کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم | هاروکی موراکامی
- انتشارات : چشمه
- مترجم : مجتبی ویسی
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
"از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم" داستانی واقعی از زندگی خود نویسنده است. "هاروکی موراکامی"، عاشق دوی استقامت است. او در این کتاب علایق و خاطراتش را با خواننده به اشتراک میگذارد و فلسفه زندگی و نوع نگاه خود را به پدیدهها شرح میدهد. او معتقد است که دویدن تاثیرات مثبت زیادی در زندگیش داشته است.
"موراکامی" در این رمان بر اهمیت، زیبایی و پویایی ورزش تاکید می کند. او همچنین آموزه هایی برای رمان نویس شدن به ما ارایه می دهد و علاوه بر استعداد، تمرکز و استمرار را دو اصل مهم موفقیت در این زمینه می داند. او امید، حرکت، تلاش، تمرکز و انضباط را در این داستان به تصویر می کشد. "موراکامی" در سی سال گذشته ی زندگی خود هر روز را دویده است. او هنگام دویدن موسیقی گوش می دهد. دویدن به هماهنگی جسم و ذهن وی کمک می کند و فضایی آرام برای تفکر و خلق داستانهایش فراهم می آورد. تمرینات مستمر، اراده و پشتکارش، او را به دونده ای حرفه ای تبدیل می کند که در مسابقات متعددی از جمله دو ماراتن، فوق ماراتن، یا سه گانه به عنوان یک رمان نویس دونده شرکت می کند.
"موراکامی" در این کتاب وجوه مشترک نویسندگی و دوندگی را بیان می کند. در این مدت طولانی، خستگی ها، مشغله ها و آسیب دیدگی ها هیچ گاه او را از ادامه مسیر منصرف نکرد. از نظر وی، آدم باید برای پیش بردن کارهایش ضرباهنگ را حفظ کند. عناوین کتاب های او برگرفته از موسیقی ها و یا کتاب های مورد علاقه اش است. عنوان کتاب از "دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم" نیز در اصل از کتابی با عنوان وقتی از "عشق می گوییم، از چه می گوییم" نوشته "ریموند کارور" گرفته شده است که دارای لحنی بسیار ساده و صمیمی است.
بخشی از کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
"برای ما چندان مهم نیست که دونده ای دیگر را شکست دهیم. البته دوندگان تراز اول دوست دارند از نزدیک ترین رقبای شان جلو بزنند و بر آنان غلبه کنند ولی در مجموع، محور اصلی کار یک دونده، رقابت فردی نیست. بی شک دوندگانی هم پیدا می شوند که برای چیره شدن بر رقیبی خاص تن به تمرینات سخت می دهند ولی سؤال این است که که اگر بنا به هر دلیلی آن فرد نتواند در رقابت شرکت کند آنان چه خواهند کرد؟
در چنین مواقعی یا انگیزه شان را به کلی از دست می دهند و یا دست کم میل و رغبت شان فروکش می کند. چنین افرادی در این رشته زیاد دوام نخواهند آورد. عاملی که بیش از هر چیز دیگر به اکثر دوندگان انگیزه می دهد، هدف شخصی است: برای نمونه، رسیدن به یک حد نصاب تازه و شکستن رکورد خود. مادامی که یک دونده بتواند دست به رکورد شکنی بزند از کار خود خشنود خواهد بود. در غیر این صورت، چنین احساسی سراغ او نخواهد آمد.
حتی اگر نتواند به حد نصاب مورد نظر خود برسد، تا زمانی که از کار و نهایت تلاش خود رضایت داشته باشد - که شاید در جریان مسابقه هم منجر به کشف مهم در مورد خود او شده باشد- به هدف خود رسیده است و احساسی امیدوارانه و خوشایند تا مسابقه بعد به او انگیزه خواهد داد. این قاعده در حرفه خود من نیز مصداق دارد. در رمان نویسی نیز تا جایی که من می دانم، مسئلهای به نام برد و باخت مطرح نیست.
شاید فروش نسخه های فراوان از یک رمان، اهدای جایزه هایی به آن و ستایش های منتقدان، ملاک هایی برای موفقیت آن کتاب در جهان ادبیات تلقی شوند، ولی در نهایت هیچ یک از این موارد اهمیتی ندارند. نکته اساسی آن است که آیا نوشتار به ملاک هایی که نویسنده برای خود تعیین کرده است، دست یافته است یا نه. ناکامی در دستیابی به معیار ها و ملاک ها، موضوعی نیست که بتوان به راحتی توضیحش داد. وقتی پای دیگران در کار باشد، آدم همیشه می تواند یک توضیح مجاب کننده ارائه دهد، ولی او که نمی تواند سر خودش کلاه بگذارد. از این منظر نوشتن یک رمان و دویدن تا آخر خط مسابقه ماراتن، شباهت های بسیاری به هم دارند. اساسا یک نویسنده محرکی درونی و خاموش دارد و در پی کسب تأیید از جهان بیرون نیست.
