loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب رام کننده - محمدرضا کاتب

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب رام کننده نوشته ی محمدرضا کاتب توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

او کاتب رام کننده را در سال 1390 منتشر کرد. یکی از هنرهای ویژه ی کاتب گیج و گنگ کردن مخاطب و فروبردن او در هاله ای از ابهام است. داستان هایش این ویژگی را دارند که مخاطب نمی تواند از همان ابتدا، پایان ماجرا را حدس بزند و باید با نویسنده همگام شود و به کدگشایی رموز بپردازد. شخصیت داستان یک بار با خودش حرف می زند، یک بار با دیگران و باید حواسمان باشد کی و کجا چه چیزی را به چه کسی می گوید. برای همین خواندن آثار کاتب خواننده ای هشیار می طلبد و با خوانشی سرسری نمی توان سر از ماجرا درآورد. کافکایی بودن نوشته هایش و همچنین پایان باز کارهایش باعث می شود که او در ایران از جمله نویسنده های پست مدرن تلقی شود. در «رام کننده» پسری تله شده است که با پدرخوانده اش «مرحبا» زندگی می کند، پدر خبرش میکند و به او می گوید تله کننده اش برای کاری نامعلوم او را فراخوانده است. این اثر را می توان تا حدی طنز و فانتزی دانست که بر روابط آدم ها باهمدیگر تکیه دارد و در عین حال گاهی آدم را به یاد بوف کور صادق هدایت می اندازد. همین طور نویسنده دارای فن والای جمله پردازی است و توانسته در این اثرش جملاتی به یاد ماندنی خلق کند. علاوه بر این توانایی کاتب در ادبیات زمانی رخ می نماید که با استفاده از تمثیل ها و استعارات فراوان فضایی انتزاعی خلق می کند. در نهایت در رام کننده، ما با مثلث عشقی جدیدی مواجه می شویم، که پیشتر آن را ندیده بودیم.


برشی از متن کتاب


من تله شده بودم و این را وقتی فهمیدم که دیگر دیر بود: جلو چشم هایم داشتم ذره ذره نابود می شدم و تنها کاری که از دستم برمی آمد تماشا کردن بود. چون فقط این طوری می شد چیزهای زیادی را ندیده بگیرم. شاید به خاطر همین بود وقتی آن روز صبح چشم باز کردم و پدرخوانده ام مرحبا را باز میان راهرو دیدم، دمغ شدم: هیچ پسر عاقلی وقتی آن طوری لخت روی تخت افتاده، از دیدن مردی که فکر می کند پدرخوانده اش است خوشحال نمی شود. مرحبا هر چند مدت یک بار بهم سر می زد تا ببیند چیزی کم و کسر دارم یا نه. روزهایی که حدس می زدم می آید احتیاط می کردم و یک چیزی می پوشیدم و می خوابیدم. روز قبل آن جا بود وگرنه آن طوری نمی توانست غافلگیرم کند. همیشه کله ی سحر می آمد. یک راست می رفت تو آشپزخانه. برای خودش چای دم می کرد و آن قدر آن جا می نشست تا بیدار شوم. و موقع رفتن توی کفش های بابایمف طوری که من نبینم پول می گذاشت. آن کفش های کهنه ی قهوه ای تنها چیزی بود که بابایم پیش مرحبا برای من گذاشته بود. مرحبا می گفت بابایم پول هایش را توی کفش هایش قایم می کرده. و یک مدت که با مرحبا همخانه بوده، هرچه پول توی کفش هایش می گذاشته گم می شده. می گفت آن پول هایی که من حالا از تو کفش بابایم درمی آورم، همان پول هایی است که او توی آن سال ها گم کرده. فکر کنم مرحبا یک جورهایی به بابایم بدهکار بود، و حالا که او دیگر زنده نبود برای من جبران می کرد. شاید پول های بابایم را هم صبج زود بلند می کرد والا چه دلیلی داشت صبح به آن زودی بیاید سراغم و آن طور دزدکی تو کفش هایی که بعد از آن همه سال هنوز بوی پا می دادند پول بگذارد.

نویسنده


محمدرضا کاتب در سال 1345 در تهران متولد شد. او اولین نوشته های خود را در نوجوانی در کیهان بچه ها منتشر می کرد. کاتب تجربه ی فیلمنامه نویسی و همکاری با کارگردانان مطرح ایرانی را هم در کارنامه ی خود دارد. از جمله آثار وی عبارتند از: شب چراغی در دست، هیس و وقت تقصیر.

نویسنده: محمدرضا کاتب انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نویسنده محمدرضا کاتب
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • تعداد صفحه 232

محمدرضا کاتب


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب رام کننده - محمدرضا کاتب" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل