کتاب دور دنیا در هشت روز و نصفی (جودی دمدمی 6)

کتاب دور دنیا در هشت روز و نصفی جلد ششم مجموعه ی جودی دمدمی نوشته ی مگان مک دونالد و ترجمه ی محبوبه نجف خانی در نشر افق به چاپ رسیده است.

این کتاب داستان زندگی پر هیجان و عجیب جودی، دختر خانواده ی " دمدمی " را تعریف می کند. جودی دختری ماجراجو و پر از جنب و جوش و کمی بد اخلاق است. او دوست دارد همیشه کار های هیجان انگیز را همراه برادرش " استینک " و حیوان خانگی اش " موشی " تجربه کند.امروز یک دانش آموز جدید با یک دفتر یادداشت و مدادی پشت گوش و دو تا ساعت مچی با لباس های عجیب  یک دفعه وارد سالن غذا خوری مدرسه شد و کنار جودی و دوست های صمیمی اش نشست.

او که خودش را " ایمی نیمی " و خبرنگار معرفی کرد از جودی و فرانک و راکی سوالات عجیبی درباره مدرسه پرسید و همه را توی دفترچه اش یادداشت کرد. دوستای جودی می گویند که او دقیقا مثلا جودی رفتار می کند و چند چیز مشترک هم بینشان پیدا کردند. اما جودی که اصلا از آن دختر خوشش نیامده، حرف آن ها را قبول نمی کند. تا این که چند روز بعد " ایمی نیمی " هم به او گفت که ما با هم شباهت هایی داریم، مثل قافیه دار بودن اسمشان یا علاقه شدیدشان به آدامس و از او خواست با هم دوست بشوند و جودی وارد انجمن بزرگ او بشود که قرار است در آن جا کار های بزرگی انجام دهند، از آن طرف هم جودی باید با دوستان صمیمی قبلی اش، راکی و فرانک به سفر دور دنیا برود که حالا بین این ماجرا گیر کرده که انجمن را انتخاب کند یا سفر را...

برشی از متن کتاب

جودی داشت به استینک در انجام تکالیف مدرسه اش کمک می کرد و برای امتحان از او سوال می پرسید. جودی گفت چهار تا کلمه نام ببر که دیکته شان یکی است، اما تلفظ و معنی شان فرق می کند. استینک گفت این که کاری ندارد. حیات و حیاط... جودی گفت دیکته شان یکی باشد، استینک. مثل شِکر، شُکر. کِرم، کِرِم. خیلی خب ولش کن. این سوال علوم را جواب بده. شبنم چطوری تشکیل می شود؟ استینک پرسید: وقتی برگ ها عرق می کنند؟ جودی گفت ن .... ع! خیلی خب، این یکی، دیگر باید این یکی را بلد باشی. نازک نی چیه؟ _ این یکی را می دانم. یعنی نی نازک و کوچولو. _ نه، استینک. این اسم یک استخوان است. توی ساق پایت! بین مچ و زانویت. به نظرم بهتر است بیشتر درس بخوانی. خب، می شود ازت یک سوال بپرسم؟ _ تا حالا هم داشتی همین کار را می کردی. _ نه سوال درسی. ببین، اگر تا امروز فکر می کردی که فقط یک استینک وجود دارد و بعد می فهمیدی که یک نفر دیگر هم درست عین تو وجود دارد، یعنی یک استینک دیگر، آن وقت چه کار می کردی؟ _ تو را دوبار کلافه می کردم. _ ولش کن از مامان و بابا می پرسم. جودی از مامانش پرسید. مامان فقط او را بغل کرد و گفت: « برای من فقط یک جودی دمدمی وجود دارد، آن هم تو هستی. » پدرش پرسید: « ببینم، این سوال مربوط به درس علوم است یا دانش اجتماعی؟ » جودی به پدرش گفت: « شما متوجه نیستید. از شما فقط یکی، از مامان یکی و از استینک هم یکی وجود دارد. اما راستش، منظورم این است که اگر با کسی آشنا می شدید که درست عین شما بود و احساس نمی کردید که منحصر به فرد هستید، آن وقت چه کار می کردید...

فهرست

• درباره ی نویسنده
• درباره ی تصویرگر
• وقت بازی، قافیه سازی
• قیلی ویلی
• انجمن، رقیب انجمن
• نِلی بِلی
• بِلا تارانتِلا
• فِرَتِلینو، خِنگولینو
• آدرس ها و آدامس ها
• شیک پیک
• راکی شاکی علیه جودی کلکی
• جن، توله جن
• سرخ – سفید – سبز
• پیتزاخورها

• از سری کتابهای فندق
• نویسنده: مگان مک دونالد
• تصویرگر: پیتر اچ. ری نولدز
• مترجم: محبوبه نجف خانی
• انتشارات: افق