محصولات مرتبط
دربارهی کتاب بیست و سه قصه اثر تولستوی
کتاب بیست و سه قصه یکی از بهترین کتابهای تولستوی به حساب میرود. این کتاب همانطور که از نامش پیداست شامل بیست و سه قصه است که همگی پندآموز و اخلاقمحور هستند. قصهها برای گروههای سنی مختلف نوشته شدهاند. یکی از داستانها به نام «خدا آگاه است و صبور»، برای گروه نوجوان میباشد.
این قصه در مورد مردی بازرگان است که میخواهد برای فروش اجناسِ خود به سفر برود اما همسرش خواب بدی می بیند و موقع خداحافظی میگوید: دلم برای این سفر گواهی بد میدهد. با این وجود بازرگان به سفر می رود و خانوادهی خود را ترک میکند. شب هنگام، در یک کاروانسرا با بازرگانی دیگر آشنا می شود و آن جا برای استراحت میماند. صبح به هنگامِ راهی شدن، مأموران دولت سر میرسند و مرد بازرگان را دستگیر میکنند.
وی به جرمِ قتل همکار خود، بیست سال در زندان می ماند و شاهد اتفاق های عجیبی می شود. سرنوشت او با آمدن یک فرد جدید به زندان تغییر می کند. زندانی های جدید نقشههایی می کشند که بازرگان سعی می کند خود را دخالت ندهد ولی ناخواسته وارد ارتباط با آنها می شود. او در مقابل مأمورهای قانون به دفاع از هم رده های خود بر می آید و پایان داستان را به گونهای غافلگیر کننده رقم می زند.
بخشی از کتاب بیست و سه قصه؛ نشر قطره
دو پیر مرد
دو پیرمرد نذر کرده بودند با هم به زیارت خانه ی خدا در اورشلیم بروند تا پروردگار را عبادت کنند. یکی از آنها دهقانی صاحب مال و منال بود.اسمش افیم تراسیش شولف بود. دیگری الیشا بدروف که توانگر نبود، تنها دستش به دهانش می رسید. افیم آدم موقر و عبوس و ثابت قدمی بود. د رتمام عمرلب به مشروب نزده و دود نکشیده و انفیه مصرف نکرده بود. دوبار به عنوان بزرگ ده برگزیده شد. چون دورهاش به سر می آمد حساب و کتابی که تحویل جانشین خود میداد، منظم و مرتب و درست بود.
نانخورهای سر سفرهاش زیاد بودند. دو پسر و چند نوهی داماد شده و کودکانشان. همه یک جا با او می نشستند. قبراق بود. شق و رق راه می رفت. ریش بلندی داشت. پس از آن که پا به شصت گذاشت، تک و توکی، از ریشهایش سفید شده بود. الیشا، نه ثروتمند بود و نه تنگدست. پیش از این ها نجاری میکرد. اما اکنون که سنی از او گذشته بود در خانهاش زنبور عسل پرورش می داد. یکی از پسر هایش در جستجوی کار به ولایت دیگر رفته بود. دیگری هنوز با پدرش می زیست.
الیشا با وجود سالخوردگی مهربان و با نشاط بود. درست است که هر چند سالی یک بار لب تر میکرد. سیگار هم میکشید و انفیه استشمام میکرد و بی قرار آواز خواندن بود اما آدم سلیمی بود. با افراد خانواده و همسایگانش روابط مطبوع و دلچسبی داشت. قد کوتاه، سیاه چرده و ریشی مجعد داشت. مانند قدیسی که او را محافظ خود می دانست، قدیس الیشا، سرش طاس بود. این دو از مدتها پیش نذر کرده بودند برای زیارت خانه ی خدا با هم به اورشلیم بروند. اما افیم هیچ گاه فرصت نمیکرد. همیشه دنیایی گرفتاری داشت. هنوز یک ماجرا تمام نشده سرو کلهی دیگری پیدا می شد. اول گرفتار عروسی نوهاش بود. بعد هم می بایست صبر کند مدت خدمت سربازی پسرش تمام شود و برگردد. سپس بنایی خانهی نو شروع شد.
یک روز تعطیل، دو نفری توی کوچه روی الوار ی نشسته بودند تا گپ بزنند.
الیشا گفت:
-بالاخره تکلیف نذر ما چه می شود ؟ نذر را باید ادا کرد.
-افیم صورتش را در هم کشید و گفت :
- ناچاریم صبر کنیم. امسال برایم سخت بود. بنایی را با این حساب شروع کردم که خرجش صد روبل بیشتر نمی شود. تا به حال سیصد روبل دادهام و هنوز تمام نشده است. باید تا تابستان صبرکرد. انشالله تابستان می رویم.
- به نظر من تاخیر بیش از این جایز نیست. بی معطلی باید راه افتاد. بهار بهترین موقع سفر کردن است.
-قبول دارم که فصل بهار برای مسافرت مناسب است اما تکلیف بنایی چه میشود؟ کی از آن سرپرستی میکند؟
-تو کسی را نداری که بنایات را سرپرستی کند؟پسرت چه عیبی دارد؟
- پسربزرگم ؟ نمی شود با طناب توی چاه رفت. گاهی در مشروب خوری زیاده روی میکند.
- همسایه، خیال می کنی پس از مردن من و تو این ها در این دنیا نباید زندگی کنند؟ بگذار پسرت مجرب و کار آموزده بشود.
- حرفت درست، اما آدم دلش می خواهد کاری را که خود پایه گذارده به انجام برساند ... .
کتاب بیست و سه قصه اثر لئون تولستوی با ترجمهی همایون صنعتیزاده توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب بیست و سه قصه
یادداشت مترجم
بخش اول : داستان هایی برای نوجوانان
-
خدا آگاه است و صبور
-
زندانی قفقاز
-
شکار خرس
بخش دوم : داستان های همگان
-
آدمی زنده به چیست؟
-
نادیده گرفتن جرقه، آتش گرفتن خانه
-
دو پیر مرد
-
هرجا عشق هست، خدا هم هست
بخش سوم: یک افسانه
-
ایوان ساده لوح
بخش چهارم : داستان هایی که برای مصور شدن نوشته شد
-
بدی وسوسه آوراست و نیکی پایدار
-
دختر بچههای عاقل تر از مردها
-
الیاس
بخش پنجم : بازگویی داستان های عامیانه
-
سه تارک دنیا
-
بچه جن و تکه نان
-
چه مقدار زمین نیاز است
-
گندمی به بزرگی تخم مرغ
-
پسر خوانده
-
گناهکار پشیمان
-
طبل تو خالی
بخش ششم : اقتباس از فرانسه
-
قهوه خانهی سورات
-
بسیار گران
-
آسارها دون شاه آشور
-
کا ر، مرگ، بیماری
-
سه پرسش
- نویسنده: لئون تولستوی
- مترجم: همایون صنعتیزاده
- انتشارات قطره
مشخصات
- نویسنده لئو تولستوی
- مترجم همایون صنعتیزاده
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 11
- سال انتشار 1395
- تعداد صفحه 325
- انتشارات قطره
لئو تولستوی
لئو تولستوی کیست؟
لئو نیکولاویچ تولستوی، سپتامبر 1828 در املاک خانوادگی خود یاسینا پولینا در استان تولا کشور روسیه متولد شد. پدر او، کنت نیکلای ایلیچ تولستوی از خانوادهای اصیل بود که قدمت آن به قرن 14 برمیگشت. در ادامه به بررسی زندگینامه و آثار لئو تولستوی خواهیم پرداخت؛ اگر به مطالعه رمان خارجی و ادبیات روسیه علاقه مندید، با ما همراه باشید.
زندگی نامه تولستوی
پدر و پدربزرگ تولستوی علاقهی زیادی به قمار داشتند و ثروت خانوادگی را تمام کرده بودند. ازدواج نیکلای با ماریا وکونسکی که صاحب نام و ارث بزرگی شامل 800 رعیت و املاک یاسینا پولینل بود، تا حدودی ثروت از دست رفته را جبران نمود. لئو چهارمین پسر کوچک از پنج فرزند آنها بود. او مادرش ماریا، را در زمانی که تنها دو سال داشت، از دست داد. پس از آن تربیت پنج فرزند را پسر عموی پدری به عهده گرفت.
تنها بعد از گذشت 7 سال از مرگ مادر، پدر را نیز از دست داد و تربیت او برادران و خواهرش به عهدهی عمه سپرده شد. دوران کودکی تولستوی توام با مرگ و تاریکی بود چرا که عمهای را که شور و حرارت مذهبیاش بر وی تاثیر زیادی داشت را نیز بر اثر مرگ از دست داد. فقدان و مرگ عزیزان در سنین پایین، تولستوی را بعدها در نوشتن آثار و بر روی کاغذ آوردن این تجربیات تلخ یاری نمود.
بار دیگر کودکان یتیم خاندان تولستوی سرپناهی یافتند و این بار شهر کازان میزبان مراقبت از آنها شد، آن هم نزد خالهای با ثروت و شهرت زیاد به نام یوشکوفها که همواره در خانهی بزرگ خود مجالس مهمانی برپا میکرد.
مطالعه بیشتر: زندگینامه و آثار ارنست همینگوی
تحصیلات لئو تولستوی
در کازان تولستوی تحت آموزش قرار گرفت و زبانهای آلمانی و فرانسهای را آموخت. او برای رسیدن به هدف خود یعنی دانشکدهی زبانهای شرقی به مطالعهی تاریخ و جغرافیا و دین پرداخت و سپس در سال 1843 در دانشگاه کازان پذیرفته شد. لئو جزو دانشآموزان برجسته و مورد علاقهی معلمان نبود، با این حال با مطالعهی سخت و طاقتفرسا به دانشکدهی حقوقی راه یافت.
دانشگاه کازان یک مرکز اجتماعی عالی رتبه برای طبقه مرفه بود، تولستوی در این دوران انرژی خود را وقف زندگی اجتماعی و کسب جایگاه نمود، اما چهرهی دهقانیاش موجب خجالت وی میگشت و به سمت رفتار عجیب سوقش میداد، به طوری که اطرافیان به او لقب "خرس" را دادند. تولستوی در پی اقدام ناگهانی دانشگاه را در سال 1847 بدون گرفتن مدرک دانشگاهی ترک کرد.
در این زمان تولستوی به ملک خانوادگی خود یاسینا پولینا بازگشت و مصمم شد تا به یک کشاورز نمونه و ارباب رعیت تبدیل شود. خیرخواهی و سادگیاش در برخورد با دهقانان و نداشتن تجربه او را با شکست روبهرو کرد. پس از آن، تولستوی اولین بارشروع به نوشتن یادداشتهای صادقانه و شخصی از خاطرات خود کرد و تا زمان مرگ نیز آن را ادامه داد. این نوشتهها ایدههای بسیاری را برای داستاننویسی فراهم نمود.
پیوستن تولستوی به ارتش
او در سال 1848 عازم مسکو شد و به مدت دو سال زندگی نامظمی داشت و قمار و شهوت در این مدت گریبان او بودند. دوباره به یاسینا پولینا بازگشت و در آنجا برادر بزرگتر وی از او خواست که به ارتش بپیوندد. در سال 1852 لئو در قفقاز به برادرش به عنوان داوطلب در ارتش پیوست. در آنجا با تاتارهایی که علیه حکومت روسیه شورش میکردند جنگید. بعد از آن در مرز در پاسگاهی خدمت کرد که اولین بار در سال 1852 نوشتهی طرح زندگی نامهی کودکی را به مجلهای ارسال نمود و نیکلای نکراسوف سردبیر مجله آن را در تمام روسیه منتشر نمود.
در آن سال ها کتاب قزاقها را نیز شروع به نگاشتن کرد. تولستوی از 1854 تا 1855 در قلعه سواستوپل خدمت کرد، جایی که یکی از خونینترین نبردهای کریمه در جریان بود و در این مدت سه قصه سو استوپل را نگاشت، که از رشادتهای واقعی سربازان روسی در حصر میگوید. محبوبیت داستانهایش او را در جامعهی ادبی مورد استقبال قرار داد و پس از استعفا از ارتش در سال 1856 به پترزبورگ رفت.
