کتاب بیژن و منیژه (قصه های شاهنامه 5)
- انتشارات : افق
- مترجم : آتوسا صالحی
- تگ : قصه های شاهنامه
محصولات مرتبط
کتاب بیژن و منیژه
قصه ی بیژن و منیژه، یکی از زیباترین قصه های شاهنامه به شمار می رود. مولف کوشیده در اقتباسی که از این داستان داشته، با به کار بردن نثری شیوا همراه با آرایه های ادبی، از خیال انگیزی و دل نشینی نسخه ی اصلی که به زبان شعر روایت شده، کاسته نشود و با پرداختن به زندگی منیژه، یکی از زنان تاثیر گذار شاهنامه، نفسی تازه به نقش آفرینی زنان در متون ادبی کهن بدمد. قصه از آن جا شروع می شود که کیخسرو شاه ایران، در پی شکایات کشاورزان دوتن از سرداران سپاه خود، بیژن و گرگین میلاد را برای کشتن گرازهایی که به مزارع ان ها حمله و محصولاتشان را نابود کرده، به نزدیک مرز می فرستد. بیژن در مبارزه با گراز ها پیروز شده و آن ها را از بین می برد. در راه باز گشت به استراحت گاهی می رسند و ساعاتی در آن جا به استراحت می پردازند؛ بی خبر از اینکه آن جا متعلق به منیژه، دخترافراسیاب پادشاه توران است. وقتی منیژه بیژن را می بیند دل باخته اش شده و او را به چادرش دعوت می کند. پس از برگزاری بزمی به مناسبت ورودش، بیژن نیز دل به او می بازد و با پیشنهاد منیژه مبنی بر رفتن به قصر پادشاهی توران روبرو می شود؛ ولی آن را نپذیرفته و تصمیم به باز گشت سوی ایران می گیرد. منیژه که طاقت این فراق را ندارد، به کمک ندیمه اش او را سحر کرده و مخفیانه به قصر افراسیاب می برد. وقتی افراسیاب پی به این موضوع می برد، دستور می دهد بیژن را دست و پا بسته در چاهی بیرون قصر بیندازند تا از فرط گرسنگی و تشنگی بمیرد؛ منیژه را نیز با تحقیر از قصر بیرون می کنند. منیژه چاهی که بیژن درون آن است را یافته و هر روز برایش آب و غذا می برد تا زنده بماند. شاه ایران، از این موضوع با خبر شده و رستم را برای نجات بیژن به توران می فرستد. رستم با لشکرش به سمت توران می رود؛ اما ایا موفق به یافتن و نجات بیژن می شود؟
برشی از متن کتاب
افراسیاب چون ماری سیاه ،از خشم به خود پیچید.خواست گلوی بیژن را بفشارد و راه بر نفسش ببندد، اما یک باره دست پس کشید که چنین مرگی، خشمش را فرو نمی نشاند. بیژن زانو زد: (( گناه بر من نیست اگر پای بر خاکت گذاشتم. از ایران به جنگ گراز آمدم. در راه، زیر سر بی پناه گرفتم تا از گزند آفتاب در امان بمانم که خواب چشم هایم را بست و پریِ افسونگری مرا برداشت و برد و بر سرِ گذرگاه سوارانِ دخترت، منیژه، گذاشت. کجاوه های بسیار از دورادورم گذشت. میان شان یکی را دیدم که چادری از پرنیان داشت و پری رویی از درونش به من نگریست. پری مرا به کجاوه خواند و در یک دم، آن چنان جادویم کرد که تا آمدن به پیشگاهت همه در خواب گذشت.)) افراسیاب چون شیری که دهها تیر و نیزه در تنش نشسته باشد، فریادی از سر درد کشید: (( این بخت بد بود که تو را به این سو کشاند. میدانم تو در اندیشه ی جنگ با من بودی و کین خواهی سیاوش؛ و پپیش از جنگ خواستی که با نیرنگی سینه ام را با زخم بی آبرویی پاره پاره کنی. اما اکنون که دست و پا بسته و زبون بر خاک افتاده ای، داستان میبافی و می خواهی مرا چون کودکان، با افسانههای دیو و پری بفریبی. می دانم تو نابه کار جز ریختن خونم به چیزی دیگر نمی اندیشی. )) بیژن دانست که سرانجام این خشم، مرگی زودرس خواهد بود. مرگی سیاه چون چاهی تاریک و این چاهی بود که او با دست خویش برای خود