loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بادبادک‌ باز | نشر نیلوفر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب بادبادک‌باز اثر خالد حسینی

کتاب "بادبادک‌باز" روایتگر سرنوشت پیچیده و پرفرازونشیب دو دوست صمیمی است که با بحران‌هایی بزرگ مواجه می‌شود.

شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "امیر" نام دارد. او مردی میانسال و اهل کشور "افغانستان" می‌باشد که در "سن فرانسیسکو" زندگی می‌کند. در واقع این مرد، بیست‌وشش ساله پیش، در نتیجه‌ی حمله‌ی روسیه به افغانستان، همراه با پدر، به این سرزمین مهاجرت کرده است. امیر، همواره خاطرات دوران کودکی خود را به یاد می‌آورد؛ خاطراتی تلخ و شیرین که حاوی اشتباهات بزرگ زندگی‌اش نیز می‌باشد؛ اشتباهاتی نابخشودنی که هنوز نتوانسته به دست فراموشی بسپارد. وی در همان صفحات آغازین کتاب، به نقل دوران کودکی خود و سکونتش در "کابل" می‌پردازد. بنابراین همراه با او به گذشته‌های بسیار دور و شهر کابل می‌رویم:

والدین امیر، از قوم پشتون هستند؛ قومی که مذهب سنی دارند و شیعه‌های هزاره‌، را آزار می‌دهند. این زن و مرد، زوجی خوشبخت و ثروتمند می‌باشند که در بهترین عمارت کابل، زندگی مرفهی را سپری می‌کنند. اما عمر زندگی مشترک آن‌ها خیلی زود، و پس از تولد امیر به پایان می‌رسد. زیرا مادر راوی، پس از تولد او، به دلیل خونریزی زیاد، جانش را از دست می‌دهد. بنابراین پدر جهت نگهداری و تغذیه‌ی فرزندش، دایه‌ای را استخدام می‌کند.

"علی" و همسر زیبایش، "صبا"، خدمتکاران عمارت پدر امیر هستند که در گوشه‌ای از منزل بزرگ این مرد، زندگی می‌کنند. دقیقا یک سال پس از تولد امیر، صبا پسری به نام "حسن" را به دنیا می‌آورد. این زن، پنج روز پس از زایمان، به دلیل اختلاف‌های زیاد خود با شوهرش، برای همیشه، همسر و فرزندش را ترک می‌کند. در نتیجه، حسن نیز به دستور پدر امیر، توسط دایه‌ی فرزندش، تغذیه می‌شود. بنابراین، این دو پسر، همچون برادرانی خونی، در بالین یک زن و با شیر او، پرورش می‌یابند. البته با این تفاوت که حسن پسر خدمتکاری فقیر است و امیر از پدری ثروتمند.

روزها از پی هم می‌گذرد و حسن و امیر، روزبه‌روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. آن‌ها تمام لحظات خود را در کنار یکدیگر سپری می‌کنند. ولی هیچ وجه اشتراکی در اعمال و شخصیت‌های‌شان به چشم نمی‌خورد. به مرور زمان، امیر متوجه می‌شود که پدرش، توجه ویژه‌ای به حسن دارد و کلیه‌ی رفتارهای او را می‌پسندد. در حالی که با تمامی اعمال و کردار امیر مخالف است. همین موضوع موجب ایجاد کینه در قلب و روح امیر گشته و او را از دوست قدیمی‌اش دور می‌سازد.

برشی از متن کتاب بادبادک‌باز

صبح روز بعد که حسن چای را برای صبحانه دم کرد، به من گفت خوابی دیده. تعریف کرد: «من و تو و بابا و آقا صاحب و رحیم‌خان و هزاران نفر دیگر در کنار دریاچه‌ی قرغه بودیم. هوا گرم و آفتابی و دریاچه مثل آینه صاف بود. ولی هیچ‌کس شنا نمی‌کرد، چون می‌گفتند هیولایی به دریاچه آمده. هیولا ته آب شنا می‌کرد و منتظر بود.»

فنجانی چای برایم ریخت و شکر اضافه کرد و چندبار به آن فوت کرد. بعد آن را جلو من گذاشت. «به این ترتیب همه می‌ترسیدند تو آب بروند، ولی تو یکهو کفش‌هایت را با لگدی از پاهایت درآوردی، امیرآقا. پیرهنت رو هم تند و تند کندی. گفتی هیولایی در کار نیست. نشان‌تان می‌دهم. و پیش از آن‌که کسی جلوت را بگیرد، تو آب شیرجه زدی و بنا کردی به شنا. من هم دنبالت افتادم و هر دو شنا کردیم.»

«ولی تو که شنا بلد نیستی.»

حسن خندید. «خواب بود، امیر آقا. تو خواب هر کاری می‌شود کرد. به‌هرحال، همه فریاد می‌زدند بیا بیرون! بیا بیرون! ولی ما فقط تو آب سرد شنا می‌کریم. خودمان را به وسط دریاچه رساندیم و مکث کردیم. بعد به ساحل برگشتیم و برای مردم دست تکان دادیم. آن‌ها قدر مورچه بودند، اما صدای کف‌زدن‌شان را شنیدیم. حالا متوجه شده بودند. هیولایی در کار نبود، فقط آب بود و بس. از آن به بعد نام دریاچه را عوض کردند و گذاشتند دریاچه‌ی امیر و حسن، سلاطین کابل. ما هم برای شنا از مردم پول می‌گرفتیم.»

گفتم: «خب، معنایش چیه؟»

روی نانم ورقه‌ای مارمالاد مالید و آن را توی بشقاب گذاشت. «نمی‌دانم امیدوار بودم تو به من بگویی.»

«خب، خواب گنگی است. چیزی در آن اتفاق نیفتاد.»

«بابا می‌گوید خواب همیشه معنایی دارد.»

چند جرعه چای نوشیدم. کوتاه‌تر از آن‌که قصدش را داشتم، گفتم: «پس چرا ازش نمی‌پرسی؟ خیلی زیرک است.» آن شب تا صبح نخوابیده بودم. گردن و پشتم خشک و فشرده بود و چشمانم می‌سوخت. با این‌حال رفتارم با حسن درست نبود. نزدیک بود عذرخواهی کنم، ولی نکردم. حسن فهمید که قدری عصبی هستم. همیشه حالم را می‌فهمید.

در طبقه‌ی بالا صدای آب را از حمام بابا می‌شنیدم.

خیابان‌ها از برف تازه می‌درخشید و ...


درباره خالد حسینی نویسنده کتاب کتاب بادبادک‌ باز | نشر نیلوفر

خالد حسینی نویسنده‌ی افغان و خالق کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز با عناوین بادبادک‌باز، هزار خورشید تابان و ندای کوهستان است. رمان‌های او به داشتن لحن دلسوزانه و احساسات مشترک انسانی مشهور هستند. ...

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

نظرات درباره کتاب بادبادک‌ باز | نشر نیلوفر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بادبادک‌ باز | نشر نیلوفر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل