کتاب زک کهکشانی 9 (بازگشت به زمین)

درباره‌ی کتاب زک کهکشانی 9: بازگشت به زمین اثر ری اورایان

کتاب "بازگشت به زمین"، جلد نهم مجموعه "کتاب‌های زک کهکشانی" می‌باشد که برای مطالعه‌ی کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

زک، در یکی از مدارس نبولون، تحصیل می‌کند و اوقات خوشی را پشت سر می‌گذارد. اما همیشه به زمین و دوستان قدیمی‌اش در آن‌جا فکر می‌کند؛ دوستانی که خاطرات زیادی را با آن‌ها سپری کرده است. او در خانه‌ی مجهزشان، مدام سرگرم بازی‌ با برنامه‌های پیشرفته می‌باشد؛ برنامه‌هایی که پدرش، "آتو نلسون"، آن‌ها را از محل کارش، در "نبولونیکس"، برای زک تهیه می‌نماید.

ماجرای این جلد، از جایی آغاز می‌گردد که آتو، ماموریت کاری جدیدی را بر عهده می‌گیرد. او جهت انجام این ماموریت، باید به سیاره‌ی زمین سفر کند. طبق برنامه‌های از پیش تعیین شده، "فرد استیونز"، رئیس آتو و پسرش، "ست" نیز همراه با او به زمین خواهند رفت. بنابراین آتو نیز تصمیم می‌گیرد که فرزندش، زک را همراه با خود به این سیاره ببرد. با انجام این کار، زک بعد از مدت‌ها دوستان قدیمی خود را ملاقات خواهد کرد. از سویی دیگر نیز، همسفر ست خواهد شد و او را به دیدن مکان‌های گردشگری و مختلف زمین خواهد برد.

آتو پس از رسیدن به خانه، موضوع سفر و ماموریت کاری را با زک در جریان می‌گذارد. پسر قصه، از شنیدن این خبر، به شدت خوشحال می‌شود و با شور و شوقی وصف‌ناشدنی، خود را برای بازگشت مجدد به زمین آماده می‌کند؛ غافل از اینکه با اتفاقاتی دردسرساز و بزرگ مواجه خواهد شد.

شخصیت اصلی قصه، "زک نلسون" نام دارد. او پسری کوچک است که در کنار والدینش زندگی می‌کند. خانواده‌ی نلسون، سال‌ها پیش، از سیاره‌ی زمین به "نبولون" مهاجرت کرده‌اند؛ سیاره‌ای دوست‌داشتنی با امکانات و تجهیزاتی پیشرفته که زندگی راحتی را برای ساکنانش فراهم می‌سازد. زک، به هنگام مهاجرت به نبولولن، سگش، "لونا" را نیز با خود، به این سیاره آورده است؛ موجودی دوست‌داشتنی که همیشه و همه‌جا همراه زک می‌باشد.

برشی از متن کتاب زک کهکشانی 9 (بازگشت به زمین)

فصل 7

خانه‌ی قدیمی

پسرها به خانه‌ی قدیمی زک رسیدند. زک در زد. حس عجیبی بود که نمی‌توانست مثل گذشته یک‌راست بدود توی خانه.

زن کوتاه‌قدی در را باز کرد. زن پوستی سبز و سه تا چشم روی سر بزرگش داشت. زک زود فهمید که یک کالوسین است.

زن گفت: «می‌توانم کمک‌تان کنم؟» و هر سه تا چشمش هم‌زمان پلک زدند.

«ببخشید مزاحم شدم. من زک نلسون هستم. قبلا توی این خانه زندگی می‌کردم. بعد از مدت‌ها آمده‌ایم زمین و سگم فرار کرده است. فکر کنم اینجا باشد. قهوه‌ای و سفید است و قدش اینقدر است. شما ندیدیش؟»

زن دوباره پلک زد و گفت: «بله، چرا.. راستش یک سگ چند دقیقه پیش دوید توی حیاط پشتی ... ولی...»

زک گفت: «خیلی ممنون!» و قبل از اینکه زن حرفش را تمام کند، با ست دویدند پشت خانه. حیاط پشتی درست مثل وقتی بود که آنجا زندگی می‌کردند.

زک گفت: «این لانه‌ی لوناست!» و به لانه‌ای فلزی که توی حیاط بود، اشاره کرد و ادامه داد: «وقتی لونا توله‌سگ کوچولویی بود، این را با بابا ساختیم.»

ست گفت: «این آنتن برای چی است؟»

زک گفت: «درجه‌ی هوای بیرون را اندازه می‌گیرد و بعد هوای توی لانه را تنظیم می‌کند؛ طوری که سگ همیشه توی آن راحت باشد.»

زک با خودش فکر کرد چرا هیچ‌وقت به این فکر نیفتاده روی نبولون هم برای لونا لانه بسازد؟ همیشه فکر می‌کرد لونا دوست دارد کنار حیاط‌شان بخوابد. شاید اشتباه می‌کرده. زک صدای حرکت چیزی را از توی لانه شنید....

سلام. همکاران برای برش متن، فقط همین بخش رو برام ارسال کرده بودن که من نوشتم همه رو!

کتاب بازگشت به زمین نهمین جلد از مجموعه ی زک کهکشانی اثر ری اورایان و ترجمه ی شیدا رنجبر با تصویرگری جیسون کرافت توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

فهرست

سیاره‌ی مهم

آماده برای رفتن

زمین

مامان‌بزرگ و بابابزرگ

فورکیوس – هگنیوس

فرار بونا

خانه‌ی قدیمی

به دنبال لونا

فروشگاه حیوانات خانگی

استخوان