کتاب نازنین و بوبوک | فئودور داستایفسکی

درباره‌ی کتاب نازنین و بوبوک اثر فئودور داستایفسکی

کتاب نازنین و بوبوک جزء لیست کتاب‌های داستایوفسکی می‌باشد که خواندن آن برای همه‌ی علاقه‌مندان به کتاب‌های رمان پیشنهاد می‌شود. کتاب نازنین و بوبوک مجموعه‌ی دو داستان خواندنی تحت عناوین "نازنین" و "بوبوک" را در بر می‌گیرد که توسط "فئودور داستایفسکی"، نویسنده‌ی صاحب‌نام روسی به نگارش درآمده است.

نویسنده، قصه‌ی "نازنین" را در طی ده بخش جداگانه ولی به هم پیوسته ارائه نموده و روایتی جذاب و خواندنی را برای مخاطب تشریح می کند. شخصیت اصلی داستان که راوی آن نیز هست، مردی افسرده و غمگین می باشد که در سوگ همسرش، به سر می برد. در ابتدای داستان می خوانیم که همسر این مرد، ساعاتی پیش با پرت کردن خود از پنجره به بیرون، جانش را از دست داده و هم اکنون، جنازه ی او، بر روی میزی در داخل خانه و مقابل چشمان شوهرش قرار دارد. مرگ این زن، شوک بسیار بزرگی را بر روحیه و احساسات راوی قصه وارد ساخته، به طوری که، خود را در مقابل جماعتی خیالی حاضر دیده و به وصف خاطرات گذشته ی خویش و هم چنین نحوه ی آشنایی اش با همسر مرحومش می پردازد.

در داستان "بوبوک" نیز، شخصیت اصلی داستان، "ایوان ایوانویچ"، نویسنده ای می باشد که آثارش، توسط ناشر، مورد پذیرش قرار نگرفته و همین موضوع، او را با بحران های روحی و روانی مواجه ساخته است. اصل داستان این مرد از جایی آغاز می گردد که وی جهت شرکت در مراسم تشییع جنازه ی یکی از آشنایانش، وارد گورستان شده و در این مکان با ماجراهایی مهیج و غیر قابل باور رو به رو می گردد.

بخشی از کتاب نازنین و بوبوک؛ انتشارات علمی و فرهنگی

من که بودم و او که بود

... خب، تا هنوز او این جاست، همه چیز درست است. نزدیک می روم و هر دقیقه نگاهش می کنم. اما فردا می برندش، چطور، پس من تنها خواهم ماند؟ الان، در تالار روی میز قرار دارد، دو میز بازی را پهلوی هم گذاشته اند و نعش، روی آن ها است. ولی فردا، تابوت سفید، سفید مایل به نقره ای خواهد آمد. هر چند اصلا صحبت از آن نبود ... دائما راه می روم و می خواهم موضوع را برای خودم واضح کنم.

حالا شش ساعت است تلاش می کنم که مطلب را روشن کنم. راه می روم. راه می روم. مرتب قدم می زنم ... آن واقعه این طور بود، با سادگی و به ترتیب حکایت می کنم، به ترتیب آقایان. من به هیچ وجه شخص ادیبی نیستم، خودتان نیز متوجه می شوید. هر چه می شود، بشود. چنان که می فهمم، می گویم و وحشت من نیز از همین جاست که همه چیز را می فهمم!

اگر می خواهید موضوع را بدانید، یعنی اگر از اول مطلب شروع کنم، چنین بود که: او در نهایت سادگی پیش من آمد که اشیائی گرو بگذارد، تا پول آگهی روزنامه ی صدا را بپردازد و آگهی کند که مثلا «چنین و چنان بانویی، مربی اطفال حاضر است در خانه تدریس کند و به خارج نیز برود و ...» اولش این طور بود و بدیهی است که من بین او و دیگران فرقی نمی گذاشتم. مثل سایرین بود. می آمد و می رفت؛ ولی بعدا به تدریج بین او و دیگران تفاوت قائل شدم.

قامتی میانه بالا داشت. مو بور، نازک اندام و در معاشرت با من کمی سرد بود و خجالت می کشید. تصور می کنم که با همه ی بیگانگان همین طور بود و طبعا با من نیز که از نظر او غریبه بودم، جز این نبود. البته در صورتی که مرا یک انسان فرض می کرد، نه یک نفر جیزگر، کارگشا یا صاحب صندوق رهنی و استقراضی.

به محض دریافت پول پشت به من می کرد و می رفت. همیشه خاموش بود، دیگران جدال می کنند، چانه می زنند، التماس می کنند تا در مقابل گرویی، پول بیش تر بگیرند؛ ولی او نه، هر چه می دادم ... به نظرم می رسد که گیج شده بودم ... بلی در اوایل امر اشیایی که می آورد، مبهوتم می کرد: گوشواره های نقره ای مطلا، مدال کوچک بی بها و اشیایی که بیش تر از ده کوپک نمی ارزید. خودش نیز می دانست اشیایی که می آورد دیگر ارزشی ندارند. ولی از خطوط چهره اش می توانستم بفهمم که این اشیا در نظر او بسیار گران بها هستند، یعنی این ها در حقیقت تمام آن میراثی بود که از پدر و مادرش باقی مانده بود.

بعدها این قضیه را فهمیدم. فقط یک بار اجازه دادم به اشیایی که می آورد، با تحقیر لبخندی بزنم. یعنی باید به شما بگویم که در هیچ موقع دیگر، من اجازه ی چنین کاری را به خود نمی دهم و همواره در موقع معامله و تجارت مثل یک جوان مرد رفتار می کنم: کم حرف می زنم، با احترام و سخت گیر هستم ...

کتاب نازنین و بوبوک اثر فئودور داستایفسکی با ترجمه‌ی رحمت الهی توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.

فهرست

فهرست کتاب نازنین و بوبوک

درباره ی نویسنده

از نویسنده

من که بودم و او که بود

پیشنهاد زناشویی

نجیب ترین مردم باش، ولی خودت باور مکن

همه نقشه، همه نقشه

نازنین عصیان می کند

یک خاطره ی ترسناک

یک رویای پر از غرور

ناگهان نقاب افتاد

خوب می فهمم

فقط پنج دقیقه دیر شد

بوبوک

• نویسنده: فئودور داستایفسکی
• مترجم: رحمت الهی
• انتشارات: علمی و فرهنگی