کتاب حسودوزوروس
(احساسات دایناسوری)
- انتشارات : فنی ایران
- مترجم : مریم رضا زاده
- تگ : احساسات دایناسوری
محصولات مرتبط
کتاب حسودوزوروس نوشته ی برایان موزِس و ترجمه ی مریم رضازاده توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.
داستان آمده در این کتاب در رابطه با دایناسور حسودی به نام "جِی دن حسودوزورس" می باشد که چشمان سبز رنگ بزرگی دارد و هر زمان که بیش تر حسادت می کند رنگ چشمانش سبزتر می شود. او به همه چیز و همه کس حسادت می کند مثلا به مهارت داشتن برادر خود در بازی فرار از باتلاق، به دوستانش که سه چرخه ی نو دارند، حتی به پسرعمویش چون فکر می کند او بیش تر به مسافرت می رود. یک روز جِی دن، تصمیم می گیرد با مادر و پدرش راجع به این احساس خود صحبت کند تا از آنها راهنمایی و کمک بگیرد. پدر و مادر برای او توضیح می دهند که کمی حسودی کردن، کاملا طبیعی است ولی داینا کوچولو باید یاد بگیرد در یک چنین مواقعی با انجام دادن کارهایی مثل فکر کردن به چیزهای خوب، به یاد آوردن زمان هایی که دیگران به خاطر داشتن یک چیز خاص به او حسادت کرده اند و... احساسات و رفتار خود را به درستی کنترل کند. حسودوزوروس جلد دیگری از مجموعه ی احساسات دایناسوری می باشد که در چند جلد از جمله ترسوزوروس، عصبانیوزوروس، نگرانوداکتیل و خجالتیوزوروس با هدف شناخت و کنترل احساسات مختلف، برای کودکان تهیه و چاپ شده است. از ویژگی های مثبت این کتاب می توان به زبان ساده، جملات کوتاه، صفحات تمام مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر به کار گرفته شده در آن، اشاره کرد.
برشی از متن کتاب
جِی دن یک حسودوزوروس چشم سبز است. هرچه بیش تر حسودی می کند، چشمان سبزش بیش تر برق می زنند. او به مهارت برادرش در بازی حسودی می کند. کاش می توانستم از او در بازی فرار از باتلاق ببرم. او یک سه چرخه ی قدیمی دارد و به دوستانش که سه چرخه ی نو دارند حسادت می کند. جی دن به پسر عمویش حسودی می کند چون به نظرش می آید که خیلی بیش تر به مسافرت می رود. خداحافظ جی دن، برایت کارت پستال می فرستم. جی دن تصمیم می گیرد به مادرش بگوید چقدر حسودی می کند. مادر می گوید: کمی حسودی کردن طبیعی است، اما ما باید یاد بگیریم چگونه با آن برخورد کنیم. مادرش توضیح می دهد: من هم کمی به دایناسور همسایه حسودی می کنم. غار او از غار ما خیلی بزرگ تر است و همیشه هم چیزهای تازه می خرد. پدرش می گوید: من به دوستم که ماشین دایناسوری دارد حسودی می کنم. ماشین دایناسوری او خیلی راحت است و مثل ماشین ما توی دست اندازها بالا و پایین نمی افتد. اما من گاهی آن قدر حسود می شوم که حس می کنم کرم های لیزی دارند از پاهایم بالا می خزند و دور شکمم می پیچند.یک طوری می شوم که نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم. جی دن می گوید: از این حس متنفرم.
- کتاب های نردبان
- نویسنده: برایان موزس
- مترجم: مریم رضازاده
- انتشارات: فنی ایران
نظرات کاربران درباره کتاب حسودوزوروس
دیدگاه کاربران