محصولات مرتبط
کتاب اقبالنامه نوشته حکیم نظامی گنجوی با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی توسط انتشارات زوار به چاپ رسیده است.
این کتاب بخش دوم مثنوی"اسکندرنامه" است و یکی از بهترین آثار حکیم گنجهای محسوب میشود. نظامی شاعر قرن ششم که آثار معروف و ارزشمندی چون: لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، شرفنامه و ... دارد، این کتاب را به نام ملک عزالدین مسعودبن ارسلان سلجوقی - سلطان زمان، منظوم گردانیده است. این کتاب به دلیل استفاده از کلمه خرد در بیت اول و خردنامههای حکما در وسط، به خردنامه نیز معروف است. اشعار این کتاب در ابتدا با نیایش خداوند و وصف پیامبر اکرم (ص) شروع میشود و سپس با افسانههایی چون افسانه ارشمیدس با کنیزک چینی، افسانه ماریه قبطیه، افسانه خراسانی و فریب دادن خلیفه ادامه مییابد. بخش دیگر اشعار به ذکر گفتارهایی از اشخاص مختلفی مثل ارسطو، والیس، سقراط، بلیناس، هرمس، اسکندر، افلاطون و دیگران درباره آفرینش میپردازد. ادعای پیامبری اسکندر و ادامه جهانگردی او تا مناطقی چون هند، ده سرپرستان در عرض جنوب و سرزمین یاجوج و همچنین وصیتنامه اسکندر از دیگر مطالب این کتاب هستند. در انتها نیز اشعاری در ستایش ملک عزالدین مسعود بن ارسلان آمده است. این کتاب که دفتر ششم از نامههای نظامی است، با سی نسخه کهنسال مقابله و در حواشی و تصحیح آن نهایت دقت به کار برده شده و درحقیقت تنها اقبالنامهای که بعد از رحلت حکیم نظامی به صورت صحیح و کامل در دسترس عموم گذاشته شده تنها همین کتاب است.
فهرست
1- توحید و ستایش یزدان 2- نیایش به درگاه باری تعالی 3- در نعت پیغمبر اکرم 4- تازه کردن داستان و یاد دوستان 5- در اندازه هر کاری نگه داشتن 6- در ستایش ممدوح 7- خطاب زمینبوس 8- آغاز داستان 9- در اینکه چرا اسکندر را ذوالقرنین گویند 10- داستان اسکندر با شبان دانا 11- افسانهگویی شبان 12- افسانه ارشمیدش با کنیزک چینی 13- افسانه ماریه قبطیه 14- افسانه خراسانی و فریب دادن خلیفه 15- افسانه نانوای بینوا و توانگری وی به طلع پسر 16- انکار کردن هفتاد حکیم سخن هرمس را و هلاک شدن 17- اغانی ساختن افلاطون بر مالش ارسطو 18- حکایت انگشتری و شبان 19- احوال سقراط با اسکندر 20- گفتار حکیم هند با اسکندر 21- خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم 22- گفتار ارسطو در آفرینش نخست 23- گفتار والیس در آفرینش نخست 24- گفتار بلیناس در آفرینش نخست 25- گفتار سقراط در آفرینش نخست 26- گفتار فرفوریوس در آفرینش نخست 27- گفتار هرمس در آفرینش نخست 28- گفتار افلاطون در آفرینش نخست 29- گفتار اسکندر در آفرینش نخست 30- گفتار حکیم نظامی در آفرینش نخست 31- رسیدن اسکندر به پیغمبری 32- خردنامه ارسطو 33- خردنامه افلاطون 34- خردنامه سقراط 35- جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری 36- رسیدن اسکندر به عرض جنوب و ده سرپرستان 37- گذار کردن اسکندر دیگر باره به هندوستان 38- رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج 39- بازگشتن اسکندر از حد شمال به عزم روم 40- وصیتنامه اسکندر 41- سوگندنامه اسکندر به سوی مادر 42- رسیدن نامه اسکندر به مادرش 43- نالیدن اسکندروس در مرگ پدر و رها کردن پادشاهی 44- انجامش روزگار ارسطو 45- انجامش روزگار هرمس 46- انجامش روزگار افلاطون 47- انجامش روزگار والیس 48- انجامش روزگار بلیناس 49- انجامش روزگار فرفوریوس 50- انجامش روزگار سقراط 51- انجامش روزگار نظامی 52- ستایش ملک عزالدین مسعود بن ارسلان 53- انجامش اقبالنامه 54- ضربالمثلها 55- فهرست اعلام 56- اشخاص 57- مکانها 58- جانوران 59- کتابها 60- گلها 61- سنگهای قیمتی 62- آلات و اصطلاحات موسیقی 63- ستارگان و صور فلکی 64- سلاحها
برشی از متن کتاب
برشی از متن شنیدم که بالای این سبز فرش خروسی سپیداست در زیر عرش چو او برزند طبل خود را دوال خروسان دیگر بکوبند بال همانا که آن مرغ عرشی منم که هر بامدادی نوائی زنم برآواز من جمله مرغان شهر برارند بانگ اینت گویای دهر نظامی ز گنجینه بگشای بند گرفتاری گنجه تا چند چند برون آر اگر صیدی افکندهای روان کن اگر گنجی آکندهای چنین نزلی ار بخت روزی بود سزاوار گیتی فروزی بود چو بر سکه شاه بستی زرش همان خطبه خوان باز بر منبرش شهی که آنچه در دور ایام اوست بر او خطبه و سکه نام اوست سر سرفرازان و گردنکشان ملک نصرتالدین سلطان نشان طرف دار موصل به فرزانگی قدر خان شاهان به مردانگی چو محمود با فرو فرهنگ و شرم چو داود ازو گشته پولاد نرم به طغرای دولت ز محمودیان به توقیع نسبت ز داودیان بهاریست هم میوه هم گل براو سراینده قمری و بلبل بر او نبینی که در بزم چون نوبهار درم ریزد و در نماید نثار چو در جام ریزد می سالخورد شبیخون برد لعل بر لاجورد چو شمشیرش آتش برآرد ز آب میانجی کند ابر بر آفتاب کجا گشت شاهین او صیدگیر ز شاهین گردون بر آرد نفیر عقابش چو پر برزند بر سپهر شکارش نباشد مگر ماه و مهر که باشد کسی تا به دوران او کند دزدی سیرت و سان او سر و روی آن دزد گردد خراب که خود را رسن سازد از ماهتاب سراب از سر آب نشناختن کشد تشنه را در تک و تاختن کلیچه گمان بردن از قرص ماه فکندست بسیار کس را به چاه دهد دیو عکس فرشته ز دور ولیک آن ز ظلمت بود این زنور درین مهربان شاه ایزد پرست ز مهر و وفا هر چه خواهند هست نه من ماندهام خیره در کار او که گفت: آفرینی سزاوار او چرا بیشکین خواند او را سپهر که هست از چنان خسروان بیش مهر اگر بیشکین بر نویسنده راست بود کی پشین حرف بروی گواست سزد گر بود نام او کی پشین که هم کی نشانست و هم کی نشین به احیای او زنده شد ملک دهر گواه من آن کس که او راست بهر ازان زلزله کاسمان را درید شد آن شهرها در زمین ناپدید چنان لرزه افتاد بر کوه و دشت که گرد از گریبان گردون گذشت زمین گشته چون آسمان بیقرار معلق زن از بازی روزگار برآمد یکی صدمه از نفخ سور که ماهی شد از کوهه گاو دور
شاعر: حیکم نظامی گنجوی تصحیح و حواشی: حسن وحید دستگردی انتشارات: زوار
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران