کتاب A MAN CALLED OVE

درباره ی کتاب A MAN CALLED OVE

کتاب مردی به نام اوه توسط "فردریک بکمن" نوشته شده و در سال 2012 به چاپ رسیده است. رمان A MAN CALLED OVE با توصیف پیرمرد پنجاه و نه ساله‌ای آغاز می‌شود که برای خرید کامپیوتر با مرد جوان فروشنده در حال بحث و چانه زنی است. گفتگوی آن‌ها برای پیرمرد کاملا ناامید کننده است و در آخر هم با داد و فریاد از مغازه خارج می‌شود. هر خواننده‌ای که ابتدای رمان را بخواند بدون شک یک ذهنیتی از پیرمرد پیدا می‌کند که ممکن است به قضاوت‌های عجولانه بینجامد. درست است که سنی از او گذشته و عبوس و ترشرو است اما هنوز جذابیت‌های خودش را دارد.

او به تازگی وارد دنیای تنهاییش شده که با اتفاق غیر منتظره ای، تنهاییش به نوعی در هم می‌شکند. بله. یک خانواده شلوغ و پر سرو صدا به منزل کناری منزل او نقل مکان می‌کنند. پیرمرد کمی خسیس و بخیل است، از آن آدم هایی است که کسانی را که دوستشان ندارد با انگشت نشان می دهد. انگار آنها دزدانی هستند که شبانه در حال ورود از پنجره اتاق خواب به خانه، دستگیر شده اند. پیرمرد قوانین خشک و برنامه روزانه منظمی دارد.

در ضمن خیلی هم تندمزاج است و زود عصبانی می شود. درست مثل ابتدای کتاب A MAN CALLED OVE در برخورد با فروشنده کامپیوتر. مردم به او لقب "همسایه تلخ مزاجی از جهنم" را داده اند. آیا واقعا او سزاوار چنین لقبی است؟ چرا؟ فقط به این دلیل که مانند آدم های سرخوش هنگام قدم زدن به این و آن لبخند نمی زند؟ اما پشت این ظاهر سخت و تندمزاج، داستان و غم پنهانی نهفته است. در نگاه اول مردم او را یک پیرمرد نچسب غرغرو می پندارند. اما عیبی ندارد.

در نظر پیرمرد هم مردم اطرافش یک مشت احمق هستند. این به آن در‌‌. دنیای تنهایی او در یک صبح دل انگیز ماه نوامبر، با ورود همسایه جدید دگرگون می شود. یک زوج خوش صحبت و دو دختر شلوغ و پر هیاهو رسیدن خود را با برخورد ماشین حمل اثاثیه با صندوق پستی پیرمرد، اعلام می کنند. و ماجراهایی که در ادامه رخ می دهد باورکردنی نیست.

بخشی از کتاب A MAN CALLED OVE

Today thank goodness there werent any unauthorized cars in the guest parking, and Ove was able to proceed to the next part of his daily inspection: the trash room. Not that it was really his responsibility, mind. He had steadfastly opposed from the very beginnig the nonsense streamrollered through by the recently arrived jeep-brigade that household trash "had to be separated." Having said that once the decision was made to sort the trash, someone had to ensure that it was actually being done. Not that anyone had asked Ove to do it, but if men like Ove didnt take the initiative there d be anarchy. There d be bags of trash all over the place.
He kicked the bins a bit, swore, and fished out a jar from the glass recycling, mumbled something about "incompetents" as he unscrewed its metal lid. He dropped the jar back into glass recycling, and the metal lid into the metal recycling bin.

کتاب A man called Ove اثر Fredrik Backman توسط انتشارات Washington Square Press به چاپ رسیده است.

• متن انگلیسی رمان مردی بنام اوه
• نویسنده: Fredrik Backman
• انتشارات: Washington Square Press