loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا از چیستا یثربی

نمایشنامه "یک شب دیگر هم بمان سیلویا"، کتابی خواندنی بر اساس سرنوشت تلخ "سیلویا پلات"، شاعر و رمان‌نویس امریکایی است و داستان زندگی غم‌انگیز این زن را به گونه‌ای پرکشش برای مخاطب تشریح می‌کند. سیلویا، در 27 اکتبر سال 1932 در ایالت ماساچوست، دیده به جهان گشود و در سن هشت سالگی، ضمن دست و پنجه نرم کردن با غم از دست دادن پدرش، در کنار مادر و برادر خود روزگار سختی را پشت سر می‌گذارد.

او در دوره ی جوانی، به دنبال وعده ها و دروغ های پیرمردی شصت و سه ساله، به وی دل بسته و در پی این شکست عشقی، ضربه ی روحی سختی می خورد؛ تا این که به بریتانیا سفر کرده و وارد دانشگاه کمبریج می شود؛ در این دانشگاه با "تد هیوز"، شاعر و نویسنده ی مشهور انگلیسی آشنا گشته و رابطه ای عاشقانه ای را با وی برقرار می نماید؛ این رابطه ی عشقی به ازدواج منتهی می گردد که حاصل آن دختر و پسری به نام های "فریدا" و "نیکولا" هستند.

زندگی زناشویی تد و سیلویا، علی رغم عشق و وابستگی اولیه، به زندگی ای سرشار از درد و رنج مبدل شده و سیلویا را درگیر افسردگی شدیدی می کند، به طوری که وی را به تصمیمی سرنوشت ساز وادار ساخته و دوستداران و خانواده اش را در شوکی بزرگ فرو می برد.


بخشی از کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا

صحنه، تاریک مطلق است. صدای پاره کردن کاغذ شنیده می شود. نور موضعی، مرکز صحنه را روشن می کند. زنی با چشم بند در مرکز صحنه نشسته است و مشغول پاره کردن کاغذها و دست نوشته هایش است. او سیلویا پلات شاعره ی آمریکایی است. نور به تدریج می آید.

سیلویا: سی و یک سال عمر کردم. خودم خواستم نوع مرگم رو انتخاب کنم. ممکنه خوشبخت نباشم، اما راضیم. همیشه حرفا و قصه های دیگران رو نقل کردم، حالا می خوام یه نفرم قصه ی منو تعریف کنه.

صدای سوتی آهنگین شنیده می شود. سیلویا با صدای سوت، آهنگی را زیر لب زمزمه می کند و با چشم های بسته به آوانسن می آید و می خواند:

Death happens only to dead people

به جلو صحنه که می رسد به چمدانی برخورد می کند و به زمین می افتد. چشم بندش را برمی دارد. در چمدان را باز می کند.

صدای مردی از بیرون: بیاین، یه زن این جا خودشو کشته! عجله کنین.

سیلویا: فریدا، دخترم انقدر گریه نکن. فقط یه گلودرد ساده ست. الان برادرتو بیدار می کنی. می دونی اگه نیکولا بیدار بشه، دیگه نمی خوابه. این جا رو ببین چی پیدا کردم. این کلاهی بود که تو اولین نمایشم سرم بود، سال اول دانشگاه... اولین و آخرین نمایشم. خودم نوشتم، خودم کارگردانی کردم، خودمم بازی کردم، میون تماشاگرا چشمم فقط دنبال دو نفر بود، مادرم و... استادم، که از اول تا آخر نمایش رو با علاقه نگاه می کرد، به خاطر من اومده بود.

سیلویا تاج کهنه ای را از چمدان درمی آورد و روی سرش می گذارد و سپس زمان به عقب می رود و سیلویا روی صحنه، درحال بازی اولین نمایش خود است.

سیلویا: واژه ها در آتش می چرخند، تا قلب تئاتر را زنده نگه دارند. این جا آتشی مصنوعی می سوزد. تاب بیاور، تحمل کن. کلمات مانند ملحفه های سپید صبور، بند رخت زمستان را انباشته اند. حالا نگاه کن، همین حالا...

متعاقب صدای کف زدن، مادر وارد می شود.

مادر: عالی بود دخترم، ای کاش پدرت زنده بود و تو رو می دید.

سیلویا در برابر مردم تعظیم می کند. مادر او را روی نیمکتی می نشاند. سیلویا در میان جمعیت به استادش خیره می شود و حواسش به تشویق های مادرش نیست.

سیلویا: چشمات منظومه ی آفرینشه، نگاه کنی می میرم. نگاه نکنی، باز هم می میرم... مادر می خوام یه چیزی بهت بگم. بیا!

مادر را چند جای مختلف می نشاند و بلند می کند.

سیلویا: نه این جا نه، می فهمه، (بالاخره پشت میز می نشینند.) مادر، من می خوام ازدواج کنم.

مادر: (ناباور) چی؟

سیلویا: (شادمانه، مادرش را در آغوش می گیرد ) عروس می شم، عروس می شم.

مادر: اما تو فقط نوزده سالته سیلویا، تازه وارد کالج شدی.

سیلویا: شما وقتی با پدر ازدواج کردین، هجده سال تون بود، مگه نه؟ تازه سال بعدش هم من به دنیا اومدم. مادر راستی سال قبلش بود یا سال بعدش؟

مادر: مزخرف نگو دختر، حالا کی هست؟

سیلویا: یه مرد، یه جنتلمن واقعی.

مادر: کجا با هم آشنا شدین؟

سیلویا: یه جایی...

مادر: کجا؟

سیلویا: یه جایی. فرض کنین مثل شما و پدر تو صف توالت پمپ بنزین...

مادر: پدرت تو صف نوبت شو داد به من. (هر دو می خندند.)

سیلویا: وای مادر... چه رمانتیک.

مادر: اما تو به سوال من جواب ندادی دختر.

سیلویا: یه چیز دیگه بپرس. یه چیز مهم که هنوز نپرسیدی.

مادر: بیست سوالیه؟

سیلویا: مطمئن نیستم که راحت قبولش کنین.

مادر: چی رو؟

سیلویا: مطمئنی که عصبانی نمی شی؟...

کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا، به قلم چیستا یثربی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: چیستا یثربی
  • انتشارات: قطره

درباره چیستا یثربی نویسنده کتاب کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا

«چیستا یثربی»، نویسنده محبوب در حوزه رمان های ایرانی، اهل تهران است؛ آثار ادبیِ او به دلیل تلفیق جذابی از ادبیات، هنر و روانشناسی با یک‌دیگر، شهرت قابل‌توجهی دارند. بهترین کتاب او با عنوان «پستچی» به چاپ رسیده است. ...

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

نظرات درباره کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب یک شب دیگر هم بمان سیلویا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل