محصولات مرتبط
کتاب عروسِ فریبکار نوشتۀ مارگارت اتوود با ترجمۀ شهین آسایش در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
داستان این کتاب، زندگی سه دوست به نامهای تونی، رز، کرز را بیان میکند که هر سه در زندگی از یک زن، که همدانشگاهی آنها بوده، ضربه خوردهاند. این زن زینیا نام دارد. زنی بیاندازه زیبا، بد اندیش و فریبکار که هیچکس دقیقا نمیداند او کیست. زینیا در جایجایِ رمان جاری است و تصویری که اتوود از او میسازد مرموز، فریبنده و خطرناک است. او از هیچچیز واهمهای ندارد، بیوقفه دروغهای بزرگ میگوید و همهرا فریبمیدهد.
زینیا مانند نیرویی خطرناک و افسانهای میماند که در زندگی این سه دوست جاری شده و یک به یک مرد زندگیشان را به تصاحب خود در میآورد. آیا هدف زینیا از این کارها ایجادِ درد و رنجِروحیِ عمیق برای آنهاست؟ شاید برای بدست آوردن ثروت؟ و شاید صرفا نیرویِقویای از درد و تاریکی است. زخمهایی که زینیا بر این سه دوست میزند دردناکند، اما هر سه فکر میکردند اکنون که زینیا درگذشته است، مشکلاتشان نیز با او به خاکستر تبدیل شده است. اما ناگهان زینیا به زندگی آنها باز میگردد، تا شاید برای باری دیگر ضربات جبران ناپذیری را بر زندگیِ تونی، رز و کرز وارد کند. این رمان دنیای صمیمیت، دشمنی و دوستی میان زنان را به تصویر میکشد. «زنان» همیشه موضوع رمانهای مارگارت اتوود بودهاند و در داستانهایش جایگاه ویژهای داشتهاند. اتوود در این رمان هوشمندانه دنیایی را میسازد که زنان مهرههای اصلی داستانهای آن هستند و روابط، دوستیها، تلخیها و دشمنی بین آنها پیکرۀ اصلی این داستان را شکل میدهند.
برشی از متن کتاب
تونی ناگهان احساس خنکی میکند. باید دری باز شده باشد. به بالا و به آینه نگاه میکند.
زینیا آنجا ایستاده است، پشت سر او، توی دود، توی شیشه و توی اتاق. این شخص شبیه زینیا نیست. این خود زینیا است.
این خیالات نیست. پیشخدمت پوستپلنگی هم او را میبیند. برایش سر تکان میدهد، به طرفش میرود و به میزی، در قسمت عقب رستوران، راهنماییاش میکند. تونی احساس میکند قلبش مثل یک مشت بسته شد و بعد به شدت به تپش افتاد. میگوید :« سرتان را آهسته برگردانید، جیغ نزنید.»
رز میگوید: « اوه، لعنتی، خودشه.»
کرز میگوید: « کی؟»
تونی میگوید: « زینیا.»
کرز میگوید: « زینیا مرده.»
رز میگوید: « خدایا واقعا خود اوست. کرز نگاهش نکن، میبیندت.»
تونی میگوید:« و بعد از آنکه ما را به آن تشییع جنازه احمقانه کشاند.»
کرز میگوید :« او که در آن تشییع جنازه نبود. یادت میآید،فقط آن قوطی حلبی آنجا بود.»
تونی میگوید :« و آن وکیل... .» تونی بعد از شوک اولیه متوجه میشود از این قضیه تعجب نکرده است.
رز میگوید: « وکیل... .»
کرز میگوید: « مثل یک وکیل دعاوی به نظر میرسید.»
رز میگوید: « زیادی شبیه یک وکیل بود. قبول کنید ما گول خوردیم. این هم یکی دیگر از کلکهای او بود.»
مثل اینکه دارند توطئهای میکنند، آهسته حرف میزنند. تونی فکر میکند: چرا؟ ما چیزی برای پنهان کردن نداریم. باید به سوی او برویم و از او بخواهیم ـ اما از او چه بخواهیم؟ او چقدر باید بیشرم باشد که پس از آن ماجرا هنوز زندهباشد؟
آنها بهجای گفتگو با یکدیگر و تظاهر به ندیدن او، نگاهشان به روی میز، آنجا که بستنیهای آبشدهشان به شکل لکههای صورتی و شاتوتی، مانند باقیماندۀ حملۀ یک نهنگ، در بشقابهای سفید شناورند، خیره شدهاست. احساس غافلگیر شدن، به تله افتادن و احساس گناه میکنند. درحالی که زینیا باید چنین احساسی داشته باشد.
اما زینیا مثل اینکه ندیده باشدشان،مثل اینکه هیچ یک از آنها آنجا حضور نداشته باشند، با قدمهای بلند از جلو میزشان رد میشود. تونی احساس میکند سه نفری در پرتو حضور او محو میشوند. عطر او بویی ناآشنا، تند، تلخ و مشئوم،بویی مانند بوی زمین سوخته میدهد. زینیا به میز عقب رستوران میرود. مینشیند و بعد از روشنکردن سیگار، از بالای سر آنها به بیرون پنجره نگاه میکند.
فهرست
- دربارهی نویسنده
- پیدایش
- رستوران تاکسیک
- مینای سیاه
- شبهای گمراهکننده
- عروس دزد
- پیامد
نویسنده
مارگارت اتوود رماننویس نامدار کانادایی است که بیش از سی کتاب در زمینۀ رمان، شعر و مقالات متعدد منتشر کرده است. کتاب «سرگذشت ندیمه» از آثار معروف این نویسندهاست که سریالی با همین نام نیز به اقتباس از آن ساخته شده است. در سال 2000، کتابِ «قاتل کور»، جایزۀ بوکر را برای او به ارمغان آورد. از دیگر آثار این نویسنده میتوان «آخرین انسان (اوریکس و کریک)»، «چشم گربه»، «چهرۀ پنهان» را نام برد.
- نویسنده: مارگارت اتوود
- مترجم: شهین آسایش
- انتشارات: ققنوس
مشخصات
- نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 7
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 703
- انتشارات ققنوس
نظرات کاربران درباره کتاب عروس فریبکار - مارگارت اتوود
دیدگاه کاربران