محصولات مرتبط
معرفی کتاب طعم گس خرمالو
کتاب طعم گس خرمالو نوشته ی زویا پیرزاد توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
کتاب حاضر مجموعه ی 5 داستان کوتاه و خواندنی تحت عناوین "لکه ها"، "آپارتمان"، "پرلاشز"، "سازدهنی" و "طعم گس خرمالو" را در برمی گیرد که نویسنده در طول محتوای تمامی این قصه ها، به تشریح روابط مختلف و پرحاشیه ی بین انسان ها و اقشار مختلف اجتماعی هم چون روابط میان زن و شوهرها پرداخته و با استفاده از بیان ساده، زیبا و تاثیرگذار خویش، مخاطب را وارد دنیای داستانی خود کرده و او را با شخصیت های قصه همراه و هم قدم می سازد. در داستان "لکه ها"، ماجرای زندگی "علی" و "لیلا" را می خوانیم که دوستانی مشترک به نام های "رویا" و "حمید" دارند؛ در واقع، رویا و حمید با هم زن و شوهر هستند اما، علی و لیلا فقط دو دوست و دل باخته ی یک دیگر می باشند؛ ولی هنگامی که مادر "لیلا" در مقابل عمه ی دختر، علی را به عنوان نامزد او معرفی می کند، رابطه ی این دو عاشق نیز شکلی دیگر به خود گرفته و تصمیم می گیرند که ارتباط خویش را رسمیت بخشیده و با هم نامزد کنند. در بخشی دیگر، نویسنده، به دوره ی نامزدی این زوج و اصرارهای پی در پی خانواده ی دختر، جهت گرفتن جشن عروسی و آغاز زندگی مشترک شان اشاره کرده و سپس وارد مرحله ی دیگری از زندگی "لیلا" و "علی" یعنی زندگی زناشویی آن ها شده و روایت هایی جذاب را شرح می دهد.
فهرست
لکه ها آپارتمان پرلاشز سازدهنی طعم گس خرمالو
برشی از متن کتاب
لکه ها یک سال بعد از آشنایی شان، مادر لیلا وقت معرفی علی به عمه ی لیلا که تازه از آمریکا آمده بود گفت «علی آقا، نامزد لیلا جان.» * پارچه فروش گفت «ژرسه اش حرف نداره! به درد همه چی می خوره، بلیز، دامن، لباس.» لیلا گفت «راستش نمی دونم. تو چی می گی رویا؟» آن طرف مغازه رویا باقی پارچه ها را زیر و رو می کرد. برگشت نگاهی به لیلا انداخت و نگاهی به پارچه فروش. «آقا، دو متر از این بلوزی کرشه برام ببر.» لیلا دست کشید به ژرسه ی گلدار و به رویا نگاه کرد. «تو که نمی خواستی پارچه بخری.» پارچه فروش متر فلزی را از زیر توپ ژرسه بیرون کشید و رفت طرف رویا. «زرد یا قهوه یی؟» رویا دست کشید به ژرسه ی زرد، بعد به کرشه ی قهوه یی. گفت «زرد یا قهوه یی؟ گمونم – زرد! به دامن سرمه یی خوب میاد.» لیلا گفت «تو که دامن سرمه یی نداری؟» رویا به لیلا نگاه کرد. «ها؟ راست می گی، ندارم.» رو به پارچه فروش که متر فلزی را توی دستش می چرخاند گفت «آقا، دامنی سرمه یی چی داری؟» پارچه فروش متر را برد طرف توپ های سرمه یی قفسه های بالا. بعد کرشه ی زرد را برید، تا کرد، پیچید لای نیم ورق روزنامه، گذاشت جلو رویا آمد طرف لیلا. لیلا دست هاش رو کرد توی جیب و سر تکان داد. «باید با مادرم بیام.» پارچه فروش برگشت طرف رویا. رویا گفت «نه، سرمه یی هات همه ش بوره. باز سر می زنم.» دست لیلا را کشید و از پارچه فروشی بیرون آمدند. توی کوچه برلن ایستادند منتظر تاکسی. رویا به لیلا گفت «کیفتو بده این دست، زیپشو بکش.» بعد دست انداخت زیر بازوی لیلا و گفت «خجالت برای چی؟ مادرت خوب کاری کرد.» در تاکسی را باز کرد و گذاشت اول لیلا سوار شود. «بالاخره یکی باید سیخی به علی می زد. هیچ معنی داره که -» یک نفس حرف زد. لیلا از پنجره ی تاکسی بیرون را نگاه می کرد و ناخن شستش را می جوید. رویا سرش را برد جلو به راننده گفت «لطفا همین جا.» وقت پیاده شدن به لیلا گفت «امشب پشتشو می گیری. باشه؟» لیلا شستش را از دهان درآورد «باشه» * از سینما که آمدند بیرون حمید به علی گفت «باز دو ساعت از کار و زندگی انداختی مون.» لیلا گفت «فیلمش خیلی هم بد نبود.» علی پاکت خالی تخمه ی آفتابگردان را پرت کرد توی جوی آب. «فیلم که مزخرف بود، عوضش -» سرش را برد دم گوش حمید و پچ پچ کرد. بعد زد زیر خنده.» لیلا خودش را زد به نشنیدن. حمید گفت «جون به جونت کنند آدم نمی شی. خداحافظ من باید برم شرکت.» علی گفت «شب چه کاره ای؟ من و لیلا می ریم پیتزایی. تو و رویا میاین؟» حمید سرش را از پنجره ی تاکسی بیرون کرد و داد زد «نه» لیلا لبخند زد و دست انداخت زیر بازوی علی. * توی پیتزا فروشی نبش خیابان مدیری لیلا با نی پلاستیکی نوشابه بازی می کرد. «مامان سراغ تو می گرفت.» علی تکه ای پیتزا گاز زد. «چرا؟ می خواد باز مراسم معارفه راه بندازه؟...
- نویسنده: زویا پیرزاد
- انتشارات: مرکز
زویا پیرزاد
زویا پیرزاد کیست؟
«زویا پیرزاد» نویسنده آبادنیِ ارمنیتبار و خالق رمانهای مشهوری نظیر «عادت میکنیم» و «چراغها را من خاموش میکنم» میباشد. او از چهرههای هنری محبوب معاصر است که از اواخر دهه هفتاد به شهرت رسید. در این مطلب به خلاصهای از زندگینامه زویا پیرزاد و بررسی آثار وی خواهیم پرداخت.زندگینامه زویا پیرزاد
پیرزاد در سال 1331، در شهر آبادان متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات، به تهران مهاجرت کرد و به ترجمه آثار ادبی کوچک و بزرگ جهان پرداخت. از جمله آثاری که به دست زویا پیرزاد ترجمه شده اند، میتوان به کتاب آلیس در سرزمین عجایب اشاره نمود.شروع نویسندگی زویا پیرزاد در دهه هفتاد
در ابتدای دهه هفتاد بود که زویا پیرزاد تصمیم به خلق داستانهای خود گرفت. او در این دهه، سه داستان کوتاه با نامهای مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک منتشر کرد که به شدت مورد استقبال مخاطبین قرار گرفتند. این استقبال سبب شد تا او به نگارش داستانهای بلندتر فکر کند. کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم، اولین رمان زویا پیرزاد است که نام او را به عنوان یک نویسنده توانمند در میان هنرمندان معاصر مطرح کرد. داستان رمان مربوط به یک زن خانهدار در یک خانوادهی ارمنی و روایت احساسات، مشکلات و مسائل او در زندگی میباشد.مطالعه بیشتر: آثار و زندگینامه سیمین دانشور
سبک ادبی زویا پیرزاد
سبک ادبی زویا پیرزاد در نویسندگی بسیار روان و مستقیم است. او در کتابهای خود به مسائل اجتماعی و تا حدودی روایت مسائل سیاسی و تاریخی میپردازد و از زبانی ساده و قابل فهم استفاده میکند تا مخاطبانش را با مسائل پیچیده آشنا کند. او در نثر خود از تصاویری شفاف بهره میگیرد تا خواننده را تا پایان به خواندن داستان تشویق کند. پیرزاد در کتابهایش از داستانهای واقعی و تجربیات خود و دیگران الهام میگیرد و دربارهی مسائلی مانند زندگی در جامعهی ایرانی، نقش زنان، مسائل و مشکلات آنها و... میگوید. نثر پیرزاد احساساتی و قوی است. او تلاش میکند تا با بیان تجربیات و مسائل خود خواننده را به فکر واقعیتهای زندگی بیندازد. وی در نوشتههایش به جزئیات توجه میکند، ولی این مسئله نه تنها ملالآور و خستهکننده نیست، بلکه سبب جذابیت بیشتر داستان نیز میگردد.موضوع کتاب های زویا پیرزاد
شاید بتوان گفت که «زنان» موضوع اصلی نوشتههای زویا پیرزاد هستند. او سعی میکند به اموری که ممکن است به نظر پیش پا افتاده و بیاهمیت بیایند، توجه کند. او به شکلی حرفهای، درباره مسائل سادهای که از زندگی روزمره مینویسد و خواننده را با جنبههایی جدیدی از این مسائل آشنا میکند. هدف پیرزاد در نوشتههایش، به تصویر کشیدن مشکلات زنان و پیدا کردن راهحلهای مناسب برای آنها است. در داستانهای او، زنانی از طبقات و قشرهای مختلف معرفی میشوند و در طول داستان به قهرمانهای کتاب بدل میگردند. قصههایی که در برخی از آنها زنان با نجابت و مناعت صبوری میکنند و در برخی دیگر، در طلبِ حق پایمال شدهی خود به جنگ جامعهی مردسالار میروند. پیرزاد در گفتگویی میگوید:«من در مورد زنان زیاد مینویسم، زیرا موضوع زنان درحال حاضر در مرکز دلمشغولیهای من قرار دارد. اینکه فکر کنیم زنان به مردان وابستهاند واقعا مرا میرنجاند. در ایران، ارمنستان، هندوستان و بسیاری کشورهای دیگر که فرهنگ غیر غربی دارند، دختر زمانی که متولد میشود، دخترِ پدرش است و سپس زنِ شوهرش و در نهایت مادرِ پسرش! سرنوشت و زندگی یک زن همواره به زندگی یک مرد گرهخورده است. این چیزی است که جامعه از زن توقع دارد: کار کردن در منزل، ازدواج کردن و سپس بچهدار شدن».
بهترین کتاب های زویا پیرزاد
نام کتاب های زویا پیرزاد به گوش اشخاص کتابخوان و اهل مطالعه آشناست؛ موضوع دو کتاب مشهور این نویسنده را در ادامه، به صورت خلاصه، برای شما شرح میدهیم:- کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم: به داستان اصلی این کتاب در بخش ابتدایی اشاره نمودیم. در جهت تکمیل مطالب ذکر شده باید گفت که شخصیت اصلی داستان زنی به نام «کلاریس» است که در میان یکنواختی زندگی، به مردی در همسایگی خویش دل میبنند. روایت اتفاقات سیاسی و تاریخی، موازی با این داستان عاشقانه در این رمان از ویژگی های برجسته آن است.
- کتاب عادت میکنیم: این کتاب ماجرا و اتفاقات سه نسل از یک خانواده را بیان میکند. «آرزو» زنی است که از همسرش جدا شده و هماکنون دختر و مادرش مهمترین اشخاص زندگی او هستند. داستان به احساسات آرزو و حوادث زندگی او میپردازد و یکی از جذابترین رمانهاییست که هر زن ایرانی میتواند آن را مطالعه کند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران