loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آدم کوچولوها | رولد دال

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
70,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

درباره‌ی کتاب آدم کوچولوها اثر رولد دال

کتاب آدم کوچولوها جلد سیزدهم از مجموعه‌ی "رمان کودک" می‌باشد که داستان زیبا و تخیلی پسر کوچکی به نام " بیلی " را روایت می‌کند. بیلی پسر کنجکاوی است که به همراه مادرش در خانه‌ای نزدیک یک جنگل بزرگ و تاریک زندگی می‌کند. او بسیار دوست دارد در جنگل عجیب و مرموز قدم بزند اما مادرش همیشه او را از کارهای هیجان‌انگیز منع می‌کند و به او اجازه نمی‌دهد از خانه بیرون رود و فقط اجازه دارد از پنجره به بیرون نگاه کند.

او بیشتر اوقات حوصله‌اش سر می رود، گاهی مادرش داستان های ترسناکی از جنگل برای او تعریف می کند و از موجودی به نام " تف پران " که انسان ها و موجودات دیگر را می خورد می گوید. یک روز بیلی تصمیم می گیرد زمانی که مادرش مشغول کارهای خانه است به جنگل برود و راز آن را کشف کند. پس از مدت کوتاهی که در جنگل گردش می کند ناگهان صدایی توجه او را جلب می کند و موجودی که دود وحشتناکی از او بیرون می آید و از دهانش آتش پرتاب می کند به سرعت به سمت بیلی می آید.

او بسیار ترسیده و شروع به  دویدن در جنگل می کند و درختی که شاخه های بسیاری دارد و با دیگر درختان متفاوت است توجه او را جلب می کند، او شروع به بالا رفتن از درخت می کند و شاخه ها را به سرعت یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد، پس از مدتی موجود عجیب از آن جا دور می شود، اما بیلی متوجه می شود بر روی شاخه های درخت، پنجره های کوچک فراوانی وجود دارد و موجودات کوچکی که مانند آدم کوچولوهای قصه ها هستند، در حال تماشای بیلی از پشت پنجره های خانه‌هایشان می باشند. پیرمرد کوچکی که رئیس آدم کوچولوها است و " دون مینی " نام دارد نزدیک بیلی می شود و ... . تصویرگری کتاب را " پاتریک بنسون " به انجام رسانده و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

بخشی از کتاب آدم کوچولوها؛ نشر افق

بیلی کوچولو همان جا نشست و به این چیز عجیب نگاه کرد. فوری حس ناراحت کننده ای به او دست داد. احساس می کرد درختی که رویش نشسته بود و تمام برگ های سبز دوروبرش، همگی مال دنیای دیگری بودند و او بی اجازه واردش شده بود و حق نداشته آن جا باشد. همین که کرکره های کوچک روی تنه ی درخت بازتر و بازتر می شدند، او با اشتیاق نگاه شان کرد و وقتی کاملاً باز شدند، پنجره ی کوچک تقریباً چهارگوشی، روی خمیدگی آن شاخه ی بزرگ نمایان شد و نور مایل به زردی از پنجره بیرون زد.

منظره ی بعدی که بیل کوچولو دید، صورت ریزه میزه ی کنار پنجره بود. آن صورت که یک دفعه ظاهر شده بود، صورت مرد خیلی پیری بود که موهای سفیدی داشت. با آن که تمام کله آن مرد ریزه میزه تقریباً به اندازه ی یک نخود بود، بیلی کوچولو صورت او را خیلی واضح می دید.

آن صورت ریز و پیر خیلی جدی به بیلی کوچولو زل زده بود. تمام صورتش پر از چروک بود، اما چشمهایش مثل دوتا ستاره می درخشیدند.

حالا داشت اتفاق عجیب تری می افتاد. دور تا دور او، نه تنها روی تنه ی بزرگ و اصلی درخت، بلکه روی تمام شاخه های بزرگی که از آن درخت روییده بود، پنجره های کوچک دیگری باز می شدند و صورت های ریزه میزه، به بیرون زل می زدند. بعضی صورت ها زن بودند و بعضی مرد. این جا و آن جا هم کله ی بچه هایی دیده می شد که از لبه پنجره به بیرون نگاه می کردند. کله ی این بچه ها به اندازه ی نوک چوب کبریت بود. در نهایت دورتادور جایی که بیلی کوچولو نشسته بود، بیش از بیست پنجره ی کوچک باز شده بود و از میان آن ها، صورت های کوچولوی عجیبی به بیرون زل زده بودند و صدایی از کسی در نمی آمد.

صورت ها ساکت، بی‌حرکت و شبیه روح بودند. همان موقع، پیرمردی که در پنجره ی نزدیک بیلی بود، انگار چیزی گفت، اما صدایش به قدری آرام و آهسته بود که بیلی کوچولو مجبور شد به طرف او خم شود تا صدایش را بشنود.

آن صدا می گفت: «انگار بدجوری گیر افتادی، مگر نه؟ نمی توانی دوباره پایین بروی، چون اگر این کار را بکنی، فوری یک لقمه ی چپت می کند. اما تا آخر عمرت هم نمی توانی ایت بالا بشینی.»

بیلی بریده بریده گفت: «می‌دانم، می‌دانم!»

مرد ریزه میزه گفت: «داد نزن!»

بیلی کوچولو گفت: «من که داد نمی زنم!»

مرد ریزه میزه گفت: «یواش تر حرف بزن. اگر خیلی حرف بزنی، صدایت من را می بَرَد.»

بیلی کوچولو که دقت می کرد این دفعه آهسته تر حرف بزند، پرسید: «اما... اما... شماها کی هستید؟»

مرد ریزه میزه گفت: «ما آدم کوچولو هستیم و این جنگل مال ماست. من کمی نزدیک تر می آیم تا صدایم را بهتر بشنوی.»

آدم کوچولوی پیر از پنجره اش بیرون آمد و یک راست از آن شاخه ی بزرگ شیب دار پایین سُرید، بعد از شاخه ی دیگری بالا رفت و جایی را پیدا کرد که فقط چند سانت با صورت بیلی کوچولو فاصله داشت.

کتاب آدم کوچولوها اثر رولد دال با ترجمه‌ی محبوبه نجف‌خانی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.



  • کتاب‌های فندق
  • برنده‌ی جایزه‌ی تصویرگری هانس کریستین آندرسن
  • نویسنده: رولد دال
  • مترجم: محبوبه نجف‌خانی
  • تصویرگر: پاتریک بنسون
  • انتشارات: افق

رولد دال

درباره رولد دال نویسنده کتاب کتاب آدم کوچولوها | رولد دال

«رولد دال» رمان‌نویس انگلیسی است که بیشتر به دلیل پایان‌بندی‌های غیرمنتظره‌ی داستانها و استفاده ابتکاری و بازیگوشانه از زبان، که عنصر اصلی در نگاشتن او بود، شناخته می‌شود. و داستان‌های کودکانه او غالباً دارای خلق‌وخوهای غیراحساسی، تاریک و شامل دشمنان شرور بزرگسال است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب آدم کوچولوها | رولد دال


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آدم کوچولوها | رولد دال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل