loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مجیستریوم 1 (آزمون آهنی)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
204,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب آزمون آهنی اولین کتاب از مجموعه داستان های مجیستریوم نوشته ی هولی بلک و کاساندرا کلر با ترجمه ی محیا کمالوند توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

جادوگری یکی از جذاب ترین و خارق العاده ترین کار هایی ست که هر کسی نمی تواند انجام دهد و لازمه ی انجام آن، استعدادی ذاتی است، البته در گذشته های خیلی دور، کاری رایج بوده و امروزه کمتر کسی پیدا می شود تا فنون و روش آن را بداند. این کتاب درباره ی آموزشِ جادوگری نیست بلکه پیش زمینه ای است تا داستان پسری تعریف شود که علی رغم میل باطنی و به اجبار پدرش می خواهد کاری کند تا از جادوگری دور بماند. نام این پسر ” کالم هانت ” است، او دوازده سال سن دارد و پسری معروف در شهر کارولینای شمالی است. پدر او ” آلاستر هانت ” جادوگری قدرتمند و مردی با شخصیت است که از وقتی همسرش را در نبردی بین جادوگران از دست داده، جادوگری را کنار گذاشته است. همسر او نیز جادوگری چابک و تیز هوش بوده اما وقتی نبردی میانِ جادوگران رخ دهد، هیچ کس در امان نمی ماند و او نیز در امان نماند. در همان نبردِ وحشتناک بود که اتفاقاتی بزرگ و باور نکردنی رخ داد تا زندگی امروز کالم ساخته شود. در روز های نبرد، کالم تازه به دنیا آمده بود و در آن بین استخوان یکی از پاهایش به طور کل خرد شده بود و حالا بعد از صد ها جراحی کمی لنگ می زد و مجبور بود پایش را روی زمین بکشد و تا آخر عمر نتواند بدود. این ماجرا در کنارِ مرگِ همسرِ آلاستر یکی از هزاران دلایلی بودند که آلاستر را از هر چه جادو و جادوگری بود، دور می کرد. او می توانست از همه ی عناصر در جادویش استفاده کند و حالا همه ی آن ها را کنار گذاشته بود و اجازه نمی داد تا کالم روزی جادوگر شود. او و کالم هر دو از نیروی خارق العاده و جادویی که کالم داشت با خبر بودند و سعی می کردند آن را پنهان نگه دارند تا جادوگرانی که هر ساله آزمونی به نام ” آزمون آهنی ” برگذار می کنند تا بچه هایی را که استعداد جادویی دارند را پیدا کنند، به آن پی نبرند. آلاستر برای کالم تعریف کرده بود که جادوگر ها چه افراد خبیثی هستند و مادرش را کشته اند. همچنین تعریف کرده بود که هر کسی در آزمون قبول شود باید به دنیای زیرزمینی ” مجیستریوم ” برود و هیچ وقت نمی تواند از آن جا رهایی یابد. با این حال حسی کالم را علاقه مند به جادو کرده بود و از طرفی هم دوست نداشت در آزمون پیروز شود و یا با جادوگرانی که مادرش را کشته بودند رو به رو شود. جادوگران به بهانه های مختلف تعداد زیادی کودک را گرد هم آورده بودند و بالاخره روز آزمون فرا رسید. آزمون چندین مرحله ی مختلف داشت که کالم با تمام توان سعی می کرد در هیچ کدام حتی یک نمره مثبت هم نگیرد، بالاخره موفق شد و با ده نمره منفی رد شد. اما یکی از جادوگران که از قضا در گذشته، استاد آلاستر و همسرش هم بوده، کالم را به عنوان شاگردش برگزید و او را به دنیای زیر زمینی و مخوف مجیستریوم برد تا نیروی باور نکردنی و جادویی کالم را کنترل کند. کالم نمی دانست با ورود به مجیستریوم چه چیز های شیطانی و کشنده ای در انتظارش هستند و این شروع ماجرای زندگیِ جادویی کالم است که هیچ چیز درباره ی قدرتش و رازی که مادرش پیش از مرگ به جای گذاشته، نمی داند و...

 


برشی از متن کتاب


دِرو فریاد زد: ” کال، بدو! فرار کن! ” به نظر کال هم پیشنهاد خوبی بود البته اگر می توانست بدود. وقتی کال می خواست روی زمین ناهموار بدود، پای آسیب دیده اش پیچ خورد و نزدیک بود زمین بخورد، ولی کال به سرعت سر پا ایستاد. اما به اندازه ی کافی سریع نبود. چشم های بی روح و سیاه اژدها روی او ثابت مانده بود، همان طور که نزدیک تر می آمد، پنجه های درازش مشخص تر می شد. کال شروع کرد به این طرف و آن طرف دویدن. با هر قدمی که روی صخره ها می گذاشت، پایش بیشتر درد می گرفت. او به اندازه ی کافی سریع نبود. کال که به پشت سرش نگاه می کرد، از لبه ی یکی از صخره ها سر خورد و محکم روی سنگی تیز و ماسه ای افتاد. او فوراً به پشت خوابید. اژدهای بال داری بالای سرش ظاهر شد. بخشی از وجودش می گفت که اساتید قبل از این که اتفاق بدی بیفتد مداخله می کنند اما بخش بزرگ تری از وجودش داشت ترس جیغ می کشید. اژدهای بال دار، آرواره هایش را باز کرده و دندان های تیز و معده ی فلس دارش را به نمایش گذاشته بود. کال جز دهان اژدها چیزی نمی دید. کال یکی از دست هایش را بالا آورد. او جریان هوای گرم و راکد اطرافش را حس کرد. موجی از سنگ و ماسه از زمین فواره زد و به سینه اژدها کوبیده شد. هیولا عقبی رفت، به دیوار غار برخورد کرد و روی زمین افتاد. کال پلک زد و سعی کرد خیلی آرام روی پاهایش بایستد. حالا دیگر نگاه کال به همه چیز تغییر کرده بود... در هر گوشه و کناری، ضرب و شتمی در جریان بود. رگه های آتش از هر سو عبور می کردند. بچه ها تمرکزشان را از دست می دادند و دور خودشان می چرخیدند. آن ها کنترل جادویشان را از دست داده بودند و به این طرف و آن طرف پرتاب می شدند. کال با خودش گفت: ” چه جهنمیه! ” او تازه فهمیده بود چرا آن وقت را صرف تمرین در اتاق ماسه کرده بودند. بر خلاف انتظارش، جادو در او نهادینه شده بود. کال دیگر می توانست ناخودآگاه روی جادویش تمرکز کند و کنترل لازم را به دست آورده بود. اژدها هنوز هم نمی توانست درست روی پایش بایستد اما کال کاملاً آماده بود. او تمرکز گرفت، دستش را بالا آورد و با تمرکز، سه استالاکتیت را آزاد کرد. بعد آن ها را به سمت بال های اژدها شلیک کرد. اژدها به زمین میخ شد. کال گفت: ” کور خوندی! ” هیولا منقارش را باز کرد و کال که می دانست آن قدر سریع نیست که بتواند از دست آتش دهان او فرار کند، عقب نشینی کرد. تامارا که سر و کله اش از بین سایه ها پیدا شده بود، گفت: ” میری رو بده به من. بجنب! ” کال دستش را به سمت کمربندش برد، خنجر را بیرون کشید و آن را به طرف تامارا انداخت. دهان اژدها باز بود و داشت از آن دود بلند می شد. تامارا با دو گام بلند خودش را از بین دوده ها به اژدها رساند و دستش را بالا برد تا خنجر را در چشم هیولا فرو کند. اما درست در لحظه ای که نزدیک بود خنجر به چشم اژدها اثابت کند، هیولا در هاله ای از دوده آبی ناپدید شد و با غرشی از عصبانیت به عنصر ابتدایی اش تبدیل شد. تامارا در دوده ی به جا مانده از نفس اژدها افتاده بود و داشت از زمین فاصله می گرفت. کال پایش را گرفت. انگار نخ یک بادکنک را گرفته باشد. تامارا در هوا بالا و پایین می رفت. تامارا به کال لبخند زد. سر تا پای او ماسه ای و لجنی بود. موهای لخت او کنار صورتش پخش شده بودند. تامارا با میری به نقطه ای اشاره کرد و گفت: ” نگاه کن! ” کال برگشت و آرون را دید که خودش را از شر یخ خلاص کرده بود و سیلی از سنگریزه را به سمت یکی از اژدها ها می فرستاد. سلیا هم از سنگرش سنگ های بیشتری به سر هیولا پرتاب می کرد. سنگریزه ها در هوا تبدیل به سنگی بزرگ شدند. یک ضربه کافی بود تا هیولا عقب نشینی کند و ناپدید شود.

(در فهرست کتاب های پرفروش) - (نامزد جایزه) نویسنده: هولی بلک - کاساندرا کلر مترجم: محیا کمالوند انتشارات: پرتقال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مجیستریوم 1 (آزمون آهنی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل