کتاب تولدت مبارک کانگوروی آبی! - زعفران

کتاب تولدت مبارک کانگوروی آبی جلد پنجم از مجموعه‌ی لی لی و کانگوروی آبی به قلم و تصویرگری اما چیچستر کلارک و ترجمه‌ی مریم رزاقی توسط انتشارات زعفران به چاپ رسیده است.

آن روز تولد لی لی و کانگوروی آبی بود. لی لی دلش می خواست همه چیز صورتی باشد. کارت دعوت، کیک، بادکنک ها و... خلاصه همه چیز را صورتی سفارش داده بود. قبل از آمدن مهمان ها لباس صورتی اش را به همراه جوراب و کفش صورتی رنگش پوشید و یک روبان صورتی رنگ هم دور گردن کانگوروی آبی محبوبش بست. اما مثل این که کانگوروی آبی خیلی از آن روبان صورتی رنگ خوشش نیامده بود! کم کم مهمان ها از راه رسیدند و جشن شروع شد. بیشتر دوستان لی لی لباس صورتی پوشیده بودند و یا یک روبان صورتی روی موهایشان بسته بودند. هدیه ها هم یا به رنگ صورتی بسته بندی شده بودند یا عروسک پشمالویی صورتی رنگ بودند! لی لی بعد از فوت کردن شمع ها، یکی یکی کادوها را باز کرد. کانگوروی آبی به هدایا و لباس های بچه ها نگاهی انداخت و با خود گفت اینجا فقط رنگ من آبی است! لی لی همه‌ی حواسش به مهمانی و دوستانش بود و حسابی خوش می گذروند. کانگوروی آبی وقتی دید لی لی چقدر کیک تولدش را که به شکل یک گانگوروی صورتی بود دوست دارد، با خود فکری کرد. به طبقه‌ی بالا توی آشپزخانه رفت و خودش را توی خامه‌ی صورتی کیک انداخت تا به رنگ صورتی دربیاید. اما...

مجموعه‌ی لی لی و کانگوروی آبی در چندین جلد مختلف برای گروه سنی "الف" و "ب" به چاپ رسیده است. شخصیت اصلی داستان های مجموعه دختر کوچولویی به نام لی لی است که یک کانگوروی عروسکی آبی رنگ دارد. لی لی و کانگوروی آبی خیلی همدیگر را دوست دارند. آن ها حتی یک لحظه هم نمی توانند دوری یکدیگر را تحمل کنند. لی لی و کانگوروی آبی دو دوست جون جونی و جدا نشدنی هستند که با هم قصه های زیبا و دوست داشتنی می آفرینند و چیز های زیادی به بچه ها می آموزند.

برشی از متن کتاب

کانگوروی آبی مال لی لی بود. مال خود خودش. آن ها در همه چیز با هم شریک بودند؛ حتی روز تولدشان. روز تولدشان  که رسید، لی لی از خواب بیدار شد و گفت: "تولدت مبارک، کانگوروی آبی!" لی لی و کانگوروی آبی می خواستند روز تولدشان را جشن بگیرند. لی لی برای همه ی دوست هایش کارت دعوت صورتی فرستاده بود و می گفت: "من دلم می خواهد همه چیز صورتی باشد." لی لی پیراهن نوی صورتی، ژاکت آستین بلند صورتی، جوراب های صورتی و کفش های صورتی اش را پوشید. یک روبان صورتی هم دور گردن کانگوروی آبی بست. کانگوروی آبی، از این روبان صورتی زیاد خوشش نیامد. اول از همه، سه قلوها که هر سه شان لباس صورتی پوشیده بودند، از راه رسیدند. آن ها علاوه بر سه تا هدیه ی صورتی، خرس های پشمالوی صورتی شان را با هم با خودشان آورده بودند. مهمان های بعدی، تالولا، میلی و برادرش تام بودند. آن ها دو تا هدیه ی صورتی همراه خودشان آورده بودند. تام هم گوش های صورتی خرگوشی روی سرش گذاشته بود. خیلی زود، مهمان ها که همگی لباس های مهمانی صورتی پوشیده بودند با عروسک های پشمالو و هدیه های صورتی آنجا حاضر شدند. لی لی هدیه هایش را یکی یکی باز کرد. کانگوروی آبی با خودش فکر کرد: "اینجا فقط رنگ من آبی است." بچه ها سرگرم بازی شدند. اول بازی قرعه به کی می افتد؟ برادر کوجولوی لی لی، همه ی کاغذ کادوهای صورتی را جمع کرد. بعد، صندلی بازی کردند. اما به جای صندلی، روی زمین کوسن گذاشتند. برادر کوچولوی لی لی مدام کوسن ها را بر می داشت و در می رفت. بعد از آن، نوبت آقای شعبده باز شد که یک پری صورتی کمکش می کرد. شعبده باز، چوب دستی جادویی اش را درهوا تکان داد و یک دستمال صورتی را به یک عالمه روبان صورتی تبدیل کرد. بعد هم خرگوش سفیدی را به یک خرگوش صورتی تبدیل کرد و همه‌ی بچه ها بالا مریدند تا...    

(کتاب های زعفرانی) (لی لی و کانگروی آبی) نویسنده: اما چیچستر کلارک مترجم: مریم رزاقی انتشارات: زعفران