معرفی کتاب ابدیت، لحظه عشق
غاده السمان سال 1942 در دمشق به دنیا آمد. او یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب میباشد که به وجود آمدن این سبک برای او، تحت تاثیر پدرش دکتر احمد سلمان اتفاق افتاد. احمد سلمان علاوه بر دلسبتگی به ادبیات عرب، با ادبیات غرب هم آشنا بود و غاده که شدیدا تحت تاثیر پدرش بود، با الهام از همین دیدگاه پدر، در آثارش به سبکی منحصر به خودش رسید. سبکی که ترکیبی از این دو نگرش پدر، یعنی ادبیات عرب در کنار ادبیات غرب بود.
غاده با مدرک دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه فارغالتحصیل شد و مدتی در دانشگاه دمشق بهعنوان استاد سخنران مشغول به کار شد. او همچنین بهعنوان خبرنگار به سراسر اروپا سفر میکرد و همین سفرها باعث شد سرچشمههای ادبیات جهان را بشناسد و جهان ادبی درون خودش را نیز کشف کند. او بعد از این سفرها آثار پرباری خلق کرد که همگی بازتابنده تجربیات او از این سفرها بود. از غاده السمان آثار ادبی بسیاری به چاپ رسیده است. این آثار رمان، شعر، نقد ادبی و داستانهای کوتاهی هستند که از میان آنها میتوان به "در بند کردن لحظه گریزان"، "شام غریبان" و "به تو اعلان عشق میکنم" اشاره کرد.
کتاب "ابدیت، لحظه عشق" چهارمین مجموعه از اشعار این شاعر و نویسنده سوری می باشد که تمرکز اصلی اشعارش روی عشق میباشد. او تنها عشق را باعث بقای هویت انسانی میداند و معتقد است عشق زمانی میان زن و مرد به معنای واقعی خود میرسد، که آنها با محیط پیرامون خود و دنیای طبیعت بهخوبی آشنا باشند. در این کتاب، عشق عنصری معرفی شده که به انسان ابدیت میدهد و انسانها بعد از عاشق شدن، پس از این که به خود و معشوقهشان تکامل میبخشند، جهان و کائنات را نیز درگیر کمال و آرامش خود میکنند. غاده السمان در این کتاب نیز از سبک همیشگیاش یعنی شعر نو، پیروی کرده است و کتابی با شعرهایی سرشار از عشق و نمایانگر روابط انسانی ساخته است.
برشی از متن کتاب ابدیت، لحظه عشق
*ابدیت یه لحظه بارانی است* کارگر ساختمان گفت: باران میبارد، امروزم گلآلود خواهد بود. پستچی گفت: باران میبارد، روز سختی را خواهم گذرانید. راننده تاکسی گفت: باران میبارد، مسافران زیادی خواهم داشت. بانوی خانه گفت: باران میبارد، بیرون رفتن و خرید کردن چه بدبختی است. پیر دختر گفت: باران میبارد، مدل موهایم به هم خواهد خورد. کشاورز اول خندید: باران میبارد، گندمزارم شکوفا خواهد شد. کشاورز دوم گریست: باران میبارد، محصول پنبهام فاسد خواهد شد.
چترفروش گفت: باران میبارد، چه هوای خوبی است. پیرزن گفت: باران میبارد، نمیتوانم خانه را ترک کنم. گورکن گفت: باران میبارد، خاک سنگین میشود و من خسته خواهم شد. زن عاشق اما چیزی نگفت... در این ریزش وحشیانه، ژرف اندیشید، درحالیکه انگشتان شفاف آب، جاسوسانه با ریزش گرمش، پنجرهاش را میسایید... زن عاشق، بیهیچ صدایی با خود گفت: باران ببارد یا نبارد، خورشید از پس ابرها بتابد یا نتابد رنگینکمان برآید یا تاریکی بر همه جا فرو بارد تندر بغرد یا تازیانههای آذرخش همه جا را بپوشاند... چه فرقی میکند؟ تا آنگاه که معشوقم خواهد آمد تا با هم شبزندهداری کنیم هوا زیباست، هر طور که باشد! * *عشقی دیگر* عشق تو را اختراع کردم.
نویسنده: غاده السمان ترجمه: عبدالحسین فرزاد انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب ابدیت، لحظه عشق
دیدگاه کاربران