محصولات مرتبط
کتاب من و استادم به قلم الیف شافاک و ترجمۀ صابر حسینی در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
داستان این کتاب در قرن شانزدهم، در ترکیه رقم میخورد. پسر دوازدهسالهای به نام «جهان» از هند راهی استانبول میشود. او به تنهایی سفر نمیکند، فیلی به نام «چوتا» را نیز به همراه خود میبرد که هدیهای از طرف شاه به سلطان سلیمان بزرگ است. جهان وارد قصر سلطان سلیمان شده و مجذوب فرهنگ دورۀ عثمانی میشود. او در ادامۀ داستان شاگردِ معمار اعظم پادشاه عثمانی، «معمار سینان» میشود.
جهان با معمارباشی همراه شده و سازهها و ساختمانهای باشکوهی بههمراه یکدیگر میسازند و خوانندگان را به سفر پر رمز و راز و زیبایی به فرهنگ و معماری در زمانِ حکومت عثمانی دعوت میکنند. همراهیِ معمارسینان با جهان حسادت شاگردان سینان را بر میانگیزد و آنها دست به توطئه و دشمنی میزنند و در صدد از بین بردن جهان و استادش برمیآیند. داستانِ«من و استادم» یک افسانهی حماسیاست که یک قرن از تاریخ امپراتوری عثمانی را به تصویر میکشد. این کتاب الیف شافاک شخصیتهای تاریخی را در کنار دو شخصیت خیالی (جهان و چوتا) قرار میدهد و دنیایی مملو از فضای هنری و معماریِ خارقالعاده دورۀ عثمانی، خلاقیت و ذوق هنری را با قلم تاثیرگذارِ خود روایت میکند.
برشی از متن کتاب
کاتب دوباره پرسید :«اسمت؟» و برای بار دوم سوالش را با عصبانیت بیشتری پرسید. جهان با سکوتش کار درستی نمیکرد. اما به خاطر اینکه شایسته نمیدید نام خودش را میان نام آنشوربختان ببیند، به هیچ شکلی قادر به حرف زدن نبود. انگار اگر یکبار نامش در این لیست نوشته شود تا ابد در این سوراخ خواهد ماند. چنین ترسی با جانش افتاده بود.
کاتب با عصبانیت نگاه کرد :«به من نگاه کن، من سوال میپرسم و تو جواب میدهی، وگرنه زبانت را می بریم تا آنوقت اگر بخواهی هم نتوانی حرف بزنی.»
زندانبان مداخله کرد :« خیلی خوب، بهتر است این جوجه را نترسانیم.»
کاتب گفت :« مرغ خانگی قصر!»
زندانبان گفت :« فرقینمیکند. پرهای مرغ را که بکنی همهشان مثل هم میشوند، خواه صاحبمنصب باشد خواه نه. اینجا مقام و مرتبه معنایی ندارد.»
«حق با شماست آقا!»
زندانبان بیآنکه تکان بخورد به محکوم نگاه میکرد. با چشمان کوچک و شانههای افتادهاش شبیه پسرکی در روستای جهان بود که قورباغهها را میگرفت و به چوبی میبست و تکهتکهشان میکرد و موقع انجام آن کار هیچ تغییری در حالت چهرهاش به وجود نمیآمد.
کاتب طوری که انگار جهان در آن جا حضور ندارد گفن :« خیلی وقت بود که چنین موردی به تورمان نخورده بود.»
«تحفهی صدراعظم است.»
جهان فهمید که آنها همه چیز را دربارۀ او میدانند. به همان اندازه که معلوم بود طرز نام پرسیدنشان برای دعوا راه انداختن نیست، زنجیر بستن به دست و پای او هم برای تفریح بود. با سکوتش باعث به درازا کشیده شدن این مسخره بازی میشد. شروع به حرف زدن کرد. صدایش گرفته بود.
«اسمم جهان است. فیلبان سلطان و دستیار معمارباشی هستم.»
قلمِ پر کلمات را بر روی کاغذ ریخت. کاتب گفت :«خودت را حیف کردهای. وای به حال شخص ناتوانی که دشمنش انسانی توانمند باشد.»
جهان آب دهانش را قورت داد:« استادم مرا از اینجا بیرون میآورد.»
زندانبان نزدیک شد. بوی عرق بدن مرد به مشام جهان خورد.
«تمام کسانی که اینجا پوسیدند، برای خودشان استادی داشتند، فایدهای نداشت. آن استادانی که تو از آنها حرف میزنی حتی برای گرفتن جنازهی کسانشان هم نیامدند.»
جهان با اصرار گفت :«استاد من فرق میکند.»
نویسنده
الیف شافاک نویسندهای ترکتبار است که در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمدهاست. شافاک در سال 1998، برای کتاب «پنهان» برندۀ جایزه مولانا شد. او در سال 2009 با انتشار رمان ملت عشق رکورد بیشترین فروش در کمترین زمان یک اثر ادبی را در ترکیه شکست و با بیش از 300 بار تجدید چاپ و 750000 نسخه پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه شد. او تا به امروز دهها رمان از جمله: آینه های شهر، محرم، پدر و حرام زاده، برزخ و شپش پالاس منتشر کرده است که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند.
نویسنده: الیف شافاک
مترجم: صابر حسینی
ناشر: نیماژ
مشخصات
- نویسنده الیف شافاک
- مترجم صابر حسینی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 7
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 495
- انتشارات نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب من و استادم - الیف شافاک
دیدگاه کاربران