loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب الا در مدرسه - انتشارات شهر قلم

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب الا در مدرسه نوشته ی تیمو پارولا و ترجمه ی آذرمیدخت آذرشهاب توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

الا و دوستانش فکر می کنند در چند روز اخیر، رفتار آقای معلم کمی عجیب و مرموز شده است. او مدام به نقطه ای خیره شده و در فکر فرو می رود. گاهی مثل گذشته عادی رفتار می کند و گاهی بعد از نگاه کردن به چند ورق کاغذ آه می کشد و رفتارش عوض می شود. یک روز وقتی میکا موقع زنگ تفریح وارد کلاس می شود، آقای معلم را با صورتی سرخ و دگرگون، در حال خواندن یک نامه می بیند و این موضوع را به بقیه بچه ها می گوید. هانا متوجه شده است که آن نامه، برای باج گیری از آقا معلم نوشته شده و احتمالا باج گیرها بچه‌ی او را دزدیده اند. اما آقای معلم که بچه ندارد! الا، تیمو و بقیه‌ی هم کلاسی ها‌،‌ آقای معلم را زیر نظر می گیرند تا ببینند که باج گیر کیست و چقدر پول از آقای معلم می خواهد. بنابراین بچه ها  تحقیقات گسترده ای را ترتیب می دهند تا بفهمند چه کسی دارد از  آقای معلم باج می گیرد. بعد از گذشت مدتی، بچه ها متوجه می شوند کسی که نامه های باج گیری را نوشته کسی نیست به جز یکی از معلم های مدرسه! آنها خیلی  زود سر از ماجرا در بیاورند

مجموعه کتاب های داستانی الا و ... در چندین جلد مختلف با عناوین الا در مدرسه، الا در اردو، الا در تعطیلات عجیب و ... برای کودکان به چاپ رسیده است. راوی تمام داستان های این مجموعه دختری به نام الا است که در کلاس دوم الف درس می خواند. او اتفاقات جالب و آموزنده ای را که در محیط مدرسه و خارج از آن برای دوستان، هم کلاسی ها و اطرافیانش رخ می دهد، برای خوانندگان بازگو می کند.


فهرست


باج گیر معلم ما یک دفعه عجیب شد در استخر گودال نامه‌ی دوم همه پرسی چمدان در پارک عجب تئاتری! معلم جدید حساب بازگشت معلم در یک تئاتر واقعی بازگشت به مدرسه حراج تمرین نهایی نمایش میلاد مسیح گردش علمی سفر در اتوبوس در رستوران هنر در باغ وحش حیوانات وحشی بازگشت کارنامه ها در دست باد تابستانی

برشی از متن کتاب


صبح وقتی به مدرسه رفتم، نامه‌ی دوم روی میز معلمم بود. نامه‌ی قطوری بود. آن را از پشت پنجره در مقابل نور گرفتم، ولی چیزی دستگیرم نشد. وقتی می خواستم نامه را سر جایش بگذارم، یک دفعه چیز مهمی نظرم را جلب کرد. نامه تمبر نداشت. این فقط می توانست به این معنا باشد که نوبسنده‌ی نامه، خودش آن را آورده است و چه بسا من هم او را دیده باشم! چه کسانی را در راه مدرسه دیده بودم؟ آیا آن باج گیر بی همه چیز هم در میانشان بود؟ آیا او همان پیرزن سیاه پوش بود؟ یا آن پیرمرد با سگش؟ فکر هیجان انگیزی به ذهنم رسید. اگر باج گیر یکی از کارکنان مدرسه باشد، چه؟ آیا خانم مدیر به خاطر دادن اجازه‌ی تدریس به معلممان از او مول می خواهد؟ اگر به آشپزمان پول ندهند، آیا باز هم برایمان گوشت قِل قلی خواهد پخت؟ آیا سرایدار به شرطی میز هانا را تعمیر می کند که معلممان نصف شب برایش یک چمدان پول به پارک شهر ببرد؟ شاید هم باج گیر یکی از بچه های کلاس خودمان باشد. احتمالات زیادی وجود داشت. از این همه فکر و خیالی که در سرم می چرخید، سرگیجه گرفتماز بدگمانی هایم نمی توانستم چیزی برای دیگران تعریف کنم. پکا مطمئن گفت: "اون معلمه است، معلم کلاس ب." تیمو می خواست بداند: "آخه چرا اون؟" پکا توضیح داد: "برای اینکه شاگردای کلاس ب یه مشت آشغالن." تیمو گفت: "فکر کنم اون معلم ورزشه باشه که کله اش طاسه. اکثر باج گیرها کله شون طاسه و قدشون بلند." میکا می دانست: "معلم انگلیسی قدش کوتاهه و صورتش پر چین و چروکه. یه همچین کسی هم می تونه باج گیر باشخ." تیمو گفت: "آدم های قد کوتاه و چین و چروک دار، زهر تو غذای دیگرات می ریرن و اونا رو مسموم می کنن." میکا گفت: "باج گیرن." - زهر ریزن. - باج گیرن. هانا دستور داد: "هر دوتون ساکت بشین! گوش بدین،‌من یه نقشه دارم. باید زاغ سیاه آقا معلمو چوب بزنیم، اون وقت اگه باج گیره بازم بخوا  از اون باج بگی ه، ما می فهمیم." معلممان همیشه اولین زنگ تفریح را در دفتر مدرسه می گذراند. میکا و تیمو با پنبه ریش گذاشتند تا بتوانند بدون جلب توجخ او، تعقیبش کنند. میکا نگران پرسید: "واقعا شبیه بازرس ها شدم؟" و در همان حال سعی کرد صدایش را عوض کند تا کَت و کلفت به گوش برسد. تیمو آهسته از لای ریشش گفت: "بیشتر شبیه پاپا نوئل شدی." کمی بعد دو بازرس در دفتر مدرسه را زدند و وقتی صدایی نیامد، وارد شدند. میکا گفت: "روز همگی تون به خیر! آهان، این جا هم که بچه های حرف گوش کن خوب داریم." تیمو با غیظ گفت: "احمق جون، اینا که معلمن." و به پهلوی میکا سقلمه زد. میکا مات و مبهوت پرسید: "معلمای احمق؟" احتمالا معلم ها تعجب کرده بودند. در آن روز هیچ کس انتظار آندن حتی یک بازرس را هم نداشت، چه برسد به دو تا. تیمو بعدا تعریف کرد که آقا معلم صورتش را مشت روزنامه قایم کرده بود و طوری رفتار می کرد که انگار قضیه ربطی به او ندارد...    

نویسنده: تیمو پارولا مترجم: آذرمیدخت آذرشهاب انتشارات: شهر قلم  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب الا در مدرسه - انتشارات شهر قلم" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل