loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سوء تفاهم | آلبر کامو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو با ترجمه‌ی خشایار دیهیمی توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است. کتاب "سوء تفاهم" که در نوع خود بی‌نظیر است، به شکل یک نمایش‌نامه‌ی جذاب، ساده و پر کشش چاپ شده که "کامو "در سال 1985 آن را از نو بازنویسی کرده است. این نمایشنامه برای کسانی که خواندن مطالب طولانی را دوست ندارند بسیار مناسب است چون شامل دیالوگ‌هایی کوتاه و هدفمند می‌باشد.

شخصیت های این نمایشنامه تنها چهار نفرند. "مادر"، "مارتا" که دختر خانواده است، "یان" (ژان) که پسر خانواده است و "ماریا" که همسر یان است، که مانند تمامی آثار دیگر "آلبر کامو" از همان ابتدا و به تدریج به خواننده معرفی می شوند. داستان این کتاب در یک هتل رخ می دهد، "مارتا" و مادرش که این هتل را اداره می کنند، برای تحقق آرزوهایشان دست به هرگونه اعمال غیر انسانی می زنند.

ژان، پسر خانواده که در کودکی از آنها جدا شده است، تصمیم می‌گیرد خودش را به آنها بشناساند اما به‌شیوه‌ای غیرمستقیم، چرا که فکر می‌کند خوشبختی او در گروِ زندگی با مادر و خواهر و تأمین نیازهای آنهاست و اینگونه می تواند آنها را به آرزوهایشان برساند اما همسرش اصرار دارد که او از همان ابتدا با صراحت اعلام کند که پسر خانواده است، اما "ژان" با بی توجهی به اصرار همسرش با خانواده اش غیر مستقیم روبرو می شود.

اما مادر و دختر برایِ این مرد بیچاره نقشه کشیده و او را نیز قربانیِ آرزوهایِ پوچ خود می کنند و " ژان" را به اعماق آبها می سپارند... مادر زمانی که متوجه میشود که آن مرد پسرش بوده، او نیز خودش را به رودخانه می سپارد و پایان دردآور این نمایشنامه برای خواهرش مارتا... .

کتاب "سوءتفاهم" همانگونه که از نامش پیداست پر است از سوءتفاهم، دروغ، فریب و خشم و نفرت که هر کدام در نوع خود از بدترین شکل آن هستند. این کتاب تاکیدی بر ایده‌ی پوچی "آلبر کامو" نیز دارد.

بخشی از کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

مادر: خیلی وقته که بغلت نکرده‌م، چون اصلاً یادم رفته بود که بغلم رو برات باز کنم. ولی همیشه دوستت داشتم. حالا اینو می‌فهمم، چون تازه حالاست که دلم به حرف اومده. زندگی درست وقتی داره از نو برام شروع می‌شه که من دیگه طاقت زندگی کردن رو ندارم.

مارتا: ولی آخه چی می‌تونه قوی‌تر از بدبختی و‌ناامیدی دخترت باشه؟

مادر: شاید خستگی، و عطش آرامش.

مارتا: جنایت جنایته؛ آدم باید تصمیمش رو گرفته باشه. به‌نظرم تو هم از همون موقعی که داشتی جواب مسافر رو‌می‌دادی می‌دونستی. بعضی‌وقتا یه لحظه یه احساسی به آدم دست می‌ده و آدم طبق احساس اون‌لحظه تصمیم می‌گیره، ولی بعد احساسش عوض می‌شه واز تصمیمش برمی‌گرده و دوباره همه‌چی برمی‌گرده سر جاش

مادر: نه، من بهش فکر نکرده بودم. همین‌جوری از سر عادت جوابش رو دادم.

مارتا: عادت؟ ولی تو خوب می‌دونی که این‌جور فرصت‌ها کم پیش می‌آد.

مادر: بله، معلومه. ولی عادت با جنایت دوم شروع می‌شه. با اولی هیچی شروع نمی‌شه. اولی چیزیه که تموم می‌شه. بعدش، چون فرصت کم پیش می‌آد، فرصت‌ها پخش و پلا می‌شن بین سال‌ها و خاطره‌شونه که عادت رو‌تقویت می‌کنه.

«مارتا: تو خودت به من یاد نداده بودی که به هیچی اهمیت ندم؟ هیچی برام مهم نباشه؟»

«مادر: آره، ولی من خودم تازه فهمیده‌م که اشتباه می‌کردم و توی این دنیایی که از هیچی نمی‌شه مطمئن بود بعضی چیزها قطعی هستن. امروز اون چیز قطعی برای من عشق یه مادر به پسرشه.»

یان: ما اینجا دنبال خوشحالی و خوشبختی نیومدیم. خوشبختی! خوشحالی! ما اینا رو داریم.

ماریا: (با حرارت) پس چرا به همین قانع نباشیم؟

یان: خوشحالی و‌خوشبختی همه‌چیز نیست و آدم‌ها وظیفه‌هاشون رو هم دارن. وظیفهٔ من اینه که دوباره مادرم رو‌پیدا کنم، سرزمین مادری‌ام رو…

نه، مردها هیچ‌وقت نمی‌دونن چه‌جوری باید عاشق باشن، نمی‌دونن عشق واقعاً چیه. هیچی مردها رو واقعاً راضی نمی‌کنه. اونا فقط با خواب و خیال‌هاشون خوشن، با خواب و خیال‌هاشون و با وظیفه‌هایی که برای خودشون می‌تراشن، با رفتن دنبال جاهای تازه، خونه‌های تازه، وطن تازه. ولی ما زن‌ها می‌دونیم که عشق صبر و انتظار نمی‌شناسه. یه جای مشترک، یه دستی که توی دست باشه و ترس از جدایی، ترس از تنها موندن. عشق همه‌ش همینه. یه زن که وقتی عاشق می‌شه دیگه به فکر چیز دیگه‌ای نیست، خواب و خیال نمی‌بینه.

راستش، بعضی‌وقتا این فکر آرومم می‌کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلاً اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی‌شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی‌رحم‌تر از ماست. شاید برای همینه که نمی‌تونم احساس گناه بکنم.

راستش، بعضی‌وقتا این فکر آرومم می‌کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلاً اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی‌شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی‌رحم‌تر از ماست. شاید برای همینه که نمی‌تونم احساس گناه بکنم.

ماریا:...خدایا رحم کن. خدایا خودت رو به من نشون بده! خدایا به حرف های من گوش بده. خدایا دست منو بگیر. خدایا رحم کن. خدایا به اونایی که همدیگه رو دوست دارن و از هم جدا موندن رحم کن!

(در باز می شود و پیرمرد خدمتکار بر صحنه ظاهر می شود.)

پیرمرد: منو صدا کردین؟

ماریا: اوه، نه! ولی کمکم کن. یکی باید کمکم کنه. به من رحم کن. خواهش می کنم کمکم کن.



  • نویسنده: آلبر کامو
  • مترجم: خشایار دیهیمی
  • انتشارات: ماهی

درباره آلبر کامو نویسنده کتاب کتاب سوء تفاهم | آلبر کامو

آلبر کامو (Albert Camus)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است که بسیاری وی را با «کتاب بیگانه» و «رمان طاعون» میشناسند. او به عنوان یکی از نمایندگان مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شود و در اشعار، رمان‌ها و نمایشنامه‌های خود، مفاهیمی چون بی‌معنایی زندگی، تناقضات انسانی، و اهمیت تصمیم گیری فردی را بررسی کرده است. ...

نظرات درباره کتاب سوء تفاهم | آلبر کامو


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سوء تفاهم | آلبر کامو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل