loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ببر رها می شود - چکه

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب ببر رها می شود نوشته ی کیت دی کامیلو با ترجمه ی فرح بهبهانی توسط نشر چکه به چاپ رسیده است.

راب هورتن پسربچه ای است که مادرش را از دست داده و همراه با پدرش در یک متل زندگی می کند. راب روی پاهایش کهیرهایی دارد که مدت های طولانی با او همراه است. به همین خاطر دوستان زیادی ندارد و بیشتر اوقات مورد آزار و اذیت همسالانش در مدرسه قرار می گیرد؛ اما او در مقابل تمام این ناملایمات سکوت می کند. در یکی از روزها دختری به نام سیستین از ایالت پنسیلوانیا به مدرسه راب می آید و با او همکلاس می شود. سیستین دختری جسور، گستاخ و پرخاشگر است که برخلاف سایر بچه ها که از راب فاصله می گیرند با او دوست می شود. مدیر مدرسه به راب می گوید که والدین بچه ها نگران مسری بودن کهیرهای پاهای او هستند به همین دلیل بهتر است که برای چند روز به مدرسه نیاید. راب که بعد از مرگ مادرش منزوی شده، بیش از پیش احساس تنهایی می کند. یک روز صبح تصمیم می گیرد که برای قدم زدن به جنگل فلوریدا برود تا کمی از ناراحتی ها و فشارهایی که از طرف اطرافیانش به او تحمیل شده برطرف شوند؛ اما ناگهان با ببری که در قفس زندانی است روبرو می شود. ببر تنها در قفس، زندگی خود راب را برای او تداعی می کند. غمی که بعد از دست دادن مادرش بر قلبش چنبره زده مثل ببر در قفس است. بعد از پرس و جو متوجه می شود که این ببر متعلق به صاحب متل است. هر روز به دیدن ببر می رود و به او غذا می دهد و کم کم به او انس می گیرد. راب ماجرای دیدن ببر را به سیستین می گوید و او را برای دیدن ببر به جنگل می برد...

 


برشی از متن کتاب


راب گفت: "باید بریم جنگل." و با تردید به پیراهن روشن و کفش های براق سیستین نگاه کرد. سیستین گفت: "می تونی بهم لباس بدی. به هر حال از این لباس متنفرم." راب او را به اتاق متل برد، درآنجا سیستین ایستاد و به تخت های نامرتب و مبل راحتی پاره پوره خیره شد. چشم هایش به طرف جعبه ی تفنگ پدرش و بعد به طرف قابلمه ی ماکارونی چرخید که از شب پیش هنوز روی گاز مانده بود. به همه ی آن ها همان طور نگاه کرد که به تابلوی کنتاکی استار و متل و به راب نگاه کرده بود، انگار که سعی می کرد توی ذهنش همه چیز را درک کند. بعد چوب های کنده کاری شده ی راب را دید؛ یک دهکده ی کوچک چوبی از چیزهای جورواجوری که درست کرده بود. راب آن را توی یک سینی چندخانه کنار تختش گذاشته بود. گفت: "آه" صدایش تغییر کرد، نرم تر بود. "اینا رو از کجا گیر آوردی؟" روی سینی خم شد و به چوب ها نگاه کرد، به پرنده، درخت کاج و تابلوی کنتاکی استار و تکه ای که به خصوص خیلی به آن می بالید؛ پای راست پدرش که خیلی دقیق تا پایین و تا شست پایش روی چوب کنده شده بود. یکی یکی را بلند کرد و بعد با دقت سر جایش گذاشت. دوباره پرسید: "اینا رو از کجا گرفتی؟" راب گفت: "خودم درست کردم." سیستین به حرف راب شک نکرد، مثل اغلب مردم که شک می کنند. در عوض گفت: "میکل آنژ، مردی که کلیسای سیستین رو نقاشی کرد، مجسمه هم می ساخت. تو یه مجسمه سازی، تو یه هنرمندی." راب گفت: "نه." و سرش را تکان داد. احساسی از شرم و شادی وجودش را در برگرفت و کهیرهای روی پایش را به آتش کشید. خم شد و دست هایش را روی پاهایش کشید، سعی کرد آن ها را تسکین دهد. وقتی راست شد، دید که سیستین قطعه ای را برداشته که راب از او کنده کاری کرده بود. راب آن را روی تخت گذاشته بود تا شب دوباره رویش کار کند. وقتی سیستین به چوب نگاه می کرد، راب نفسش را حبس کرد. خیلی شبیه اش شده بود، پاهای لاغر و چشم های کوچک و حالت جسورانه اش، مطمئن بود که عصبانی می شود. ولی دوباره او را متعجب کرد. گفت: "آه." صدایش پر از اعجاب بود. "عالیه. مثل این می مونه که تو یه آینه ی کوچیک نگاه می کنم." یک دقیقه دیگر هم نگاهش کرد و بعد با دقت روی تخت گذاشت. گفت: "بهم لباس بده، می ریم ببر رو ببینیم." راب یک شلوار جین و تی شرت به او داد و از اتاق بیرون رفت و منتظر سیستین شد. هنوز باران می آمد، ولی نه خیلی شدید. به تابلوی کنتاکی استار که از آن باران می چکید، نگاه کرد. برای لحظه ای به یکی از آرزوهایی که در عمق وجودش دفن کرده بود و اجازه نمی داد بیرون بیاید فکر کرد: یک دوست. به ستاره ی تابلو خیره شد و حس امید و نیاز و ترس از طریق نئون داغ هلالی شکل راهش را به درون او باز کرد. سرش را تکان داد.

نویسنده: کیت دی کامیلو مترجم: فرح بهبهانی انتشارات: چکه

کیت دی کامیلو


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ببر رها می شود - چکه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل