کتاب جاناتان مرغ دریایی | نشر ترانه
- انتشارات : ترانه
- مترجم : سلماز بهگام
- تگ : کتاب جاناتان مرغ دریایی
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب جاناتان مرغ دریایی؛ ترجمهی سلماز بهگام
کتاب "جاناتان مرغ دریایی"، روایتگر داستان زندگی یک مرغ دریایی است و حکایتی انگیزشی و پرمفهوم را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیت اصلی قصه، "جاناتان لیوینگستون" نام دارد. او مرغ دریایی کوچکی است که همراه با والدین خود، زندگی میکند. جاناتان و پدر و مادرش، از اعضای یک گروه هستند. آنها موظفاند همچون سایر مرغان دریایی، از مقررات و رسوم گروه پیروی کنند. موضوعی که والدین شخصیت قصه، به آن پایبند میباشند. اما جاناتان، هیچ توجهی به این قوانین نمیکند. در واقع او، با دیگر همنوعان خود، تفاوتهای بسیاری دارد.
مطابق با آیین گذشتگان و فطرت ذاتی مرغان دریایی، این موجودات، تنها جهت تامین غذای مورد نیاز خود به پرواز درمیآیند؛ پروازی که برای مدتی کوتاه صورت میپذیرد؛ به طوری که اگر غذا در دسترس باشد و نیازی به پرواز نباشد، بسیاری از آنها، هیچگاه اقدام به این کار نمیکنند. مرغان دریایی، در اغلب مواقع، جهت تهیهی خوراک خویش، با یکدیگر به جنگ و نزاع میپردازند.
جاناتان بر خلاف دیگران، اصلا، به این اعمال تن نمیدهد؛ او هیچ تمایلی به درگیری ندارد؛ آن هم درگیریهای که برای پر کردن شکمش انجام شود! وی ترجیح میدهد به جای این کارها، هر لحظه و هر ثانیه از عمر خویش را صرف تقویت پرواز خود کند و فوت و فنهای تخصصی در پرواز را فرا بگیرد. در نتیجه، بیشتر روزها گرسنه مانده و روز به روز، نحیفتر از دیروز میشود. بالاخره، این رفتارها، موجب خشم اعضای گروه و به ویژه بزرگان میشود. خشمی که موجب ترد شدن جاناتان از گروه گشته و مسیر زندگی او را به کلی تغییر میدهد.
برشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ
«پس بهشت اینجاست ...»
در طول مسیر، جاناتان به بهشت میاندیشید. به زور لبخند میزد و سعی میکرد کنجکاوی را از سرش بیرون کند، زیرا فضولی دربارهی جایی که چند لحظه بیشتر از ورودش به آنجا نمیگذشت دور از ادب بود.
حالا که از زمین فاصله گرفته بود و با هماهنگی و در نهایت زیبایی در کنار دو مرغ دیگر بر فراز ابرها پرواز میکرد، دریافت که پیکر او نیز مانند آن دو نورانی و درخشان شده است. آری، حقیقت داشت؛ درونش همان جاناتان جوان، مرغ دریایی همیشگی بود که در ورای چشمان طلاییاش با شوق و شعف میزیست، اما ظاهرش به کلی تغییر یافته بود.
جسمش همان جسم سابق بود، درست همانطور که یک مرغ دریایی باید باشد. اما جسم فرسودهاش اکنون، بالا و بالاتر اوج میگرفت. با خود اندیشید چرا فقط با صرف نیمی از توانم، دو برابر پروازهای قبلیام سرعت دارم و بیشتر اوج میگیرم؟
پرهایش به سپیدی برف میدرخشیدند و بالهایش بسان ورقهای نقرهای پرتلالو، صیقلی و نرم بودند. با اشتیاق و لذت فراوان شروع به وارسی بالهایش کرد تا به بالهای جدیدش جانی تازه ببخشد.
دویست و پنجاه مایل در ساعت! جاناتان احساس میکرد به بالاترین حد سرعت در پرواز نزدیک شده است. دویستوهفتادوسه مایل در ساعت! او تا جایی که میتوانست سریع پرواز میکرد. ناگهان احساس ناامیدی تمام وجودش را فرا گرفت. پیکر جدیدش نیز او را با محدودیتهایی مواجه میساخت. اگرچه سرعتی که اکنون در آن پرواز میکرد خیلی بیشتر از آخرین رکوردش در زمین بود، اما هنوز هم محدودیتهایی وجود داشت که تلاش زیادی برای برطرف شدن میطلبید. او با خود میاندیشید که در بهشت نباید هیچ محدودیتی وجود داشته باشد.
ابرها همچون مخمل سپید کنار رفتند و راه را بر آنها باز کردند. همراهانش به او گفتند «فرود خوبی داشته باشی جاناتان... خوش آمدی.»
جاناتان بر فراز دریایی گسترده و به طرف ساحلی ناهموار در پرواز بود. تعداد اندکی مرغ دریایی بر فراز صخرهها راه میرفتند. آن طرفتر در دوردستهای افق شمالی هم چند مرغ دیگر برای خودشان پرواز میکردند. ذهن جاناتان مملو از منظرههای جدید،افکار تازه و پرسشهای نو بود: چرا اینجا اینقدر تعداد مرغان دریایی کم است؟ بهشت که باید پر باشد از پرندگان دریایی! تازه چرا من ناگهان اینقدر خسته شدم؟ تا جایی که میدانم مرغان نباید هیچوقت در بهشت خسته و خوابآلوده شوند...
مشخصات
- نویسنده ریچارد باخ
- مترجم سلماز بهگام
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 6
- تعداد صفحه 112
- انتشارات ترانه
نظرات درباره کتاب جاناتان مرغ دریایی | نشر ترانه
دیدگاه کاربران