loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آستریکس و تاج برگ سزار

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آستریکس و تاج برگ سزار نوشته ی رنه گوسینی و ترجمه ی فریبرز افروزی با تصویرگری آلبرت اودرزو توسط انتشارات سامر به چاپ رسیده است.

چندین صده قبل از میلاد مسیح در کشور کنونی فرانسه مردمانی زندگی می کردند که به آنها ” گُلو ” یا اهالی ” گُل ” می گفتند. این مردم با کشاورزی و شکار چرخ زندگی خود را می چرخاندند و همسایه ی شمالی رومی های ستیزه جو و شجاع بودند. روم یکی از بزرگ ترین شهرهای جهان بود و توسط سرداری مقتدر به نام ” سزار ” اداره می شد. آنها همیشه در حال کشور گشایی بودند و تا سال 50 قبل از میلاد همه ی سرزمین های اطرافشان را اشغال کرده بودند. همه ی شهرها و دهکده ها به غیر از دهکده ی کوچک گُل، چون مردمان این دهکده بسیار قوی بودند و در برابر رومی ها ایستادگی می کردند. یکی از آهالی گُل ” آستریکس ” نام داشت و جنگجویی زیرک، باهوش و قوی بود. استریکس به همراه دوستش ” اوبلیکس ” نیرومند ترین مرد دهکده، همیشه در حال ماجراجویی بود و تمام مأموریت های خطرناک و سخت به آن ها واگذار می شد و افراد مورد اعتماد ” رئیس ماتیکس ” بودند. رئیس ماتیکس، کدخدای دهکده و یک سرباز قدیمی و باوقار بود که روزی با همسرش همسفر شد و برای ملاقات ” هومئوپاتیکس ” برادر خانمش، به شهر روم رفتند. رئیس ماتیکس، اوبلیکس و آستریکس را هم به عنوان محافظ با خود برد. از آنجایی که مردمان روم افرادی مغرور بودند، سر مهمانی شام، رئیس ماتیکس با هومئوپاتیکس که همیشه در حال تعریف از خود و غذاهایشان بود جر و بحث کرد. او گفت که غذاهای دهکده ی گُل بهتر از رومی هاست و او را برای صرف تاس کبابی با چاشنی تاج زیتون سزار به گُل دعوت کرد. حالا وظیفه ی آستریکس و اوبلیکس بود تا به قصر بزرگ سزار، پادشاه و سردار روم بروند و تاجش را بدزدند و برای ماتیکس بیاورند. اما ورود به قصر سزار غیر ممکن بود و آنها باید نقشه ای می کشیدند. فردای آن روز در همین افکار بودند که ناگهان مردی از قصر خارج شد. آنها با پرس و جو از او می خواستند راه ورود را پیدا کنند. اما مرد تنها راه ورود را در کنیز سزار شدن می دید. یعنی آستریکس و اوبلیکس باید خود را در بازار برده فروش های مخصوص سزار می فروختند تا بتوانند به قصر وارد شوند اما وقتی که به بازار رسیدند، سوتفاهمی پیش آمد و مباشر سزار که خیلی از آن ها خوشش آمد آن ها را برای خود خرید و حالا آستریکس و اوبلیکش باید کاری می کردند که از دست مباشر خلاص شوند و دوباره به بازار برگردند تا خود سزار آنها را بخرد. برای همین نقشه ای کشیدند تا...

 


برشی از متن کتاب


همه اش تقصیر تو بود و منم فقط یک قمقمه ی کوچک از معجون جادویی دارم که برای چنین مأموریتی اصلاً کافی نیست! حق با تو است من زیادی معجون خوردم... ولی کارمون زیاد هم سخت نیست. یه راست می ریم قصر سزار و تاج زیتون رو بر می داریم و بر می گردیم خونه. به همین راحتی! چه عالی! اون رو می بینی؟ اینجا قصر ژولیوس سزار است. ما نگهبان ها را قتل عام می کنیم و یک دفعه وارد قصر می شیم و ازشون محل نگهداری تاج زیتون که قراره چاشنی تاس کباب بشه رو می پرسیم... و وقتیکه دستمون به تاج زیتون رسید به راحتی راهمون را باز می کنیم و بر می گردیم خونه. موافقی؟ موافقم! حاضری؟ اوبلیکس، این سربازی های قصر سزار خیلی با اونهایی که تو خونه داشتیم فرق می کنند... و معجون جادویی هم ما رو ضد ضربه نمی کنه. ما باید به فکر یه راه دیگه ای باشیم. اون مرد از قصر اومد بیرون شاید بتونه به ما بگه چطور میشه رفت داخل. بیا بریم دنبالش. ممکنه اون راه خروج را بدونه اما... از کجا معلوم راه ورود را هم بلد باشد... خیلی ببخشید ما اینجا غریبه ایم! میشه چند تا سوال ازت بپرسم؟ من خیلی گرفتارم گلی... نظرت چیه بریم اینجا یک نوشیدنی سبک بنوشیم! من شاید دقیقاً نتونم راهنماییت کنم... همونطور که فکر می کردم او می تونه به راحتی از قصر بیرون بیاد اما نمی تونه راحت بره داخل! به نظرت در روم چه جاهایی را باید ببینم؟ جا های بسیار جذابی برای دیدن وجود داره می دونی که روم بزرگترین شهر جهان است! قصر سزار، به طور مثال... ما می تونیم قصر سزار رو ببینیم؟ عزیزم نه! اصلا حرفش رو هم نزن! ولی تو که از آنجا اومدی بیرون! اون فرق می کنه من یکی از برده های سزار هستم و در آشپزخانه ی قصر کار می کنم...

(یکی از ماجراهای آستریکس) نویسنده: رنه گوسینی تصویرگر: اودرزو مترجم: فریبرز افروزی انتشارات: سامر  

رنه گوسینی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آستریکس و تاج برگ سزار" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل