loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سه تار | جلال آل احمد

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب سه تار اثر جلال آل احمد

کتاب "سه تار" مجموعه‌ی 13 داستان کوتاه و جذاب تحت عناوین "سه تار"، "بچه‌ی مردم"، "وسواس"، "لاک صورتی"، "وداع"، "زندگی که گریخت"، "آفتاب لب بام"، "گناه"، "نزدیک مرزون آباد"، "دهن ‌کجی"، "آرزوی قدرت"، "اختلاف حساب"، "الگمارک و المکوس" می‌باشد که محتوایی اجتماعی دارد و درباره‌ی مسائل و معضلات مختلف و متعدد مربوط به قشر فقیر و تنگدست جامعه، حکایت‌هایی خواندنی را ارائه می‌دهد.

در داستان "سه تار"، کتاب جلال آل احمد شخصیت اصلی قصه، پسری نوجوان است که به خواندن و نواختن سه تار علاقه ی فراوانی دارد و همواره آرزوی داشتن یک سه تار را در سر می پروراند. وی هیچ میل و اشتیاقی به درس و تحصیل نداشته و از همین روی، سرانجام مدرسه و کسب دانش را نیمه کاره، رها می کند.

در طی این زمان، مدام به مجالس مختلف رفته و با سه تارهای کرایه ای، به آواز خوانی پرداخته و دستمزد حاصله را پس انداز می نماید؛ تا این که پس از سه سال کار مداوم، پول مورد نیاز جهت خرید سه تار را جمع آوری کرده و سه تار مورد علاقه اش را تهیه می کند. پس از خرید این آلت موسیقی، با شور و شعف وصف ناپذیری، اهداف و مقاصد خود را در ذهن، برنامه ریزی و طبقه بندی می نماید؛ غافل از این که دست سرنوشت او را از مسیر مورد نظرش منحرف ساخته و پسر را درگیر اتفاقاتی تلخ و غیر قابل پیش بینی خواهد کرد.


بخشی از کتاب سه تار

سه تار

یک سه تار نو و بی روپوش در دست داشت و یخه باز و بی هوا راه می آمد. از پله های مسجدشاه به عجله پایین آمد و از میان بساط خرده ریزفروش ها و از لای مردمی که در میان بساط گسترده آنان دنبال چیزهایی که خودشان هم نمی دانستند، می گشتند، داشت به زحمت رد می شد.

سه تار را روی شکم نگه داشته بود و با دست دیگر سیمهای آن را می پایید که به دگمه لباس کسی یا به گوشه بار حمالی گیر نکند و پاره نشود.

بالاخره امروز توانسته بود به آرزوی خود برسد. دیگر احتیاج نداشت وقتی به مجلسی می خواهد برود؛ از دیگران تار بگیرد و به قیمت خون پدرشان کرایه بدهد و تازه بار منت شان را هم بکشد.

موهایش آشفته بود و روی پیشانی اش می ریخت و جلوی چشم راستش را می گرفت. گونه هایش گود افتاده و قیافه اش زرد بود؛ ولی سر پا بند نبود و از وجد و شعف می دوید. اگر مجلسی بود و مناسبتی داشت، وقتی سر وجد می آمد، می خواند و تار می زد و خوشبختیهای نهفته و شادمانیهای درونی خود را در همه نفوذ می داد؛ ولی الآن میان مردمی که معلوم نبود به چه کاری در آن اطراف می لولیدند، جز اینکه بدود و خود را زودتر به جایی برساند، چه می توانست بکند؟ از خوشحالی می دوید و به سه تاری فکر می کرد که اکنون مال خودش بود.

فکر می کرد که دیگر وقتی سرحال خواهد آمد و زخمه را با قدرت و بی اختیار با سیم های تار آشنا خواهد کرد، ته دلش از این واهمه نخواهد داشت که مبادا سیم ها پاره شود و صاحب تار روز روشن او را از شب تار هم تارتر کند. از این فکر راحت شده بود. فکر می کرد که از این پس چنان هنرنمایی خواهد کرد و چنان داد خود را از تار خواهد گرفت و چنان شوری از آن برخواهد آورد که خودش هم تابش را نیاورد و بی اختیار به گریه بیفتد.

نمی دانست که چرا به گریه بیفتد؛ ولی ته دلش آرزو می کرد که آنقدر خوب بتواند بنوازد که به گریه بیفتد. حتم داشت فقط وقتی که از صدای ساز خودش به گریه بیفتد، خوب نواخته. تابه حال نتوانسته بود آن طور که خودش می خواهد بنوازد. همه اش برای مردم تار زده بود. برای مردمی که شادمانیهای گم شده و گریخته خود را در صدای تار او و در ته آواز حزین او می جستند.

این همه شب ها که در مجالس عیش و سرور آواز خوانده بود و ساز زده بود، در مجالس عیش و سروری که برای او فقط یک شادمانی ناراحت کننده و ساختگی می آورد، در این همه شب ها نتوانسته بود از صدای ساز خودش به گریه بیفتد.

نتوانسته بود چنان ساز بزند که خودش را به گریه بیندازد. یا مجالس مناسب نبود و مردمی که به او پول می دادند و دعوتش می کردند نمی خواستند اشک های او را تحویل بگیرند و یا خود او از ترس اینکه مبادا سیم ها پاره شود، زخمه را خیلی ملایم تر و آهسته تر از آن چه که می توانست بالا و پایین می برد. این را هم حتم داشت. حتم داشت که تابه حال خیلی ملایم تر و خیلی با احتیاط تر از آن چه که می توانسته تار زده و آواز خوانده.

می خواست که دیگر ملالتی در کار نیاورد. می خواست که دیگر احتیاط نکند. حالا که توانسته بود با این پولهای به قول خودش «بی برکت» سازی بخرد، حالا به آرزوی خود رسیده بود. حالا ساز مال خودش بود. حالا می توانست به راحتی، آن چه را که دلش می خواهد بنوازد. حالا می توانست چنان تار بزند که خودش به گریه بیفتد.

سه سال بود که آوازه خوانی می کرد. مدرسه را به خاطر همین ول کرده بود. همیشه ته کلاس نشسته بود و برای خودش زمزمه می کرد...

کتاب سه تار نوشته جلال آل احمد توسط نشر جامه دران به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب سه تار

سه تار

بچه مردم

وسواس

لاک صورتی

وداع

زندگی که گریخت

آفتاب لب بام

گناه

نزدیک مرزون آباد

دهن ‌کجی

آرزوی قدرت

اختلاف حساب

الگمارک و المکوس



  • نویسنده: جلال آل احمد
  • انتشارات: جامه دران

درباره جلال آل احمد نویسنده کتاب کتاب سه تار | جلال آل احمد

«جلال آل احمد» نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار و از فعالان سیاسی و اجتماعی ایرانی است. نگاه موشکافانه‌ی او به مسائل اجتماعی و فرهنگی در آثار جلال آل احمد به وضوح دیده می‌شود و اغلب آثار او دارای مضامین انتقادی در حوزه‌های مختلف اجتماعی-سیاسی است. ...

نظرات درباره کتاب سه تار | جلال آل احمد


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سه تار | جلال آل احمد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل