loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خسیس | مولیر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب خسیس از مولیر

کتاب "خسیس" اثر "ژان باتیست پوکلن"، متخلص به "مولیر"، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، است که نمایشنامه‌ای زیبا و جذاب را در قالب طنز ارائه می‌کند. شخصیت اصلی این نمایشنامه، "هارپاگون"، مردی سالخورده، خسیس و مادی‌گرا می‌باشد که سال‌ها پیش همسرش را از دست داده و هم‌اکنون در کنار پسر و دخترش، "کلئانت" و "الیز" روزگار می‌گذراند. وی به دلیل ترس از دست دادن ثروتش، پول‌های خود، را در زیر خاک، پنهان کرده است.

شدت خساست این مرد در حدی است که حتی با وجود ثروت هنگفتش، حاضر نیست برای دخترش جهیزیه ای تهیه نماید و بالعکس، در پی این می باشد که الیز جوان را به عقد مردی پیر و ثروتمند درآورده و به این واسطه، منافعی را نیز نصیب خود کند. غافل از این که، الیز، عاشق و دل باخته ی مردی جوان و خوش سیما به نام "والر" است؛ والر که با برنامه و نقشه ای از پیش طراحی شده، و جهت جلب اعتماد و رضایت هارپاگون برای ازدواج با دخترش، به خدمت این مرد خسیس درآمده و بر طبق میل او عمل می کند.

در سویی دیگر نیز، کلئانت، دل به "ماریان"، دختر زیبا و جوانی باخته که از قضا هارپاگون نیز قصد ازدواج با او را دارد. نویسنده در ادامه، روایتی زیبا را از این دلدادگی ها بیان نموده و مخاطب را مجذوب حکایت خویش می سازد.


بخشی از کتاب خسیس؛ ترجمه‌ی جمالزاده

- هارپاگون: د یاالله زود برو بیرون، بدون چون و چرا. د یاالله، استاد حرام زادگان، حرامی سر گردنه، گورت را گم کن که سزاوار چوبه ی داری.

-لافلش (با خود می‌ گوید): به عمرم آدم به بدجنسی این پیرمرد ندیده بودم. زبانم لال مثل این است که شیطان تو پوستش رفته باشد.

- هارپاگون: چه فضولی می ‌کنی.

- لافلش: آخر برای چه مرا بیرون می‌ کنید؟

- هارپاگون: این فضولی ها به تو پدر سوخته نیامده ‌است. د یاالله زود برو بیرون و الا له و پهت می ‌کنم.

- لافلش: مگر من چه گناهی کرده ‌ام؟

- هارپاگون: گناهت این است که دلم می‌ خواهد بروی بیرون.

- لافلش: آخر قربان آقا پسرتان سپرده ‌اند که منتظرشان باشم.

- هارپاگون: برو در کوچه منتظرش بایست. نمی ‌خواهم در خانه ی من مثل میخ طویله راست بایستی و چشم چرانی و خبر چینی بکنی. دلم نمی‌ خواهد مدام یک نفر جاسوس در جلو چشمم باشد، یک نفر آدم خیانت کاری که چشم های حیزش را به حرکات و سکنات من بدوزد و با چشم بخواهد دار و ندار مرا یک جا ببلعد و هر ساعت و هر دقیقه نگاهش به این طرف و آن طرف باشد که به چه چیزی می ‌تواند دستبرد بزند.

- لافلش: سبحان الله، مگر از شما می ‌شود چیزی دزدید. مگر شما از آن کسانی هستید که بگذارید کسی یک سر مو از مال شما را برباید. شما دار و ندارتان را پنهان کرده ‌اید و شب و روز کشیکش را می‌ کشید.

- هارپاگون: من می ‌خواهم مال خودم را پنهان بکنم و هر طور دلم می ‌خواهد کشیکش را بکشم. واقعا چشمم روشن که حالا دیگر باید برای نفس‌ کشیدن هم جاسوس و مدعی داشته باشم (به خود می ‌گوید) مبادا به پول نقدم هم بو برده باشد. (خطاب به لافلش) ان شاءالله دیگر نرفته ‌ای پیش همسایه‌ ها چو بیندازی که من در منزل پول مولی پنهان کرده ‌ام.

- لافلش: مگر پولی پنهان کرده ‌اید.

- هارپاگون: نه، نمک به حرام، من کی چنین حرفی زدم. (به خود می ‌گوید) نزدیک است بترکم. (خطاب به لافلش) فقط پرسیدم که ان شاءالله از راه حرام زادگی نرفته ‌ای این قبیل حرف ها را شایع کرده باشی.

- لافلش: وای، برای ما چه فرقی می ‌کند که شما داشته باشید یا نداشته باشید. برای ما علی ‌السویه است.

- هارپاگون: حالا دیگر با من یک و دو هم می ‌کنی. حقش این است چنان سیلی به بنا گوشت بنوازم که حظ کنی. (دستش را بلند می ‌کند که سیلی بزند) باز هم می‌ گویم برو گم شو.

لافلش: خیلی خوب می‌ روم بیرون.

هارپاگون: یک دقیقه صبر کن. ببینم چیزی که کش نرفته ای با خود ببری؟

لافلش: می خواهید چه با خود ببرم.

هارپاگون: بیا نزدیک. من باید ببینم. دست هایت را نشانم بده ببینم.

لافلش: بفرمائید این هم دست هایم.

هارپاگون: آن دست هایت را.

لافلش: کدام دست هایم را.

هارپاگون: دست های دیگرت را.

لافلش: بفرمائید.

هارپاگون: آیا در این جا چیزی پنهان نکرده ای؟

لافلش: خودتان نگاه کنید.

هارپاگون (شلوار و ساق های پای لافلش را با دو دست می کاود)- چیزهای دزدی را ممکن است در این شلوارهای کوتاه مخفی کرد. ای کاش چند تن از کسانی را هم که این طور مال دزدی را مخفی می کنند بدار می زدند.

لافلش(پیش خود): آخ که این قبیل آدم ها مستحقند که همان بلائی که از آن می ترسند به سرشان بیاید. اگر می توانستم ازو چیزی بدزدم خیلی لذت می بردم.

هارپاگون: باز چه چرندی به هم میبافی؟

لافلش- چه فرمودید؟...

کتاب خسیس اثر مولیر با ترجمه‌ی محمدعلی جمال زاده توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب خسیس مولیر

دیباچه ی مترجم

1- شرح حال و زندگی مولیر

2- خصوصیات «خسیس» و اثار دیگر مولیر

خسیس

تصویر اجمالی صحنه در پرده ی اول

اشخاص نمایش

پرده ی اول

پرده ی دوم

پرده ی سوم

پرده ی چهارم

پرده ی پنجم



  • نویسنده: مولیر
  • مترجم: محمدعلی جمالزاده
  • انتشارات: علمی و فرهنگی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خسیس | مولیر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل