کتاب گاماسیاب ماهی ندارد نوشته حامد اسماعیلیون توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
این رمان دارای چند شخصیت مختلف است که روایت آنها در آستانه انقلاب آغاز می شود و تا پایان جنگ هشت ساله ادامه دارد. هر فصل از کتاب، تاریخ های مختلفی از آن سالها را در بر دارد. داستان با شخصیتی آغاز می شود که می خواهد خود را برای انقلاب فدا کند. تازه دارد انقلاب می شود و نوجوان های شانزده هفده ساله، شور و شوق انقلاب دارند. انقلاب پیروز می شود و زندگیِ دوباره برای آنها از سر گرفته می شود. جعفر جوانی که ساکنِ دهات های گرگان است، عازم جبهه می شود. سوسن از اعضای مجاهدین خلق هم، طی این سالها درگیر فرار و مبارزه است. او یک خواهر به نام پوران دارد که ساکن کرمانشاه است و او هم مثلِ سوسن در گیر و دار جنگ است. حسین همسر پوران، مردی است که برای نجات شهرش دست از مبارزه بر نداشته است و در سخت ترین شرایط، طی جنگ و بمباران در حالِ دفاع است. آنها که در یک خانواده هستند سختی های زیادی را متحمل می شوند. سوسن از کشور می رود و خانواده سعی دارد که او را برگرداند یا اینکه بالاخره تسلیم شود. سوسن با رفقای خود به ایران می آید و با کش و قوس و فراوان، از این شهر به آن شهر می رود. در طول راه یکی از رفقایشان بر اثر ضرب گلوله می میرد و حالا باید مکانی مناسب برای پناه گرفتن پیدا کنند. در همان روزها اشرف ربیعی و موسی خیابانی (که از رهبران سازمان مجاهدین خلق بودند)، در جنگ با پاسدارها کشته می شوند و در این سمت هم، جنگ تازه ای میان پاسدارها و مجاهدین در می گیرد. چند سال می گذرد. جعفر با یکی از دخترهای دهاتشان ازدواج می کند و دو روز بعد وصیت نامه اش را تحویل پدرش می دهد. سوسن با رفقایش دوباره نقل مکان می کنند و به پاریس می روند. اسفند 63 می رسد. جنگ است. در جبهه های ایران؛ اسیرهای عراقی، سرمای شدید، ترس از مرگ! اینها آن چیزی ست که جریان دارد… .
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.