محصولات مرتبط
کتاب سال های کَمِلات کتاب دوم از جلد اولِ مجموعهی در جستجوی افتخار نوشتهی سومن چینانی و ترجمهی رباب عسگرپور از سوی نشر باژ به چاپ رسیده است.
شش ماه از پادشاهی تدروس می گذرد اما هنوز نتوانسته اعتماد اطرافیان و مردم را جلب کند. او چند ماه پیش، پس از اینکه پی به دزدی ها و کارشکنی های مشاوران پدرش برد، دستور داد آنها را به زندان بیندازند. مادرش نیز از زمان ورود به قصر در صدد بیرون کردن مشاور تدروس یعنی بانو گرملین است و او نمی داند که مادرش چه مشکلی با بانو گرملین دارد؛ اما هر چه که هست، تا حدود زیادی به گرملین اعتماد دارد و نمی خواهد مشاوری چون او را از دست بدهد. اوضاع مالی مردم و حکومت کملات بسیار بد و آشفته است، تدروس سعی دارد هر طور شده این وضعیت را درست کند. به همین خاطر تصمیم می گیرد خودش به تنهایی به زندان و نزد مشاورین پدرش برود تا آنها را وادار کند جای طلاهایی که دزدیده اند را بگویند تا بتواند به وسیله آنها گوشه ای از مشکلات مردم را رفع کند. او پس از صحبت با مشاوران زندانی متوجه موضوعی می شود که اگر حقیقت داشته باشد، همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد...
تدروس و آگاتا در مدرسه ای افسانه ای که به دانش آموزانش سحر و جادو می آموزد با یکدیگر آشنا می شوند. هر یک از دانش آموزان این مدرسه باید وارد یکی از قصه های پریان شوند و با پشت سر گذاشتن مشکلات و سختی های فراوان و گذشتن از خطراتی که جانشان را تهدید می کند زنده بیرون بیایند تا بتوانند تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کنند. در سال چهارم مدرسه، تمام دانش آموزان در سرزمین افسانه ها مامور انجام کاری می شوند و باید برای حل مشکلات این سرزمین افتخارآفرینی کنند. در پی این ماموریت، تدروس راهی کملات می شود تا به جای پدرش بر تخت پادشاهی بنشیند و خوشبختی و افتخار از دست رفته را دوباره برای سرزمینش به ارمغان بیاورد. در این میان مشکلات و اتفاقاتی رخ می دهد که تدروس باید برای اثبات شایستگی خود از پس آنها برآید.
برشی از متن کتاب
دوباره پدرش را در خواب دید. با چشمان آبی نیلی و خشنش به تدروس خیره شده بود. ولی پادشاه آرتور،این بار قدبلندتر از هیکل واقعی اش بود. درست هم اندازهی مجسمه ای که تدروس چشمانش را درآورده بود. روی پشت بام آبی و زیر ستاره های طلایی شبانه ایستاده بودند. تدروس پیراهنی به تن نداشت و فقط شلوارک راحتی پوشیده بود. پاهایش برهنه و خیس بودند. تدروس سرش را پایین انداخت و به پاهایش نگاه کرد که در آبی به ضخامت دو و نیم سانتی متر فرو دفته بودند. آبِ رویدپشت بام، تصویر ابرهای بی شکل آسمان را مثل آینه منعکس می کرد، ولی تصویر ابرهای توی آب با شکل واقعی شان فرق داشت و لبشتر شبیه شیر بودند. لباس پدرش ردای قرمز سیری بود که با آن دفنش کرده بودند. صورت ریش دارش گلگون و سرحال بود، درست مثل تصویری که تدروس از زمان شروع سلطنت پدرش در سرسرای پادشاهان دیده بود. تاج سلطنتی کملات روی سر آرتور سوسو می زد. تدروس بی اختیار دستش را به سرش برد تا مطمئن شود تاج خودش سر جایش است. روی سرش چیزی نبود. تدروس با لحنی ملامت بار گفت: "همه می گن اون پسرته. می گن تو می دونی اون کیه." آرتور بلند قامت تر شد. تدروس داد زد: "اون کیه؟" آرتور قد بلندتر شد، آن قدر که به ابرها رسید. تدروسرفریاد کشید: "حقیقت رو بهم بگو!" پادشاه آرتور غرید و با خشمش زمین را لرزاند. مثل غولی خم شد و به چشمان پسرش زل زد. سپس گفت: "من رو بیار بیرون." ابرها به پایین یورش آوردند و آرتور را درتاریکی شب بلعیدند. تدروس خیس عرق و روی کفی سنگی و سرد از خواب بیدار شد. چشمانش را که باز کرد، دید بالای پله های سیاه چال و جلوی در سنگی به خودش پیچیده. چطور ممکنه خوابم برده باشه! باید خودش را به چهار دماغه می رساند. فورا باید مار را پیدا می کرد... مشتش را به در سنگی کوبید و فریاد زد: "نگهبان کی!" رویایش به قدری واقعی بود که لرزش حاصل از غرش پدرش را هنوز درونش حس می کرد. ماه ها بود خواب پدرش را می دید، ولی این اولین باری بود که پادشاه آرتور از داخل قبرش به او دستور می داد. دستوری که تدروس معنایش را درک نمی کرد. آخر مگر ممکن بود توده ای استخوان و خاک برای سوال های تدروس جوابی داسته باشند؟ تدروس چیزی جز معمایی برگرفته از یک خواب، در دست نداشت. ولیرصحبت هایش با مشاورها، خواب نبود. آن ها اشاره کردند که مار پسر آرتور است. و این یعنی، مار برادر تدروس بود. امکان نداشت. اگر تدروس برادری داشت، حتما از قبل می دانست و کسی به او می گفت. مادرش، پدرش، یا هر کس دیگری چنین حقیقتی را به او می گفت. نمی توانستند رازی به این مهمی را این همه مدت پنهان نگه دارند. تدروس محکم به در ضربه زد و داد کشید: "کی!" صدای فریادهایی ضعیف از پشت در به گوش رسید. انگار صداها کیلومترها با او فاصله داشتند.
نویسنده: سومن چینانی مترجم: رباب پور عسگر انتشارات: باژ
مشخصات
- مترجم رباب پورعسگر
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- تعداد صفحه 412
- انتشارات باژ
نظرات کاربران درباره کتاب سال های کملات 2 (در جستجوی افتخار)
دیدگاه کاربران