محصولات مرتبط
کتاب عشق زن خوب به قلم آلیس مانرو و ترجمه ی شقایق قندهاری در نشر قطره به چاپ رسیده است.
این کتاب شامل پنج داستان بلند است که توسط برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2013 "آلیس مانرو" نوشته شده است. این نویسنده یکی از برجسته ترین نویسندگان در زمینه داستان های کوتاه و نیمه بلند است و همواره در همه ی داستان هایش اصل "متفاوت بودن" را رعایت می کند. تنوعِ موضوعی او نشان می دهد که "مانرو" نویسنده ای باهوش و تیزبین است که همه چیز را زیر نظر دارد و با تکیه بر همین ویژگی خارق العاده اش، در داستان هایی که می نویسد به بیان مسائل مختلف و تازه ای می پردازد. یکی از مسائلی که معمولاً در همه ی کتاب هایش یافت می شود، توجه ویژه به روابط انسان هاست. او از روابط میان زن و شوهر گرفته، تا پرشک و بیمار و یا رابطه میان دو دوست می نویسد و در همه ی این روابط، توجه ویژه ای به هم جنسان خود دارد. ماجرای "عشق زن خوب" که یکی از داستان های این مجموعه می باشد و نام کتاب نیز از آن گرفته شده است، در مورد زنی بیمار است که برای درمان، نزد پزشکی می رود. شوهر این زن، پزشک را که رفتار نامناسبی دارد به قتل می رساند و این اتفاق زمینه ی بیش تر شدن شدت بیماری همسرش را فراهم می کند. "آلیس مانرو" با توصیف خارق العاده صحنه ها و شخصیت پردازی ویژه اش داستان های این مجموعه را به شدت خواندنی کرده است، پس پیشنهاد می کنیم مطالعه این اثر دوست داشتنی را از دست ندهید.
برشی از متن کتاب
سقف اتومبیل قاب پارچه ای داشت که آقای ویلنز آن را در هوای گرم باز می کرد. سقف باز بود. پسرها داخلش را خوب نمی دیدند. نوع رنگ اتومبیل شکل آن را در آب مشخص میکرد، با این حال خود آب چندان تمیز و زلال نبود و آنچه را که زیاد مشخص نبود مهم تر می کرد. پسرها کنار آب چمباتمه زدند، بر روی شکم هایشان دراز کشیدند و سرهایشان را مثل لاک پشت بالا گرفتند تا چیزی ببینند. از میان سوراخ توی سقف، چیزی تیره رنگ و خزه دار، چیزی شبیه حیوانی بزرگ، به زور بیرون زده بود که بی جهت در آب تکان می خورد. ناگهان به نظرشان رسید که باید بازوی یک دست باشد که با آستین کت تیره رنگی سنگین و پر مو پوشیده شده است. انگار جسد مردی که می باید آقای ویلنز باشد، در موقعیت غریبی داخل اتومبیل قرار گرفته بود. حتما فشا آب - در این موقع سال حتی در تنوره ی آب هم فشار آب خیلی زیاد بود - به طریقی او را از روی صندلی اش بلند کرده و به این سو و آن سو پرتاب کره است. به طوری یک شانه اش از نزدیکی های سقف اتومبیل افتاده بود و بازوی دست دیگر از جا کنده شده بود. به احتمال زیاد سرش با فشار، در مقابل در و شیشه ی طرف راننده به سمت پایین افتاده بود. یکی از چرخ های جلو بیش تر از چرخ دیگر در کف رودخانه گیر کرده بود؛ یعنی اتومبیل روی سراشیبی قرار داشت و به همین علت از این طرف به آن طرف و همچنین از پشت و جلو نوسان داشت. در واقع شیشه باید باز بوده باشد و سر با فشار زیاد در امتداد بدن او آویزان شده است که در چنین موقعیتی گیر کرده بود. اما آنها نمی توانستند این وضعیت را ببینند. آن ها چهره آقای ویلنز را همان طوری که می شناختند، تصور میکردند، صورتی بزرگ و درشت که اغلب اخمی ساختگی داشت، اما هرگز ترسناک نبود. نوک موهای مجعدش سرخ یا زرد برنجی رنگ بود و به صورت کج روی پیشانی اش شانه شده بود. ابروهایش تیره تر از موهایش بودند، ابروان پرپشت و پف کرده که مثل عنکبوت بالای چشمانش قرار داشت. این چهره از قبل هم برایشان غریب و مضحک بود، مثل چهره خیلی از بزرگسالان. آن ها از دیدن جسد غرق شده ی او نترسیدند و فقط همان بازو و دست بی رنگ و رویش را دیدند. به محض این که چشمشان به نگاه کردن توی آب عادت کرد، به وضوح دست او را هم دیدند. دست به طرز ترسناک و متزلزلی روی آب بالا آمده بود، مثل یک پر، گرچه به ظاهر مثل خمیر قرص و محکم بود و هم اینکه اساساً به بودنش عادت می کردی، خیلی هم عادی به نظر میآمد. پسر بچهها گفتند: ای پدر سوخته! آنها تمام توان و انرژی شان را جمع کردند و با لحنی توأم با احترام عمیق و حتی حس قدرشناسی گفتند: ناقلا. امسال اولین باری بود که برای گردش بیرون می آمدند. آنها از مسیر پل روی رودخانه پرگرین آمده بودند، پل یک بانده ی دو طرفه ای که به عنوان دروازه جهنم یا دام مرگ شناخته شده بود.
فهرست
- یادداشت مترجم
- خواب مادرم
- جزیره ی کورتس
- عشق زن خوب
- در پس صحنه
- از جنبه ی
- برنده ی نوبل ادبیات 2013
- پنج داستان بلند
- نویسنده: آلیس مانرو
- مترجم: شقایق قندهاری
- انتشارات: قطره
مشخصات
- نویسنده شقایق قندهاری
- مترجم شقایق قندهاری
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 11
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 277
- انتشارات قطره
نظرات کاربران درباره کتاب عشق زن خوب - آلیس مانرو
دیدگاه کاربران