loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب قطره محال اندیش 2 | محمود دولت آبادی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

بخشی از کتاب قطره محال اندیش 2 محمود دولت آبادی

شگفتا چندی است می‌خواهم گزارشی از درد و رنج و بقای مردم وطنم در انقلاب و جنگ بنویسم. اکنون مژده صلح، معجزه… نه! شرح تب و تاب و پریشانی ده ساله یک ملت در دل واژگان نمی‌گنجد. مگر چکیده‌و تند، به مصداق: انگشت نمک، خروار نمک. چیزی چون طرح رویای مادرم از خواب‌هایش. یک وقت خواب عقرب دیده بود. بر خشت خاک کهن‌ترین ویرانه‌های یک رباط. زنی عقرب زائیده بود.

جنگ که شروع شد، پدرم گفت: خوابت تعبیر شد، مادر!

- پس چطور شد فلانی؟

نمی‌دانم عباد از چه می‌پرسد، از جنگ و صلح یا از کاری که بنا شده برایش دست و پا کنم؟ او گچ‌کار بیکار است. در موشک باران‌ها، در حومه شهر هم‌خانه او بوده‌ایم. عباد در خانه امانی‌ای زندگی می‌کند که صاحب‌خانه چندسال پیش ناچار شده از کشور برود.

محیط کوچک هزار عیب دارد، یکیش هم اینکه آدم زود نشان می‌شود. آقای فرهنگ هم، با آن سخنرانی‌هایش در انقلاب، شد گاو پیشانی سفید. داشتند برایش پاپوش درست می‌کردند که زد رفت خارج.

- ها فلانی، پس چطور شد.

عباد سیگار می‌کشد. باز هم لاغرتر و تکیده‌تر شده. در انقلاب یلی بود. حالا فقط از این راضی‌ست که جان سالم به در برده. جوابش را ندارم. بنا بوده بروم حومه سری به‌اش بزنم و شیر گاو هم بخرم و بیاورم، اما نشده. سهمیه شیر پاستوریزه باز هم کم شده، اما این ابولق‌لق ما هم دیگر نه لاستیک دارد و نه فرمان. برای بیکاری عباد هم به دوست و آشنا رو زده‌ام، اما نشده.

غافلم که عباد گذری آمده درباره صلح و جنگ پرس‌وجو کند و می‌خواهد بداند بعد از این کار و بار روبه‌راه می‌شود یا نه؟ پیش‌ازاین خودش گفته بود: تمام کارخانه‌های مملکت فلج شده اما حالا خبر احتمالی صلح، او را به صرافت و امید به کار انداخته و من نباید نومیدش کنم. می‌گوید: لابد بله، صلح که بشود بالاخره این خرابی‌ها را باید مرمت کرد، کار هم رونق می‌گیرد. و می‌پرسم از عقرب‌ها چه خبر؟ دیگر برو بچه‌ها را نگزیده‌اند؟

- نه، اما برادر کوچکم هنوز شیمیایی مانده.

جدا می‌شویم. قول می‌دهم سری بهشان بزنم. دیگر نه برای شیر، چون شایع است مرض‌های دامی زیادتر شده. روزنامه‌ها هم خبر از آلودگی‌های سبزیجات و … می‌دهند. و پزشک یک درمانگاه سه سال پیش گفته بود بیمار جذامی آمده بود در درمانگاه برای گرفتن قرص اسهال: راست راست تو خیابون می‌گردند!

در خیابانم. آفتاب جهنم کله پا شده روی سرم. یادم می‌آید که عباد در چندوچون قبول قطعنامه اصلاً نق و چانه نزد و انگار تو باغش نبود.

چه هوای نکبتی. بالاخره یک تاکسی می‌ایستد. راننده تاکسی و مسافر هم درباره سیاست و ارز حرف می‌زنند. کمر دلار و بازار سیاه شکسته، و من می‌فهمم که از تاریخ عقبم. آخر وقتی زیاد تنگاتنگ تاریخ حرکت می‌کنم، دچار تنگی نفس می‌شوم و قلبم درد می‌گیرد. این طبیعی است، وقتی نتوانی تأثیر متقابل روی تاریخ بگذاری زیر لش آن له و خفه می‌شوی. آقای سجاد را که دیدم چنین حالی داشت. در باز کردن ساده‌ترین گره زندگی‌اش هم مانده بود تا اینکه بالاخره به فکر فروختن یک کلیه‌اش افتاده بود.

نقل می‌کرد شب‌های بمباران والیوم می‌داده بچه‌هایش بخورند تا غش ‌کنند و صداهای انفجار یادشان برود، آن وقت خودش می‌نشسته بالاسر بچه‌ها به سیگار کشیدن و فکر کردن به خبر روزنامه که مردی زن و سه فرزندش را کشت و سپس خود را دار زد! و می‌گفت: دارم له می‌شوم فلانی، دارم له می‌شوم. نمی‌دانی چقدر بچه‌هایم را دوست دارم، عاشقانه دوست دارم. … و روی از من گردانید و نجوا کرد: کاش مقطوع‌النسل از مادر زاییده بودم. کاش نزائیده بودم.

کتاب قطره محال اندیش (جلد دوم) به قلم محمود دولت آبادی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.


فهرست


فهرست کتاب قطره محال اندیش (جلد دوم)

مقاله‌ها

صلح و جنگ؛ پایان کابوس

ای بسا هندو و ترکی همزبان

تهران؛ شهر درخت‌های چنار

دموکراسی و حدود بشر بودن ما!

از نقطه عزیمت تا لحظه شدن

در چرایی فقدان اختران

بخت آزادی اگر...

این گنگ در رودس یونان

مرگ؛ نه چون یک اتفاق ساده

شرایط واقعاً موجود

نیاز برآورده نشده ما در هیچ گاه تاریخ

حافظ، آن قطره محال‌اندیش

اشارت

نقاش، محمدحسین ماهر

در شناخت ذهنیت ما مردم

یادداشت، برای مجله‌ای که هنوز انتشار نیافته است

انسان دشواری وظیفه است

یک نگاه

مقدمه‌ای در شناخت نویسنده

دم دمای آخر

در ستیز با سبک مایگی

ما و دیگران

رابطه سه‌گانه، چگونه می‌توان کتاب‌خوانی را …

به یاد آوردن یادهای خوب

تو همانی که نام نداری

چگونه می‌توان داستان نوشت؟

نقدها

«عباس آقا …» تجربه‌ای در هم‌زبانی روشن‌فکران و کارگران

یادستایی نمایش تنبورنواز

کوری، عمیق‌ترین رمان دینی این روزگار

کاسپار، سخنی پیرامون بلکه موقعیت فجیع - مضحک آدمیان

تئاتر، آن اضطراب شیرین

بازی و باز هم بازی

دشواری زبان و توان هنر تئاتر

نقدی بر کتاب یادداشت‌های یک اسب

گفت‌وشنودها

نویسنده و برخوردهای جزمی

جهان را در خود بجوی!

همایش جهانی نویسندگان امواج سه دریا

هدایت، علوی، دولت‌آبادی

من نیامده‌ام تا کار عالم را تمام کنم؟!

مرز آزادی نویسنده؟

اوج و سقوط ادبیات در ایران

من عاشق جغرافیای ایرانم

یک‌بار برای همیشه

همه ما از ایل آمده‌ایم

دیدگاه دولت‌آبادی درباره آل احمد

مخاطب داستان مردم هستند

آنچه امروز اتفاق می‌افتد، ساده‌نویسی نیست، ساده‌انگاری است

ای کاش تباه نمی‌شد

هنوز امید هست

سخنرانی‌ها

مردم در ادبیات، مردم در تاریخ

در مشایعت ا. بامداد

تعلیقات

پیام برای اتفاق نویسندگان تاجیکستان

نامه به رئیس‌جمهور

نقطه قوت خاتمی صداقت و شجاعت اوست

پیام برای دانشگاه تربیت معلم و شورای فرهنگی شهر سبزوار

سخن غائی

عشق



  • گفت و گزار سپنج
  • نویسنده: محمود دولت آبادی
  • انتشارات: چشمه

مشخصات

درباره محمود دولت آبادی نویسنده کتاب کتاب قطره محال اندیش 2 | محمود دولت آبادی

«محمود دولت‌آبادی» رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و بازیگر ایرانی، یکی از تأثیرگذارترین و شناخته‌شده‌ترین هنرمندان قرن گذشته خاورمیانه است و معروفیت او به سبب ارتقاء آزادی اجتماعی و هنری در ایران معاصر و به تصویر کشیدن واقع‌گرایانه زندگی روستایی بر اساس تجارب شخصی‌اش است. ...

نظرات درباره کتاب قطره محال اندیش 2 | محمود دولت آبادی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قطره محال اندیش 2 | محمود دولت آبادی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل