کتاب داستانی مرموز | گابریل گارسیا مارکز

درباره‌ی کتاب داستانی مرموز گابریل گارسیا مارکز

کتاب "داستانی مرموز"، از مجموعه داستان هایی دنباله دار و تخیلی و پرماجرا تشکیل می شود که "گابریل گارسیا مارکز"، روزنامه نگار و نویسنده ی کلمبیایی، آن ها را در طی دروه ی نوجوانی خود، جهت انتشار در مطبوعات، به رشته ی تحریر درآورده است. مترجم ضمن ترجمه ی این مجموعه، کلیه ی داستان ها را در قالب یک رمان، در اختیار خواننده قرار می دهد.

مخاطب در طی محتوای هر یک از این داستان ها، ضمن مواجه شدن با شخصیت هایی انسانی، با شخصیت هایی غیر انسانی هم چون حیوانات و اشیا و لوازم بی جان نیز رو به رو می گردد که با زبان مخصوص به خود سخن گفته، از ویژگی های حیاتی و زندگی ای هم چون زندگی انسان ها برخوردار می باشند. در واقع، شخصیت های اصلی قصه، زوجی میانسال و آلمانی تبار با نام های "مارکیز" و "بوریس" هستند که پنجاه سال پیش، با یک دیگر پیمان زناشویی بسته، زندگی عاشقانه ای دارند.

مارکیز، زنی عجیب می باشد که به شانزده زبان مختلف و هفت لهجه ی محلی مسلط است و در منزل خود، از سی و دو قناری نگهداری می کند. وی بنا بر روال همیشگی، هر هفته، در روز چهارشنبه، به انتظار دریافت هدیه ای غیر منتظره و عجیب از بوریس می باشد که در طول داستان، سفری طولانی مدت به هندوستان دارد. هر یک از این هدایا، با ورود به منزل خانم مارکینز، زن قصه را درگیر ماجرایی خواندنی می کنند و محوریت اصلی داستان ها را تشکیل می دهند.

بخشی از کتاب داستانی مرموز؛ ترجمه‌ی بهمن فرزانه

خانم مارکیز و صندلی شگفت انگیز

به نظر می رسید بوریس دلش می خواهد هر روز چهارشنبه برای همسر خود هدیه ای بفرستد. اولین هدیه اش در روز تولد او یک قاتل حرفه ای بود. چهارشنبه ی بعد یک فیل سفید فرستاد که خیلی قبل از آن که پیر و سالخورده شود دندان هایش را زا دست داده بود. فیل در مقابل میز بیلیارد با دیدن توپ های عاج بیلیارد از زور دلتنگی و یادآوری آن چه زمانی دندان هایش بودند، دق مرگ شده و مرده بود. در سومین چهارشنبه همان طور که خانم مارکیز سمفونی پنجم هم ولایتی اش، بتهوون، را به قناری هایش می آموخت، قاصدی از جانب بوریس درست سر وقت در خانه را زد. هدیه ای را شخصا از شهر بمبئی برایش آورده بود.

خانم مارکیز پرسید: «راست می گویید؟ این مرتبه دیگر چه هدیه ای است؟»

مرد قاصد توضیح داد که هدیه، یک صندلی بسیار عتیقه است.

خانم مارکیز پرسید: «یک صندلی عتیقه؟ بوریس من حالا دارد عاشق اشیاء عتیقه می شود.»

صندلی را به وسط اتاق پذیرایی کشاند و گفت:

«برای خانمی مدرن مثل من باید یک صندلی آخرین مد روز فرستاد نه یک صندلی عتیقه.»

بعد دستانش را روی سینه گذاشت. چشمانش را فرو بست و گفت: «چقدر خوش حال تر می شدم اگر به جای این، یک صندلی الکتریکی برایم می فرستاد!»

مردک قاصد از اتاق خارج شد و خانم مارکیز صرفا به خاطر آن همه خسیسی بوریس لحظه ای روی صندلی بمبئی نشست و متوجه شد صندلی بر خلاف ریخت و قیافه اش، بسیار ناراحت است. دو ثانیه بعد از نشستن روی آن خانم مارکیز متوجه شد دارد عرق می کند. یک دقیقه بعد هم حس کرد بی نهایت احساس خستگی می کند. فکر کرد: «این صندلی حتما ایرادی دارد.» به بالکن رفت تا تمرین با قناری هایش را ادامه دهد. درست در همان لحظه بار دیگر در زدند.

بار دیگر همان قاصد بود که برگشته بود. گفت: «فراموش کرده بودم که این نامه ی شوهر سرکار را به دست شما بدهم. معذرت می خواهم.»

پاکتی به دست او داد که با مهر خانوادگی اشرافی آلمانی او لاک و مهر شده بود.

قاصد پرسید: «آیا باید منتظر جواب او بمانم؟»

خانم مارکیز به سمت پنجره رفت که نور بیش تر بود. گفت:

«نمی دانم. بروید بنشینید و صبر کنید تا نامه را بخوانم.»

قاصد که می دید خانم دارد لاک روی پاکت را می شکند تا کنار پنجره نامه را بخواند، روی یک صندلی که به نظرش راحت ترین صندلی می رسید در انتظار جواب نامه ی  بوریس نشست؛ روی صندلی بمبئی.

شوهرش در نامه نوشته بود:

مارکیز عزیز من، چهارشنبه ی گذشته برایت فیل سفید را فرستادم که آن طور اشتیاق داشتی در کنسرت سی و دو قناری ات شرکت بدهی. تصور می کنم تو حتی اپرای واگنر را هم که آن قدر دوست داری به او یاد خواهی داد تا در فستیوال های آینده ی شهر وین، نه تنها کنسرت قناری ها را بر پا کنی، بلکه از فیل سفید هم به عنوان یک تک خوان استفاده کنی. البته مساله ی چندان جالبی نخواهد بود ولی به هر حال...

کتاب داستانی مرموز اثر گابریل گارسیا مارکز با ترجمه‌ی بهمن فرزانه توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.

فهرست

فهرست کتاب داستانی مرموز

مقدمه ی ناشر ایتالیایی

مقدمه ی مترجم

داستانی مرموز

فیل خانم مارکیز

خانم مارکیز و صندلی شگفت انگیز

ترمیم خانم مارکیز

نامه ای سرگشوده به خانم مارکیز

اولین جواب خانم مارکیز

آیا واقعا نامه از طرف بوریس بود؟

معمایی بودن بوریس که در آن واحد در همه جا وجود دارد

مجمع ارواح (تراژدی در سه پرده)

مرد هندی و تشویش خانم مارکیز

پایان لازم

• نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
• مترجم: بهمن فرزانه
• انتشارات: ثالث