کنده بود. واژه ها را چون واپسین تیرهای رهایی، بر افراسیاب فرود آورد: (( ای شهریا،ر گرازان با دندان جنگ میکنند و شیران با چنگ، جنگجویان با شمشیر و سواران با تیر و کمان. من هر اندازه نیز که دلم پر از ستیز باشد و سرم پر از خشم، نمیتوانم دست بسته و برهنه با تو که پیراهنی از پولاد بر تن داری، به جنگ برخیزم. اگر میخواهی دلیری ام را ببینی، اسبی به من بده و گرزی گران. پس هزار تن از پهلوانانت را برگزین و ببین چگونه آنان را در چشم برهم زدنی بر خاک میریزم. )) از چشمهای افراسیاب، خشمی سرخ زبان کشید. روی به سوی گرسیوز چرخاند: (( چگونه این پست سرشت، چنین سخن میگوید و شرم نمیکند؟ آبرویی که از نیاکانم بر باد داد، بس نبود؟ برخیز، گرسیوز! داری برپا کن و این گستاخ را به دار بیاویز تا زبانش از هرچه پلیدی و دستش از هرچه سیاهی، جاودانه کوتاه شود. )) بیژن لرزید. با خود گفت: ((نه، نمی ترسم لرزش دست هایم از ترس نیست. دلم از این اندوه زخمی است که دست بسته جان می بازم، با خواری و فرومایگی؛ کاش باد پیام مرا به پدر می رساند و برایش داستان سرنوشتی که مرا بر اسب نشاند و دستم را در دست مرگ گذاشت، مو به مو میگفت. ای باد! به پدر بگو که من به پای خود نیامدم که با نیرنگی، هوش از سرم بردند و دل از کفم ربودند.بگو که گرگین دستش به این پلیدی آلوده بو.د ای باد! بگو که فرزندش برهنه و دست بسته بود، نه یارای شمشیر کشیدن داشت و نه توان خنجر زدن. به او بگو که بیژن چون آهویی راه گم کرده، در چنگ شیران پاره پاره شد. ))
به روایت: آتوسا صالحی تصویرگر: نیلوفر میرمحمدی انتشارات: افق
مشخصات
- نویسنده ابوالقاسم فردوسی
- مترجم آتوسا صالحی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 13
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 78
- انتشارات افق
ابوالقاسم فردوسی
فردوسی کیست؟
حکیم سخن ابوالقاسم حسن منصور ملقب به فردوسی، شاعر حماسهسرای بزرگ ایرانی و خالق حماسه ملی و جاودانه ایران زمین، شاهنامه فردوسی است. شاهنامه بزرگترین کتاب شعر کهن حماسی فارسیزبانان و برگ زرینی از افتخارات ایران در تمامی اعصار است که شهرتی جهانی دارد. در این مطلب به مطالعهی آثار و بیوگرافی فردوسی خواهیم پرداخت.
زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
داستانهای زیادی راجع به زندگی حکیم فردوسی گفته شده اما در مورد حقایق زندگی او اطلاعات کمی وجود دارد. تنها منبع موثق سخنان نظامی عروضی است که کمتر از یک قرن پس از مرگ فردوسی از آرامگاه او دیدن کرد و به گردآوری روایات جاری در زادگاه فردوسی پرداخت. حکیم فردوسی در سال 329 هجری قمری در روستایی در حومه شهر باستانی طوس متولد شد. پدرش از دهقانان صاحب زمین و ثروتمند آن زمان بود. فردوسی دوران کودکی و نوجوانی را در رفاه و آسایش سپری کرد و به آموزش و فرهنگ دسترسی داشت. استعداد شاعری و علاقهی او به مطالعه تاریخ، داستانها و افسانههای کهن فارسی باعث شد که مصمم به نوشتن مجموعهای از داستانهای اساطیری و زندگی شاهان ایران گردد. او بیش از 30 سال از عمر و تمام ثروت و دارایی خود را صرف نوشتن و به نظم در آوردن شاهنامه کرد و به همین سبب دوران میانسالی و سالخوردگیاش را در تنگدستی سپری کرد. فردوسی دارای یک دختر و یک پسر بود که پسرش را در زمان حیات از دست داده بود. این شاعر پرآوازه در سال 416 چشم از دنیا فرو بست و در زادگاهش طوس به خاک سپرده شد.
