کتاب من هم نگاه نکرده بودم (ماجراهای شوتک)

کتاب من هم نگاه نکرده بودم از مجموعه ی ماجراهای شوتک نوشته ی معصومه یزدانی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

شوتک  و شوتا خواهر و برادر هستند و می خواهند داخل حیاط با یکی از دوستان شان به نام گردالو بازی کنند. شوتک دو طرف حیاط یک خط می کشد و می گوید: هر کسی که زودتر برسد به آن طرف برنده است. با شمارش یک، دو، سه بازی شروع می شود اما چند ثانیه ای بیشتر نمی گذرد که اتفاق بدی می افتد. هر سه نفر با " عمو شیتو " که کلی گلدان در دستانش بود، برخورد می کنند و تمام آنها به زمین می افتد و می شکند. شاتو و خواهرش خیلی سریع قبل از اینکه عمو عینک اَش را پیدا کند هر کدام در گوشه ای پنهان می شوند. اما قبل از اینکه گردالو بتواند پنهان شود عمو عینک خود را به چشم زده و او را به خاطر سر به هوا بودنش جریمه می کند. شوتک و برادرش که شاهد ماجرا و البته مقصر نیز هستند، تصمیم می گیرند از مخفی گاه های خود بیرون بیایند و اعتراف کنند که آنها هم مقصرند تا هر سه باهم جریمه شوند...

" من هم نگاه نکرده بودم " جلد ششم از مجموعه ی " ماجراهای شوتک " می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله اول کی باید سلام کند؟، چرا و چرا؟ بازم چرا؟، بروم دعوا کنم؟، پس کی بروم بازی؟، قیچی کردنم که خوبه، بگذار فکر کنم و... با هدف آموزش مهارت های زندگی (خودآگاهی، مدریت خشم، قدرت حل مساله، همدلی، پذیرفتن اشتباه و...) برای کودکان تهیه و به چاپ رسیده است. " شوتک " نام دختر کوچولوی شیطون و بازیگوشی می باشد که بازی کردن را خیلی دوست دارد و مدام هم دسته گل به آب می دهد مثل شکستن گلدان،خراب کردن ماشین و... اما همیشه هم همین طور نیست گاهی وقت ها هم چیزهای خوبی یاد می گیرد. متن ساده، صفحات کاملا مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر یکی از نکات مثبت این کتاب ها می باشد که موجب جذب کودکان و ایجاد علاقه نسبت به مطالعه در آنها می شود. نکات آموزنده ی این قصه ها در متن داستان نهفته است و به هیچ عنوان جنبه ی نصیحت گونه ندارد. در قسمت پایانی آن نیز بخشی با عنوان " سخنی با بزرگ ترها " آمده است که والدین و مربیان محترم را با اهداف این مجموعه آشنا می کند.

 

برشی از متن کتاب

شوتک یک خط کشید این طرف حیاط، یک خط کشید آن طرف حیاط و گفت: یک... دو... سه... هر کی زودتر برسد اول است! شوتک دوید، شاتو دوید، گردالو هم دوید، اما هیچ کس نرسید، چون عمو شیتو با یک بغل گلدان از توی خانه بیرون آمد و... شترق... گلدان های عمو شیتو شکستند. عینکش هم افتاد زمین. عمو شیتوی عصبانی داد زد: کار کی بود؟ شوتک فرار کرد پشت در. شاتو فرار کرد پشت دیوار. گردالو هم می خواست فرار کند پشت بوته ها که عمو شیتو عینکش را پیدا کرد و گفت: به به! آقای گردالو! پس گلدان هایم را تو شکستی؟ شوتک گفت: بیچاره گردالو! شاتو گفت: خوب شد فرار کردیم ها! گردالو گفت: ببخشید! عمو شیتو گفت: جریمه ات این است که اول گلدان های شکسته را جمع کنی، بعد خاک ها را جارو کنی، بعدش گل ها را بکاری، آخرش هم آبشان بدهی. گردالو گفت: پس کی بازی کنم؟ عمو شیتو گفت: می خواستی جلوی پایت را نگاه کنی! شوتک از پشت در قل خورد بیرون و گفت: من جارو کنم؟ آخه من هم نگاه نکردم. شاتو از پشت دیوار قل خورد بیرون و گفت: من گل بکارم؟ آخه من هم نگاه نکرده بودم...  

نویسنده

" معصومه یزدانی " متولد مهر ماه سال 1355است. وی نویسنده، روزنامه نگار و دبیر تحریریه ی نشریه کوله پشتی می باشد. ماجراهای سین سینا، ریحانه و پیشی کوچولو، فرید و مامانش و سبیل بابابزرگ عمراً برخی از آثار دیگر ایشان می باشد.

• مهارت های زندگی
• از سری کتاب های نردبان
• نویسنده: معصومه یزدانی
• تصویرگر: گلریز گرگانی
• انتشارات: فنی ایران