loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تورفین وایکینگ مهربان و حمله ی افتضاح - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب حمله ی افتضاح اولین جلد از مجموعه ی تورفین وایکینگ مهربان اثر دیوید مک فیل و ترجمه ی عذرا جوزدانی از سوی نشر هوپا به چاپ رسیده است.

هرولد رئیس وایکینگ ها که بسیار خشن و بی رحم است، تصمیم دارد پسرش تورفین آرام و مهربان را همراه خود به سفری دریایی ببرد، او می خواهد همراه عده ای دیگر از وایکینگ ها برای غارت و آتش زدن روستایی به اسکاتلند برود. هارولد با خودش فکر می کند که شاید این سفر روی تورفین تاثیر گذاشته و کمی از رفتارهای خشونت آمیز وایکینگ ها را بیاموزد. همچنین تورفین باید سعی کند تا پایان سفر لقبی شایسته و درخور برای خودش پیدا کند. تورفین بی آنکه بداند چه چیزی در انتظارش است، هیجان زده به اولین سفر دریایی اش می رود. رفتار مودبانه ی پسرک با بقیه وایکینگ ها باعث شرمساری پدرش می شود! بلاخره بعد از چند هفته کشتی به مقصد می رسد. هرولد از تورفین می خواهد تا به شهر رفته و به مردم بگوید اموال قیمتی شان را به او بدهند، در غیر این صورت آن ها شهر را به آتش خواهند کشید. تورفین به شهر می رود و با خانمی رو به رو می شود، به جای تهدید و ترساندن زن جوان، بسیار با احترام  با او برخورد می کند. خانم نیز تعداد زیادی کلوچه پخته و به او می دهد. وقتی هرولد و بقیه وایکینگ ها تورفین را می بیند که با سبد کلوچه و بدون بدست آوردن هیچ غنیمتی بازگشته به شدت عصبانی می شوند. آن ها تصمیم می گیرند از شر این پسر باادب خلاص شوند ... آیا تورفین موفق به نجات دادن جانش می شود؟ آیا هرولد نیز با تصمیم بقیه همراهانش موافق است؟ ...

وایکینگ ها در خشونت و خونریزی و قتل و غارت شهرت بسیاری دارند. هرولد یکی از بزرگ ترین وایکینگ هاست. او موقع عصبانیت، با یک ضربه ی تبرش درخت را به دو نیم تقسیم می کند، بزرگ ترین لذتش به آتش کشیدن خانه ها و مزارع مردم ضعیف و ناتوان است. اما او یک مشکل بزرگ دارد و آن هم داشتن پسری مودب، مهربان و بسیار خوش قلبی است! بین وایکینگ ها مرسوم است به محض این که بزرگ می شوند لقبی برای خودشان انتخاب کنند. مثل جمجه خردکن، کله له کن، مغز خور و ... اما هیچ یک از این القاب به خاطر رفتارهای خوب و انسانی تورفین به او تعلق نمی گیرد و این برای یک وایکینگ یعنی خفتی بزرگ. این پدر و پسر متفاوت داستان های زیادی را با هم رقم می زنند. داستان تورفین و حمله ی افتضاح اولین جلد از وایکینگ مهربان است.

 


برشی از متن کتاب


تورفین پرسید: «وقتی رسیدیم اونجا، باید چه کار کنیم؟» پدرش طوری نگاهش کرد که انگار دیوانه است و گفت: «خب معلومه وقتی رسیدیم اونجا می شینیم با هم یک فنجان چای می خوریم، چطوره؟» واکینگ از خنده منفجر شدند و با دست کوبیدن روی ران هایشان. تورفین نفهمید کجای حرفش آن قدر خنده دار بوده. چشم‌هایش گرد شد. «یعنی واقعا همین کار را می‌کنیم؟» یکی از وایکینگ ها گفت: «این قدر احمق نباش! ما به روستاها حمله می‌کنیم.» وایکینگ دیگری گفت: «همه شون رو آتیش می زنیم!» سومی‌گفت: «طلاهایلیساهاشون را می دزدیم!» به نظر تورفین، آن ها دیوانه بودند که این همه راه  سفر می کردند، فقط برای این که همه جا را آتش بزنند. با خودش فکر کرد تماشای منظره ها که سرگرم کننده تر است. «من شنیده‌ام که سواحل اسکاتلند مناظر شگفت انگیزی دارند. بهتر نیست قلم و کاغذ ببریم برای نقاشی؟ می تونیم روی عرشه بشینیم و نقاشی بکشیم. حتی می تونیم مسابقه هم بدیم.» سکوت مرگباری در تالار حکم فرما شد، وایکینگ ها گیج ومبهوت،  خیره خیره همدیگر را نگاه می کردند. پدر تورفین خیلی عادی، طوری که انگار ازش خواسته اند کمی سالاد را بخورد، نگاهی به پسرش انداخت و گفت: «به به! عجب فکری! پس میتونی فکرش رو بکنی که وقتی من به وحشیانه حمله کنم، چطور قلم و کاغذ هایت روی عرشه به پرواز در می آن! ببینم، تو دیوونه شدی؟» همه زدند زیر خنده. الاف بلند شد. هنوز به خاطر افتادن توی سرگین اسب ها ناراحت بود و دلش می خواست انتقام بگیرد. الاف گفت: «چطوره صداش کنیم تورفین جهانگرد؟ هان؟» دوباره میز از خنده ی وایکینگ ها به لرزه درآمد. حالا نوبت اریک گوش گوشت کوبی بود که بلند شود. شمشیرش را کشید و کوبید روی میز. با ضربه شمشیر کله یکی از قرقاول های بوداده کنده شد و همراه یک شاخ گوزن پر از نوشیدنی، پرت شد توی هوا. کله قرقاول شلپی افتاد توی نوشیدنی یکی از وایکینگ ها، ولی مرد وایکینگ فقط شانه بالا انداخت و نوشیدنی اش را سر کشید. شاخ دو بار توی هوا چرخید و موقع فرود آمدن خورد توی سر یک سگ. سگ زوزه ای کشید و بیرون دوید. همه ی چشم ها چرخید طرف اریک. اریک گفت: «آقای هرولد جمجمه خرد کن! ما نمی‌خواهیم پسر تو با ما بیاید سفر.» نفس توی سینه همه واکینگ ها حبس شد. اریک با رئیس دهکده در افتاده بود و معنی آن چیزی جز جنگ نبود! چشم های هرولد به شکل خطرناکی توی حدقه  چرخید و همین برای به لرزه انداختن ستون فقرات همه کافی بود، حتی اریک گوش گوشت کوبی. پدر تورفین گفت: «شمشیرت را بنداز زمین. یک چشم رذل! چطور جرأت می کنی با من در بیفتی؟ پسر من باهامون میاد سفر و برای خودش لقب انتخاب می کنه. بعد هم قهرمان می شه و سال‌های سال افسانه ها درباره اش می گن.» اریک غرش کنان خندید. «این ها رو جدی نمی گی که؟ نه؟ این پسر و افسانه؟  پسر من الاف خیلی بزرگت ر از پسر توست و از همه ی پسرها قوی‌تر و لایق تره، اما تا حالا نرفته  سفر دریایی. این بی انصافیه!» اوقات هولدر داشت تلخ  می شد. شمشیرش را محکم چنگ زده بود و پنجه هایش هر لحظه سفید و سفید تر می‌شدند. دندان‌هایش مثل دو تا سنگ آسیاب غول آسا روی هم ساییده می شدند ...      

  • به همراه کارت بازی
  • تورفین وایکینگ مهربان 1
  • نویسنده: دیوید مک فیل
  • مترجم: عذرا جوزدانی
  • انتشارات: هوپا

درباره دیوید مک فیل نویسنده کتاب کتاب تورفین وایکینگ مهربان و حمله ی افتضاح - هوپا


نظرات کاربران درباره کتاب تورفین وایکینگ مهربان و حمله ی افتضاح - هوپا


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تورفین وایکینگ مهربان و حمله ی افتضاح - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل