loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب رستم در هفت خوان 1

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب رستم در هفت خوان به روایت و تصویرگری سید مصطفی حسینی توسط انتشارات موسسه ی فرهنگی و هنری خراسان به چاپ رسیده است.

سایه ی اهریمن سراسر سرزمین مازندران را در برگرفته و توطئه ای هولناک، می رود تا سرنوشت ایران زمین را هم به گونه ای دیگر رقم بزند. " کیکاووس " پادشاه جوان و مغرور سرزمین ایران برای مبارزه با دیوها و اهریمن به مازندران و قلعه ی آن ها لشکرکشی می کند تا تمام آن ها را از بین ببرد و قلعه و مازندران را از وجودشان پاک کند. او با کمک سپاهش فرمانده ی قلعه ی دیوها و سربازانش را کشته و آن جا را تصاحب می کند. پادشاه جوان راضی و خوشنود بود که ناگهان صدایی هولناک به گوشش می رسد او کسی نبود جز " دیو سفید " که با جادویش بینایی را از چشمان شاه جوان ایران و سپاهیانش می گیرد. اکنون نجات سرزمین مازندران و شکست دیو سفید و نجات کیکاووس شاه تنها به دست پهلوان بزرگ و نیرومند ایرانی  به نام " رستم " میسر می باشد. آیا رستم خواهد توانست این دیو جادوگر را شکست داده و پادشاه و سپاهیانش را آزاد سازد؟

این کتاب داستانی است تصویری یا " کمیک استریپ " که به مجموعه ای از نقاشی های دنباله دار می گویند که شرح روایت و بیان ماجراهایی را به زبان تصویرهای متوالی و با استفاده از دیالوگ روایت می کند. داستان آمده در این کتاب بخش هایی از وقایعی را روایت می کند در کتاب شاهنامه فردوسی آمده اند که در این جا به زبان کودکان ساده شده است.

 

 

برشی از متن کتاب


کیکاووس می دانست مقصر همه ی این مصیبت ها فقط خود او بود! مراقب باشید سرورم! روی لبه ی پرتگاه هستید! که هستی؟ دیوی یا آدمیزادی؟! از سربازان شما هستم سرورم! نامم پشوتن است...اینجا میان درختان. چشمان من دیگر نمی بیند سرباز...اما تو انگار هنوز چشمی برای دیدن داری! کاش نداشتم و چنین روزی را نمی دیدم! مرا پهلوان سیستان، زال پی سپاه شما فرستاده بود تا اخبار جنگ را برایش بفرستم. برای همین هم به مرز رفته بودم، اما در راه بازگشت به شب خوردم و وقتی به این جا رسیدم که کار از کار گذشته بود! دیو سفید را هم دیدی؟! آیا او هنوز هم در همین اطراف است؟ خیر سرورم! دیو سفید این جا را ترک کرده و مراقبت از قلعه را گروهی از دیوهای جنگجو به سرکردگی دیوی به نام، ارژنگ سپرده است. خوب است...خبرهای سودمندی به من دادی سرباز! اما دیگر معطل نکن!...هم اکنون به سوی زال برو و شخصا آن چه را که دیده ای به گوش او برسان! چنین خواهم کرد سرور من! بخت با من یار بود که امشب شما را دیدم. از قول من به زال بگو...حق با تو بود! اما اکنون کار از کار گذشته! هر چه زودتر تدبیری کن که سرنوشت ایران زمین بار دیگر در دستان توست! چشم هایش نمی دیدند، اما او می دانست که جایی بالای سرش مهتاب سینه ی آسمان را روشن کرده است...حالا دوباره، بارقه ای از امید در دلش پیدا شده بود. و پشوتن تمام شب را اسب تاخت...تا اینکه پیش از نیمروز فردا دروازه های ایران زمین در برابرش پدیدار شد...اما تا سیستان هنوز راه درازی در پیش بود. کاخ زال در سیستان، پس عاقبت شد آن چه که نباید می شد!...

به روایت و تصویرگری: سیدمصطفی حسینی انتشارات:  انتشارات موسسه ی فرهنگی و هنری خراسان

 



ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب رستم در هفت خوان 1" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل