ایشی گورو؛ سهیل سمی
دیدگاه کاربران