تورگنیف نویسنده معروف تولستوی را در محافل ادبی ارج نهاد، اما تولستوی با افکار اروپایی این محافل نتوانست کنار بیاید و با تورگنیف به مخالفت پرداخت. این بار نیز به یاسینا پولینا رفت و بر روی طوفان برف و دو هوسکار کار کرد. در سال 1857 اولین سفر خارج از کشور خود را تجربه نمود و پس از بازگشت مدرسهای را برای کودکان دهقانی یاسینا پولینا تاسیس نمود، بر این اساس که آموزش نوینی را به وجود آورد. نگاشتن داستان کوتاه لوسرن و آلبرت از علاقهی وی به تحصیل نشات میگرفت و هر کجا که میرفت با متخصصان این زمینه صحبت میکرد. لئو تولستوی در زمان حضور در ارتش
در 1860-1861 به دنبال اطلاعات بیشتر در مورد آموزش، دوباره به خارج از کشور رفت. در این سفر او با ویکتور هوگو ملاقات کرد و شاهکار او یعنی بینوایان را ستود. و همچنین در این دوران به شدت قمار میکرد. خبر بیماری برادرش او را به سوی فرانسه رهسپار نمود و تولستوی از نزدیک شاهد مرگ برادرش بود. این مرگ تولستوی را بسیار تحت تاثیر قرار داد. پس از آزاد کردن رعیت در سال 1861 به عنوان یک مقام داوری اختلافات رعیت و اربابان را حل و فصل میکرد. در این زمان تورگنیف را به دوئل دعوت کرد. تورگنیف نپذیرفت و سالها در حالت قهر با هم سپری کردند.
تولستوی در گیر و دار عاشقی
در سپتامبر 1862 تولستوی به عمه خود الکاندرا نوشت:
«من احمقی پیر و بیدندان هستم که عاشق شدهام.»
او 34 سال سن داشت که عاشق سوفیای باهوش و باارادهی 18 ساله شده بود. این عشق منجر به ازدواج شد و دههی اول ازدواج آنها بزرگترین سعادت را برای تولستوی به ارمغان آورد. به طوری که هرگز قبل و بعد از آن زندگی خلاقانه و شخصی او آنقدر غنی نبود. در 1863 همسرش اولین فرزند از 13 فرزندشان را به دنیا آورد، که بعدها تنها 9 تا از آنها زنده ماندند. لئو تولستوی در کنار همسرش[/caption]
تالستوی و اوج شکوفایی استعداد ادبی
از سالهای 1863 تا 1869 تولستوی درگیر نوشتن جنگ و صلح بود. او مدتی در سیاستهای ادبی شرکت نکرده بود و با اثر خود یک واکنش خارق العاده ایجاد کرد. جنگ و صلح شاهکاری در تاریخ ادبیات جهان است که تولستوی در بهترین لحظات زندگی شخصیاش آن را نگاشته.
این کتاب متاثر از تمامی روابط تولستوی در زندگیاش، سفرها، جنگهای وی، تولد و مرگ عزیزانش است و همه چیز با جزئیات فراوان توصیف شدهاند. در سالهای 1872-1875 تولستوی مقدمات و چهارخواننده را منتشر نمود، تلاشهای او در راستای جلب مخاطبان از بین کودکان و دهقانان تازه سواد بود.
در سالهای 1873-1877 بر روی دومین شاهکار خود یعنی آناکارنینا تمرکز کرد. با انتشار کتاب و حق امتیاز آن تولستوی به یک مرد ثروتمند تبدیل شد. 15 سال اول زندگی زناشویی تولستوی ایدهآل بود اما حاملگیهای مداوم و بی حوصلگی سوفیا کم کم عشق بین آن دو را خدشه دار کرد. در هنگام نوشتن آناکارنینا نیز تولستوی با یک بحران سرنوشت ساز که منجر به تغییر مذهب وی بود، روبه رو شد.
ابتدا به کلیسای ارتدکس روسیه مراجعه کرد اما جوابی نیافت. بعد به خواندن انجیل پناه برد. در سال 1880 اعترافات من را منتشر نمود و از این مرحله به بعد برای دستیابی به عدالت اجتماعی و اخلاقی تلاش نمود. در نقل مکان به مسکو برای تحصیلات پسرانش، در سرشماری شرکت کرد و از نزدیک با بدترین محلههای فقیرنشین مسکو آشنا شد. طی سال 1883 در نشریهای تازه تاسیس سخنان و آثار تولستوی برای خوانده شدن بین فقیران منتشرمیشد که پلیس مخفی تا مدتها تولستوی را تحت نظارت قرار داد. او به این نتیجه رسید که حق مالکیت عامل شرارت است و شهوت نفسانی و لباس زینتی و غذای عالی را از عوامل فسادانگیز تمدن دانست پس از این دوره او به قلاب دوزی و فلسفه چینی روی آورد و از مصرف سیگار، گوشت و رفتن به شکار خودداری کرد. رفتارش اما با خانواده روز به روز تیره میگشت. در 1886مرگ ایوان ایلیچ را نگاشت. او ثروت خود به معادل 1.5 میلیون دلار را بین همسر و فرزندانش تقسیم نمود. او که شهرت جهانیای یافته بود از سراسر دنیا پیروانی به یاسینا پولینا برای دیدار با وی میآمدند. در سالهای 1893 و 1891 به قحطی در ریازان کمک نمود.
مرگ لئو تولستوی
سالهای آخر عمر تولستوی با شهرت و ناراحتی سپری میشد. وی از سوی کلیسا تکفیر گشت و همچنین فرزندان به جز دخترش الکساندر و همسرش، فلسفه او را نپذیرفتند. او که دیگر تاب مشاجرات خانوادگی را نداشت به سفر زیارتی همراه با الکساندر رفت. تولستوی امیدوار بود که مکانی خلوت پیدا کند تا بتواند بقیه عمر خود را با آرامش سپری کند.
در این سفر که پزشکش نیز همراه او بود، ناگهان حال تولستوی وخیم میشود، به ناچار او را در ایستگاه آستاپوو در خانه مدیر ایستگاه میخوابانند. در نهایت تولستوی بر اثر ذاتالریه در تاریخ 9 نوامبر سال 1910 درگذشت. وی را در یاسینا پولینا در ملک پدری خویش به خاک سپردند.
دیدگاه لئو تولستوی در آثارش
هدف تولستوی خلق سبکی جدید، واقعی پر از تضاد، مانند زندگی بود. به تصویر کشیدن همه در حال حرکت، دنیای درونی مردم و زندگی پیرامون آنها، روش اصلی خلاقیت تولستوی است. او با برداشتن روکش عرف و دین سعی کرد واقعیت پنهانی را آشکار کند.
او میکوشید از طریق هنر به حقیقت دست یابد. تولستوی معتقد بود که الگوهای ادبی به ارث رسیده از رمانتیکها به اصل معنا نمیرسد و بنابراین منسوخ شده است. توانایی او در مشاهده کوچکترین تغییرات و ثبت کوچکترین حرکات بدن منحصر به فرد است. سبک نوشتن تولستوی از طریق واژههای جسورانه، تصاویر دقیق و زبان مستقیم است که این روش به او در انتقاد از دولت روسیه و کلیساها کمک کرد.
همچنین از مسائل عادی استفاده میکند تا موضوعات مختلفی راجع به دین، جنگ و همچنین فمنیسم را در معرض دید قرار دهد. رمانهای تولستوی از جزئیات روزانه او نشات میگیرد که شایعات اجتماعی، برداشتهای کودکی و افسانهها به کمک او برای خلق رمان میآیند.
لیست کتاب های لئو تولستوی
رمانهای تولستوی شامل:
- کتاب جنگ و صلح
- کتاب آناکارنینا
- کتاب رستاخیز
- کتاب حرص باعث هلاکت میشود
- کتاب قزاقها
- کتاب به یکدیگر کمک کنید
- کتاب تریلوژی کودکی
- کتاب نوجوانی
- کتاب جوانی
- کتاب حاجی مراد
- کتاب مرگ ایوان ایلیچ
- کتاب کوپن جعلی
- کتاب سعادت زناشویی
- کتاب سونات کرویتسر
داستانهای کوتاه تولستوی به تنهایی هر کدام فلسفه و عمق نوشتاری خود را دارند که حتی پس از بازخوانیهای مکرر نکات تازهاب را برای خواننده عرضه میکند. از جمله داستان کوتاههای ترجمه شدهی او:
- داستان پدر سرگئی
- داستان ارباب و بنده
- داستان طبل تو خالی
- داستان سه پرسش
- داستانهای سو استوپل
- داستان پولیکوشکا
- داستان دوسوار
- داستان شیطان
- داستان فقر و ایمان
- داستان کار مرگ بیماری
- داستان سه تارک دنیا؟
- داستان گناهکار پشیمان
- داستان بسیار گران
- داستان پسرخوانده
- داستان چه مقدار زمین نیاز است
- داستان دو پیرمرد
- داستان الیاس
- داستان خدا آگاه است و صبور
از دیگر آثار غیر داستانی تولستوی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کتاب اعتراف من
- کتاب نامههای تولستوی
- کتاب هنر چیست؟
بهترین کتاب های لئو تولستوی
کتاب جنگ و صلح تولستوی تولستوی جنبه های مستند زندگی و تخیلات خود را در کتاب جنگ و صلح، با چنان مهارتی به هم می آمیزد تا اثری مطابق با زندگی خانوادگیاش ابداع شود. جنگ و صلح به صورت تاریخچهی دو خانواده راستوف و بالکونسکی تنظیم شده است و دو خانواده به صورت گروهی دو شخصیت اصلی رمان هستند. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران جنگ و صلح یکی از بهترین آثار تولستوی است. رمانی با چنین پخنهی وسیع که دربارهی یک چنان دوران خطیر تاریخی گفتگو کند و این همه قهرمان داشته باشد تاکنون نوشته نشده است و به نظر میرسد که هرگز نوشته نشود. جنگ و صلح به درستی یک حمله است. استراخوف، منتقد و نویسندهی روس، میگوید:
«جنگ و صلح تصویر کاملی از زندگی بشریت است. تصویر کاملی از روسیهی آن زمان، تصویر کاملی از همهی چیزهایی است که در آنها مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری را می یابند.»
آناکارنینا رمانی با محتوای داستانی عاشقانه و اجتماعی میباشد که سرنوشت زندگی پر فراز و نشیب و دل باختگی دو شخصیت اصلی داستان، «آنا کارنینا» و «لوین» را برای مخاطب شرح می دهد. آنا، زنی متاهل با ظاهری فریبنده از طبقه ی نجیب زادگان روسی است که همراه با همسرش، در سن پترزبورگ زندگی عادی و سرشار از آرامشی را سپری میکند. برادر آنا با همسرش دچار مشکل است و به همین خاطر، آنا به مسکو، محل زندگی برادرش، سفر می کند تا اختلاف میان آن دو را برطرف نموده و از جداییشان جلوگیری نماید. آنا در زمان حضورش در مسکو با مردی به نام «ورونسکی» آشنا شده و درگیریهای عاشقانهای میان آن دو اتفاق میافتد که باعث رسوایی بزرگی میشود...
شخصیت اصلی کتاب، «ایوان ایلیچ»، نام دارد. او مردی میانسال و متاهل است که فارغالتحصیل رشتهی حقوق میباشد. وی، یکی از اعضای برجسته و شناختهشدهی دادگاه قضایی است. او بر اساس قانون و قضاوتهای شخصی خویش، مجرمان فراوانی را به انواع مجازاتها از جمله مرگ محکوم نموده. «پیتر ایوانیچ»، یکی از همکاران او در دادگاه میباشد؛ شخصی که از دوران کودکی با ایوان دوست بوده و ارتباط نزدیک و صمیمانهای با او دارد. ایوان، به طور ناگهانی به یک بیماری ناعلاج و کشنده مبتلا میشود. وی جهت درمان، به پزشکان مختلفی مراجعه میکند. اما هیچیک از آنها نمیتوانند او را درمان کرده و از بیماری رهایی بخشند. تا اینکه ایوان به دیدگاهی تازه از زندگی و امور دنیوی دست مییابد و تمامی افکار و نگرشش به طور کل، تغییر میکند؛ اما در نهایت...
کتاب رستاخیز رمانی خواندنی و پرکشش میباشد که در سال 1899، به نگارش درآمده است. نگارنده، در این اثر، به نقد قوانین و روند ناعادلانه و ظالمانهی دادگستری و کلیسای عصر خویش میپردازد. رستاخیز، پس از اعمال سانسورهای متعدد، به چاپ رسید و در اختیار مخاطب قرار گرفت. شخصیت اصلی قصه، «کاترین ماسلوا» نام دارد؛ او نوزاد زنی فقیر است. زنی که در عمارت دو دختر پیر و ثروتمند، «سوفیا» و «ماریا ایوانونا»، به خدمت و نگهداری از گاوها میپردازد. در واقع ماسلوا، ششمین فرزند نامشروع این خدمتکار است؛ فرزندانی که به دلیل بیتوجهی مادرشان، در همان ماههای ابتدایی تولد، از دنیا میروند. در میان این نوزادان، ماسلوا، از شانس بیشتری برخودار میشود و مورد توجه سوفیا، قرار میگیرد و زنده میماند. این زن ثروتمند، به عنوان مادرخوانده مسئولیت نگهداری از ماسلوا را بر عهده میگیرد. سه سال بعد...
نظرات دیگر نویسندگان دربارهی لئو تولستوی
آثار لئو تولستوی چه در روسیه و چه در خارج از آن، مورد توجه بسیاری در تمام ادوار بوده و تحسین کنندگان بسیاری داشته است.
- ویرجینیا وولف نویسنده انگلیسی از سنین پایین تحت تاثیر آثار تولستوی قرار گرفته و در خلق آثارش از تولستوی الهام گرفته است.
- سبک نوشتاری تولستوی بر جیمز جویس نیز اثر گذار بوده. جویس آشکارا تحسین خود را نسبت به تولستوی ابراز داشت. در نامهای به برادرش نوشت که "تولستوی یک سر و گردن از همه بالاتر است"
- ایوان تورگنیف به او لقب "نویسنده بزرگ روسیه" داده بود.
- آنتوان چخوف در نامهای به دوست خود تولستوی را "فرا انسان، یک ژوپیتر" توصیف کرده بود.
- گوستاو فلوبر به هنگام خواندن جنگ و صلح فریاد زد "چه هنرمندی! چه روانشناسی!"
- فئودور داستایوفسکی که هم عصر تولستوی بود همواره رمانهای او را تحسین میکرد.
- مارسل پروست نویسنده طولانی ترین رمان جهان، تولستوی را "ارباب متعال آثارش میدانست"
تقویم زندگی لئو تولستوی
- 1828: 9 سپتامبر لئو تولستوی به دنیا آمد
- 1830: درگذشت مادرش در دو سالگی تولستوی
- 1837: درگذشت پدرش
- 1843: ورود به دانشگاه کازان
- 1847: ترک دانشگاه بدون اتمام آن و نگرفتن مدرک دانشگاهی
- 1850: در مسکو بدهیهای زیاد داشت و به شراب و قمار روی آورد
- 1852: به نزد برادرش در ارتش پیوست
- 1852: طرح زندگینامهی کودکی را به مجله فرستاد
- 1854-1855: در قلعه سواستوپل خدمت میکرد
- 1856: پس از پایان جنگ کریمه از ارتش استعفا داد
- 1857: اولین بار به خارج از کشور سفر کرد
- 1860: به فرانسه نزد برادر بیمارش رفت و شاهد مرگ او بود
- 1861: مدرسهای برای رعیت براساس آموزشهای نوین خود ساخت
- 1862: ازدواج تولستوی با سوفیا آندریونا، دختر پزشک دربار
- 1863: نوشتن رمان جنگ و صلح
- 1873: شروع نگاشتن رمان آناکارنینا
- 1880: نوشتن کتاب اعتراف من
- 1886: نوشتن داستان مرگ ایوان ایلیچ
- 1901: پس از نگاشتن کتاب رستاخیز از سوی کلیسای ارتدکس روسیه تکفیر گشت
- 1910: 9 نوامبر در 82 سالگی بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت
خرید آثار لئو تولستوی از کتابانه
امروزه همراه با پیشرفت تکنولوژی و فضای مجازی سایتها و اپلیکیشنهای بسیاری برای کتابخوانها، طراحی گردیده است که به راحتی میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد. کتابانه یکی از فروشگاههای اینترنتی کتاب میباشد که با هدف از میان برداشتن فاصله میان ناشرین و مصرفکنندگان فعالیت میکند. همچنین این سایت طی فعالیت خود کوشیده است امکان دسترسی به طیف گستردهای از کتابها و محصولات فرهنگی را برای مصرفکنندگان در هر مکان و زمانی فراهم کند. شما میتوانید جهت خرید کتابهای رمان، نمایشنامه، شعر و… از طریق فروشگاه اینترنتی کتابانه اقدام کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران