کتاب لبه ی تیغ | سامرست موام؛ نشر ماهی
- انتشارات : ماهی
- مترجم : شهرزاد بیات موحد
- تگ : کتاب لبه تیغ
محصولات مرتبط
درباره ی کتاب لبه ی تیغ؛ نشر ماهی
کتاب "لبه ی تیغ" رمانی خواندنی و پرماجرا میباشد که بر اساس داستانی واقعی به نگارش درآمده است. "سامرست موام"، نویسندهی لبه ی تیغ، در همان صفحات ابتدایی کتاب توضیحات مختصری را در باب چگونگی تالیف این رمان ارائه میکند. وی اذعان مینماید که لبه ی تیغ، مجموعهای از خاطرات شخصیاش، دربارهی مردی میباشد که روزگاری، رابطهی نزدیکی با او داشته است.
شخصیتهای داستان، همگی اشخاصی حقیقی هستند؛ با این تفاوت که به دلیل جلوگیری از فاش شدن هویت واقعیشان، در طول متن رمان، از نامهای مستعار، برایشان استفاده میگردد. قابل ذکر است که نویسنده خود مردی انگلیسی تبار است اما قهرمانهای داستان و اغلب اشخاص قصه، امریکایی هستند.
"الیوت تمپلتون"، مردی ثروتمند و صاحبنام در فرانسه است. او فردی فرصتطلب و سودجو میباشد که همواره ارتباطات خود را بر اساس منافع شخصیاش پایهریزی مینماید. الیوت از دوستان نزدیک سامرست میباشد؛ دوستی این دو مرد نیز، همچون دیگر ارتباطات الیوت، در ابتدا بر اساس موقعیت اجتماعی موام برقرار میگردد. اما حالا با گذشت زمان، این رابطه، حالتی صمیمانهتر به خود گرفته است.
ماجرای داستان از سال 1919 و پس از سفر سامرست به شیکاگو شکل میگیرد. از قضا، الیوت تمپلتون نیز همزمان با راوی، وارد شیکاگو میشود. در واقع، قصد و نیت الیوت، ملاقات با تنها خواهرش، "گری"، میباشد که در این سرزمین سکونت دارد.
وی مطابق عادت همیشگی خود، با سامرست تماس گرفته و او را به منزل خواهرش دعوت میکند. نویسنده نیز مشتاقانه، دعوت دوستش را پذیرفته و وارد منزل گری میشود. این دیدار آغازگر ماجراهایی خواندنی و پرکشش است که داستانی زیبا و تاثیرگذار را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
بخشی از کتاب لبه ی تیغ؛ ترجمه ی شهرزاد بیات موحد
الیوت بعد از جای دادن خانوادهی ماتورین در آپارتمان وسیع خود در پاریس، آخر سال به ریویرا آمد. خانهی خود را بر نیازها و رفاه خودش ساخته بود و جا برای خانوادهی چهارنفره نداشت. حتی اگر خودش هم میخواست، نمیتوانست آنها را پیش خودش بیاورد. البته الیوت شخصا از این موضوع ناراحت نبود و خوب میدانست مردی تنها میزبان جذابتری است تا مردی که خانوادهی خواهرزادهاش را هم کنار خود دارد و اگر وقت و بیوقت دو مهمان در خانهاش داشته باشد، به زحمت میتواند مهمانیهای کوچک آراستهی دلخواهش را ترتیب دهد (موضوعی که زحمت زیادی برای آن میکشید.)
الیوت میگفت: «بهتر است گری و ایزابل در پاریس بمانند و خود را به زندگی متمدن عادت دهند. از این گذشته، دو دختر ایزابل به سن مدرسه رسیدهاند و من نزدیک آپارتمانم مدرسهای برایشان پیدا کردهام که به نظرم گزینهی خوبی است.»
بدین ترتیب تا بهار آن سال ایزابل را ندیدم. چند کار در پاریس داشتم که باید انجام میدادم، از این رو به آنجا رفتم و در هتل پلاس واندوم اتاق گرفتم. همیشه وقتی به پاریس میرفتم، آنجا میماندم؛ هم در محلهای مناسب واقع شده بود و هم حالوهوای خوبی داشت. خانهای بود قدیمی که دور تا دور حیاطی بنا شده و بیش از دویست سال میشد که مسافر خانهاش کرده بودند. حمام و دستشوییاش مطلقا تجملی نبودند و لولهکشی همیشه مشکل داشت.
اتاق خوابهای آن با تختخوابهای آهنی سفیدرنگ و روتختیهای سفید کهنه و نخنما، با آن armoires a glace بزرگ، ظاهری فلاکتبار داشتند. اما سرسراها پر از اثاث زیبا و قدیمی بود. مبل و صندلیها همه متعلق به دوران سلطنت باشکوه ناپلئون سوم بود. البته راحت نبودند، اما زیبایی پر زرق و برقی داشتند. پا به آن اتاق که میگذاشتم، گذشتهی رماننویسان فرانسوی پیش چشمم زنده میشد. وقتی به ساعت بزرگ با قاب شیشهای نگاه میکردم، با خودم میگفتم زمانی زن زیبایی با موهای لوله شده و لباس چیندار، چشمانتظار راستینیاک قهرمان مشهور قصههای بالزاک، حرکت عقربههای آن را تماشا میکرده است.
بالزاک این شخصیت را، در چندین قصهی پیاپی، از وضعی فلاکتبار به پایانی پرشکوه رساند. دکتر بیانشون، پزشکی که چنان در نظر بالزاک واقعی بود که در بستر مرگ میگفت...
کتاب لبهی تیغ اثر سامرست موام با ترجمهی شهرزاد بیات موحد توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: سامرست موام
- مترجم: شهرزاد بیات موحد
- انتشارات: ماهی
مشخصات
- نویسنده سامرست موام
- مترجم شهرزاد بیات موحد
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 5
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 368
- انتشارات ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب لبه ی تیغ | سامرست موام؛ نشر ماهی
دیدگاه کاربران