loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب اطلسی های لگدمال شده و پیروزی تخم مرغ

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب اطلسی های لگدمال شده و پیروزی تخم مرغ اثر تنسی ویلیامز و شروود اندرسون با ترجمه ی منصوره شریف زاده توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.

این کتاب، مجموعه ی دو نمایش نامه ی کوتاه تحت عناوین "اطلسی های لگدمال شده" و "پیروزی تخم مرغ" را در برمی گیرد که به ترتیب توسط "تنسی ویلیامز" و "شروود اندرسون"، دو نویسنده ی صاحب نام امریکایی، به رشته ی تحریر درآمده اند. در نمایش نامه ی "اطلسی های لگدمال شده"، شخصیت اصلی داستان، "دوشیزه دروتی سیمپل" زنی جذاب، مجرد، بیست و شش ساله و اهل نیوانگلند می باشد. وی در شهر "پریمان پراپر" ماساچوست، در منزل خود که اطرافش پوشیده از گل های اطلسی است، روزگار می گذراند. دروتی، صاحب یک فروشگاه کوچک می باشد که آن را به تازگی افتتاح کرده است. ماجرا از صبحی آغاز می گردد که دوشیزه سیمپل به هنگام خروج از خانه متوجه می شود که گل های اطلسی دوست داشتنی اش لگدمال شده و از بین رفته اند. از همین روی مامور پلیس را خبر کرده و از او می خواهد تا مسبب این امر را یافته و به سزای عملش برساند. دقایقی بعد مرد جوانی که عامل خراب کاری مذکور است، وارد فروشگاه دروتی شده و ماجراهایی خواندنی را خلق می کند. در نمایش نامه ی "پیروزی تخم مرغ" نیز، ماجرای مردی را می خوانیم که صاحب کافه ای در کنار یک ایستگاه قطار می باشد؛ وی تمام تلاش خود را صرف می کند تا مشتریان بیش تری را جذب کافه ی خود کرده و موفقیت های چشمگیری را به دست آورد.


فهرست


اطلسی های لگدمال شده پیروزی تخم مرغ

برشی از متن کتاب


اطلسی های لگدمالی شده موضوع نمایش در دکان خرت وپرت فروشی ساده ای اتفاق می افتد که مالک و اداره کننده ی آن دوشیزه دروتی سیمپل است. او اهل نیوانگلند است و بیست و شش سال دارد. ظاهرش بسیار جذاب است، اما خانه و قلب خود را در پشت دو ردیف گل اطلسی پنهان کرده است. او در شهر «پریمان پراپر» ماساچوست زندگی می کند که در محدوده ی شهر زراعتی بوستون قرار دارد. نمایش در صبح زود شروع می شود. دوشیزه سیمپل بنا به عللی خیلی نگران است. او که مغازه ی کوچکش را تازه گشوده است، در آستانه ی در که پرتویی از آفتاب بهاری به آن می تابد، ایستاده است، اما در صورتش آثار غم و خشم دیده می شود. او پلیسی را که در کنار خیابان ایستاده است، صدا می زند. دروتی: سرکار! سرکار! پلیس: (به طرف او برمی گردد.) بله، دوشیزه سیمپل؟ دروتی: می خواهم خبر یک خرابکاری عمدی و خشونت آمیز را بدهم. پلیس: دوشیزه سیمپل، کدام خرابکاری؟ دروتی: لگدمال شدن اطلسی هایم را! پلیس: خوب، منظور شما را نمی فهمم. دروتی: می توانید خودتان ببینید. دیشب، دورتادور خانه، اطلسی های صورتی و ارغوانی بود. اما حالا نگاه کنید! صبح که بیدار شدم، دیدم این جوری شده اند. تمام اطلسی ها را عمدا و از روی دشمنی زیر پا له کرده اند! پلیس: خدای بزرگ! خوب، خوب، خوب! دروتی: «خوب، خوب، خوب»، نمی خواهید مقصر را دستگیر کنید؟ پلیس: دوشیزه سیمپل، چه کار کنم؟ دروتی: می خواهم دیوانه ای را که از اطلسی نفرت دارد، دستگیر کنید. شماره ی کفشش چهل و چهار است. پلیس: چهل و چهار؟ دروتی: بله، این اندازه ی پایی است که اطلسی هایم را له کرده. یک کفاش همین الان اندازه گرفت. پلیس: نسبتا بزرگ است، پای بیش تر مردها بزرگ است. دروتی: اما نه در «پریمان پراپر» ماسوچوست. آقای نوزیت کفاش، به من اطمینان داد که در این شهر هیچ کس شماره ی کفشش چهل و چهار نیست. لابد می فهمی که چه قدر خطرناک است دیوانه ای آزاد بگردد. کسی که گل های نازنین مرا لگد کرده حتما جسارت این را هم دارد که به زن تنهایی آزار برساند یا بچه ی معصومی را با لگد پرت کند! پلیس: دوشیزه سیمپل، من هر کاری از دستم بربیاید، انجام می دهم. با اجازه. دروتی: (کوتاه و گستاخانه.) خدا نگهدار. (در با صدا بسته می شود. او پشت پیشخوان خرت وپرت هایش می رود و با ناخن های صورتی کم رنگش با بی قراری روی پیشخوان ضرب می گیرد. قناری با ترس صدا می کند. دروتی باز هم به ضرباتش ادامه می دهد. به قناری.) هی، ساکت. (بعد پشیمان.) خواهش می کنم مرا ببخش، اعصابم خرد است! بینی خود را پاک می کند. زنگ می زنند. مرد جوان بسیار درشتی داخل می شود. خشمگین به پاراوان گلدار کنار مغازه خیره می شود. دروتی: خدای من، مواظب باشید سرتان به لوستر نخورد. مرد جوان: (زیرکانه.) متاسفم، بهتر است بنشینم. (صندلی کوچک ظریف در زیر او خرد می شود.) دروتی: خدا ما را ببخشد! شما در خراب کردن نبوغ دارید! صندلی قدیمیم را شکستید! مرد جوان: متاسفم. دروتی: تاسف شما صندلیم را درست نمی کند. چیزی می خواهید؟ مرد جوان: می خواهم آن جوراب های شرابی رنگ داخل ویترین را ببینم. دروتی: چه اندازه ای را بیاورم؟ مرد جوان: یادم نیست، اما شماره ی کفشم چهل و چهار است. دروتی: (به تندی.) چند؟ چهل و چهار...؟ مرد جوان: درست است، چهل و چهار. دروتی: انگار کفش تان گلی است؟ مرد جوان: بله، دوشیزه سیمپل. دروتی: فکر نمی کنم قضیه ی وحشتناک دیشب را شنیده باشید. مرد جوان: راستش، چیزهایی شنیده ام. دروتی: از پلیس؟ مرد جوان: نه خانم، از پلیس نشنیدم. دروتی: پس از کی؟ تنها کسی که می داند، اوست. جز، جز، جز مردی که این کار را کرده! (سکوت. قناری به طور استفهام آمیز صدا می کند.) شما... شما... شما این کار را کردید؟ مرد جوان...

نوبسنده: تنسی ویلیامز - شروود شریف زاده مترجم: منصوره شریف زاده انتشارات: قطره


نظرات کاربران درباره کتاب اطلسی های لگدمال شده و پیروزی تخم مرغ


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب اطلسی های لگدمال شده و پیروزی تخم مرغ" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل