کتاب صوتی چهل نامه ی کوتاه به همسرم | نادر ابراهیمی
15,000 تومان
حاج علویه خانم که از داخل اتاق هم لیلی را می دید و هم رضا را، با افسوس سری تکان داد و گفت: یک عمر است که کلمه ی عشق را می شنوم، ولی هیچ وقت معنای آن را نفهمیدم؛ اما از حالتی که لیلی دارد، گویا چیز بسیار خوبی است؛ ای کاش من جای لیلی بودم. مریم خانم هم مخفیانه بالا آمد، و از داخل اتاق محمد و علی، به نحوی که از جانب لیلی پنهان باشد، حرکات لیلی را نظاره می کرد. او خوب می دانست که هم اکنون در دل رضا و لیلی چه می گذرد. بر جوانی از دست رفته افسوس می خورد و به لیلی حسادت می کرد. به یاد روزهایی افتاد که برای حاج مهدی دلبری می کرد و با حرکت خود او را دیوانه می ساخت. (برشی از متن)
نظرات کاربران درباره کتاب اشک لیلی - اسلامبولچی
دیدگاه کاربران