دویدن از دید من، هم تمرین است و هم یک استعاره. من با دویدن هر روزه و شرکت در مسابقات مختلف ذره ذره ملاکها را بالا می برم و با شفاف کردن هر مرحله از کار در واقع خود را ارتقا می دهم. دلیل تلاش هر روزه من دست کم همین بوده است که سطح کار خود را بالاتر ببرم. خودم می دانم که دونده بزرگی نیستم، از هیچ نظر. معمولی هستم یا شاید بتوان گفت: متوسط. ولی مسئله آن نیست بلکه نکته مهم این است که آیا می توانم از دیروز بهتر باشم یا نه. در دو های استقامت تنها رقیبی که باید بر آن غلبه کرد، خود است، کسی که قبلا بوده اید.
"خوشحالم که طی این همه سال، تحت هر شرایطی از دویدن دست برنداشتم. دلیل خوشحالیام ان است که رمانهایم را دوست دارم. حالا هم سخت مشتاق که ببینم رمان بعدی چه از کار درخواهد آمد. من نویسنده ای هستم با محدودیتهای خاص خود ... آدمی ناکامل با یک زندگی ناکامل و محدود ... و اگر هنوز هم چنین حسی به کار خودم دارم پس باید گفت که راه درست را انتخاب کرده ام. شاید اغراق باشد که آن را معجزه بخوانم ولی در واقع همان حس را دارم. اگر دویدنهای روزانه در راه برآوردن خواسته ام به من یاری رسانده، پس باید بسیار سپاسگزار آن باشم.
کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم اثر هاروکی موراکامی با ترجمهی مجتبی ویسی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
نویسنده
دربارهی هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی، نویسنده برجسته ژاپنی در سال 1949 در شهر توکیو به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو معلم بودند. موراکامی تحصیلات خود را در دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا گذراند. در سال 1978 ایده اولین کتاب "به آواز باد گوش بسپار" به ذهنش رسید که این رمان جایزه نویسنده جدید گونزو را دریافت کرد. در سال 1981 وی نویسندگی را پیشه خود کرد.
داستانهای او اغلب نهیلیستی و سوررئالیستی و دارای تم تنهایی و ازخود بیگانگی، سخت کوشی و پایداری است. وی در دانشگاه های پرینستون و هاوارد تفت به تدریس پرداخت و در سال 1996 جایزه یومیوری را گرفت. از آثار وی می توان به 1-کافکا در کرانه، 2-برقص برقص، 3-سرزمین عجایب بی روح و پایان دنیا، 4-مجموعه داستان بعد از زلزله ، 5-زیر زمینی، بید نابینا، 6-معشوقه اسپوتنیک، 7-پین بال، 8-کتابهای دیروز، 9-سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های سفر معنوی اش، 10-پین بال و... اشاره کرد.
فهرست
فهرست کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
مقدمه ی مترجم
پیش گفتار: رنج کشیدن اختیاری است
فصل اول: چه کسی به میک جَگر می خندد؟
فصل دوم: نکاتی در باب رمان نویس دونده شدن
فصل سوم: آتن در میانه ی تابستان - دویدن مارتن برای اولین بار
فصل چهارم: بیشتر دانسته هایم را در داستان نویسی، دویدن های روزانه به من آموخته است
فصل پنجم: حتا اگر در جوانی موی دم اسبی بلندی می داشتم
فصل ششم: کسی دیگر بر میز نمی کوبد. کسی فنجان ها را پرتاب نمی کرد
فصل هفتم: پاییز در نیویورک
فصل هشتم: 18 تا لحظه ی که بمیرم
فصل نهم: کسی که تا توانست راه نرفت
پس گفتار: بر جاده های گرداگرد جهان.
- نویسنده: هاروکی موراکامی
- مترجم: مجتبی ویسی
- انتشارات: چشمه
مشخصات
- نویسنده هاروکی موراکامی
- مترجم مجتبی ویسی
- سال انتشار 1398
- انتشارات چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم | هاروکی موراکامی
دیدگاه کاربران