فردوسی پاسدار زبان و ادبیات فارسی
حکیم فردوسی یکی از طلایهداران زبان و ادبیات فارسی است. زبان فارسی از زمان یعقوب لیث صفاری بهعنوان زبان دیوانی موردتوجه قرار گرفت و این مسئله تاثیربسزایی در سرودن شاهنامه داشت. شاهنامهی فردوسی میراثی ماندگار از تاریخ، فرهنگ و زبان ایران و یک جریان ادبی، فرهنگی، سیاسی است که هویت ایرانیان را به اجدادکهن خود ارتباط میدهد. اثری بزرگ که تاریخ ایران را از آغاز تا سقوط امپراتوری ساسانی در سال 651 میلادی به دست اعراب مسلمان بازگو میکند. این اثر بینظیر ادبی علاوه بر قرنها اینکه مورد تحسین بسیار همگان قرار گرفته، یکی از اهداف اولیه فردوسی را محقق میکند: حفظ تاریخ، فرهنگ و زبان پارسی. بخشهایی از شاهنامه حاکی از این است که فردوسی تا چه اندازه مورد رنجش افرادی بود که سعی در تخریب این فرهنگ داشتند. شاهنامه آنقدر در شناخت فرهنگ و زبان ایران نقش داشته که بسیاری از ادیبان، حفظ زبان فارسی را مدیون آن میدانند. فارسی مدرن شکل اصلی زمان فردوسی را حفظ کرده و در نظام آموزشی ایران به خوانش استاندارد تبدیل شده است. چند بیت پایانی شاهنامه نشان از بینش شخصی فردوسی نسبت به این شاهکار و میراث عظیم پارسی است. بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
سرآغاز سرودن شاهنامه
حکیم فردوسی سرودن شاهنامه را از سال 370 هجری قمری آغاز نمود و تدوین نخست آن را در سال 384 به پایان برد. گفته میشود که فردوسی قبل از سرودن شاهنامه مشغول به نظمآوردن داستانهای قدیمی بود. در این هنگام از مرگ دقیقی آگاه شد و فهمید که او بخشی از شاهنامه ابومنصوری را به نظم در آورده است. فردوسی تصمیم گرفت کار ناتمام دقیقی را به اتمام برساند.
شرایط سیاسی زمانهی فردوسی
دوران کودکی فردوسی مقارن با حکومت سامانیان بود. پادشاه سامانی علاقهی زیادی به ادبیات فارسی داشت. تاثیر دولت سامانیان در تبیین جایگاه نوین فرهنگی ایرانیان به ویژه پارسیزبانان بسیار زیاد است. سامانیان خود را وارث ساسانیان و بانی تجدید استقلال و سنتهای ملی و فرهنگی ایران میدانستند و برای بسترسازی احیای فرهنگ ایرانی تلاش میکردند. این دانشپروری سامانیان مشوق دانشمندان و شاعران زیادی بود و شاهنامه جامعترین سند بر احیاگری سامانیان بر عصر ایران باستان است. متاسفانه پایان شاهنامه مقارن با آغاز حکومت محمود غزنوی بود که آنطور که باید قدردان فرهنگ ایرانی نبودند.
ماجرای اختلاف سلطان محمود با فردوسی
شاهنامه اثر زندگی فردوسی و مشتمل بر 50000 بیت است. در ابتدا و تا زمان پایان حکومت سامانیان از حمایت مادی و معنوی آنان برخوردار بود. با روی کار آمدن غزنویان، فردوسی از سلطان محمود غزنوی برای تکمیل کار خود تقاضای حمایت کرد. محمود پذیرفت که به ازای سرودن هر دوبیتی، یک قطعه طلا به فردوسی بپردازد اما فردوسی ترجیح داد، کل دستمزد را یک دفعه، پس از اتمام کار دریافت کند. بنا به روایت خود فردوسی، آن چیزی که وعده داده شده بود، هیچگاه به او پرداخت نشد. به گفته نظام عروضی نگارش شاهنامه سی سال به طول انجامید و پس از پایان کار، سلطان حاضر شد مبلغ 60000 قطعه طلا به فردوسی بپردازد. اما پیک مسئول تحویل طلا به فردوسی سنی مذهب بود و فردوسی را به دلیل همدردی با شیعیان تحقیر میکرد. به همین دلیل سکههای طلا را با نقره جایگزین کرد. وقتی فردوسی متوجه شد که به جای طلا به او نقره دادهاند، کل نقرهها را به یک دستفروش بخشید. فردوسی از ترس مجازات شاه از شهر دور شد و در گله از سلطان محمود غزنوی و اوضاع زمانه، قطعاتی سرود و آن را به پیشگفتار شاهنامه اضافه کرد. گفته میشود که سلطان محمود متوجه فریب پیک شد و او را اعدام کرد. و60000 قطعه طلا به زادگاه فردوسی فرستاد، اما همزمان با ورود کاروان حامل پول به دروازههای شهر، پیکر فردوسی از دروازه شهر بیرون آمد.
به پایان رساندن شاهنامه فردوسی
شاهنامه سرانجام در سال 400 ه.ق تکمیل شد، فردوسی آن را به سلطان محمود غزنوی که در آن زمان بر سرزمین خراسان تسلط داشت، تقدیم کرد. سپس شروع به تدوین شاهنامه کرد و در ویرایش دوم بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد و آن را در شش یا هفت دفتر به دربار سلطان غزه فرستاد که به گفتهی خودش آنطور که شایسته بود موردتوجه قرار نگرفت.
اندیشه و اصول اخلاقی فردوسی در شاهنامه
شاهنامه حکیم فردوسی یک اثر ادبی کمنظیر و تاثیرگذار در فرهنگ و هویت ایرانی است که فردوسی از ادبیات حماسی آن بهعنوان ابزاری برای گسترش اندیشهها و آموزههای اخلاقی بهره میبرد. فردوسی در نهایت بلاغت و فصاحت این آموزهها را به زبان شعر بازگفته است. توصیه به فضایل اخلاقی یکی از درونمایههایی اصلی وصایای شخصیّتهای شاهنامه هست. آنان به خوبی میدانستند که رواج فساد و تباهی اخلاقی در زندگی فردی و بهتبع آن زندگی اجتماعی، موجب سستی و ویرانی پایههای آن جامعه میگردد. سرودههای شاهنامه حاکی از توجه بسیار زیاد ایرانیان به سه اصل اخلاقی پندارنیک، گفتار نیک و کردار نیک است. از اصول اخلاقی موردتوجه در شاهنامه میتوان به نفی بداندیشی، عیبجویی و دنیاپرستی، نفی ظلم و هوای نفسانی، غرور و تکبر و ستایش نیکی و احسان، عدالت، عفو، راستی و راستگویی، بردباری و پرهیز از افزونطلبی اشاره کرد.
مذهب و دین فردوسی
راجع به باورهای مذهبی فردوسی سخنان بسیاری گفته شده است. برخی او را شیعه مذهب و برخی سنی مذهب میدانند. بر اساس برخی از ابیات شاهنامه و نیز اولین منابع بهجا مانده راجع به فردوسی از بزرگانی چون نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بوده است. محققانی چون محیط طباطبایی و محمودخان شیرانی او را شیعهی زیدی، برخی چون زریاب خوئیی، او را شیعهی اسماعیلی و برخی چون مهدوی دامغانی او را شیعهی دوازده امامی دانستهاند. منبع اصلی نظریه در باب زیدی بودن فردوسی، ابیاتی است که در ستایش خلفای راشدین سروده که به گفتهی برخی، این ابیات، ابیاتی الحاقی هستندکه بعدها به شاهنامه اضافه شده است. گفته میشود که تشیع فردوسی، یکی از مهمترین دلایل محرومیت شاعر از حمایت غزنویان است.
معروف ترین فردوسی پژوهان
در قرن های اخیر پژوهشهای فراوانی راجع به فردوسی و اثر ماندگارش شاهنامه صورت گرفته و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است. نویسندگان و ادیبانی چون ملکالشعرا بهار، سیدحسن تقیزاده، مجتبی مینوی، محمد قزوینی، جلال خالقی مطلق، محمدامین ریاحی، محمدعلی فروغی، محمدعلی اسلامی ندوشن، ایرج افشار، عزیزالله جوینی و شاهرخ مسکوب از شناختهترین پژوهشگران ایرانی در حوزهی فردوسیپژوهی و تصحیح و ویرایش شاهنامه هستند. بازنگرانهترین ویرایش شاهنامه در سال 1366 توسط جلال خالقی مطلق صورت گرفته و نخستین بار در 8 جلد در نیویورک به چاپ رسیده است. به گفتهی برخی از صاحبنظران این اثر، بهترین و جامعترین اثر در حوزهی شاهنامهپژوهی و فردوسیپژوهی است. خرید کتاب های فردوسی از کتابانه کتابانه بهعنوان یکی از فروشگاههای اینترنتی مطرح و مورداعتماد درزمینه فروش انواع کتاب و محصولات فرهنگی در تلاش است تا امکان دسترسی سریع و آسان تمامی علاقهمندان ادب و فرهنگ ایران زمین را به کتابهای بزرگ مردان شعر و ادب فارسی فراهم نماید. برای مشاهده و خرید شاهنامه حکیم فردوسی میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید. کتابانه این کتاب جذاب و پرطرفدار شاعر توانمند ایرانی را بهتمامی علاقهمندان مطالعۀ آثار کهن فارسی عرضه میکند. با خرید کتاب از کتابانه، سفارشات خود را در سریعترین زمان ممکن و با بهترین کیفیت بستهبندی در هر مکان دلخواه تحویل بگیرید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران