loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
55,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

درباره کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود

کتاب فرانکلین به بیمارستان می‌رود از دسته کتاب های داستان کودک و نوجوان در مورد لاک پشت کوچولو و بامزه ای به نام فرانکلین است. روزی هنگام بازی فوتبال توپ به سینه ی فرانکلین برخورد کرده و احساس درد و ناراحتی می کند. بنابراین مادر او را پیش دکتر می برد. آقای دکتر بعد از معاینه تشخیص می دهد که لاک فرانکلین ترک کوچکی برداشته و باید برای جراحی و بهبودی کامل چند روزی در بیمارستان بستری شود.

دکتر آرامش و شجاعت لاک پشت کوچولو حین معاینه را تحسین کرده و به همین دلیل کتابی به او هدیه می دهد که تصاویری مربوط به بیمارستان، دکترها و معاینات پزشکی دارد. روز بعد لاک‌پشت کوچولو همراه پدر و مادرش به بیمارستان می روند. پرستار مهربانی او را به اتاقش برده و برای عمل آماده می کند.

فرانکلین که تا آن لحظه ترسش را پنهان می کند به محض ورودش به اتاق عمل گریه اش می گیرد و.... بیشتر کودکان برای رفتن به مطب دکتر و تحت معاینه قرار گرفتن دچار ترس می شوند و در اغلب موارد این موضوع مشکلات فراوانی را برای والدین و خود کودک به وجود می آورد. بهترین روش برای آگاه ساختن کودکان نسبت به معاینات پزشکی و غلبه بر استرس و ترس آن ها، استفاده از کتاب هایی است که در قالب داستان، آموزش های لازم در زمینه ی فوق را به کودکان می دهند

ماجراهای فرانکلین در قالب سی جلد کتاب که در هر جلد به یکی از مهارت های رفتاری می پردازد همراه با تصاویر جذاب و با ارائه ی داستانی سرگرم کننده و همچنین آموزنده برای کودکان تالیف شده است. بچه ها در هر داستان با فرانکلین همراه شده و یکی از اصول اخلاقی و رفتاری را می آموزند .....

بخشی از کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود

فرانکلین گاهی سرما می خورد و دل درد می گیرد. گاهی بدنش زخمی و کبود می شود. سالی یک بار برای معاینه کامل پیش دکتر می رود. یک بار هم دکتر برای معاینه ی او به خانه شان آمد، ولی تا به حال به بیمارستان نرفته است.

فرانکلین و دوستش فوتبال بازی می کردند. توپ به سینه ی فرانکلین خورد و خیلی دردش آمد.

گفت: «آخ، ولی به بازی ادامه داد.»

آن شب وقتی حمام می کرد از درد خم شد و شکمش را گرفت.

مادرش از نزدیک شکم و سینه ی او را دید.

گفت: «وای ما باید صبح پیش دکتر برویم.»

دکتر خرس یا انگشت هایش آرام لاک فرانکلین را معاینه کرد و دید که یک ترک کوچک برداشته است.

دکتر گفت: «فرانکلین، چیز مهمی نیست. ولی من باید ایت ترک را با یک بخیه به هم متصل کنم تا درست و حسابی رشد کند. برای فردا صبح از بیمارستان وقت عمل می گیرم.

فرانکلین پرسید: درد دارد؟

دکتر توضیح داد: ما قبل از عمل تو را بی هوش می کنیم و تو اصلا دردی احساس نمی کنی. وقتی به هوش آمدی کمی درد داری و برای این که مطمئن شویم حالت خوب شده شب تو را در بیمارستان نگه می داریم.

دکتر خرس گفت: برای عمل شکم بیمار باید خالی باشد. پس فرانکلین قبل از خواب هیچ چیزی نخور.

فرانکلین نگران این موضوع نبود آن قدر شکمش به پیچ و تاب افتاده بود که نمی توانست به خوردن فکر کند.

بعد از مدرسه دوستان فرانکلین به دیدن او آمدند. فرانکلین کتاب دکتر خرس را که عکس هایی از بیمارستان داشت به بچه ها نشان داد. روباه به یک عکس اشاره کرد و پرسید: چرا ماسک گذاشته اند؟

فرانکلین گفت: این ماسک از پخش شدن میکروب ها در اتاق عمل جلوگیری می کند.

سگ آبی پرسید: می ترسی؟

خرس گفت: البته که نمی ترسد فرانکلین خیلی شجاع است.

فرانکلین چیزی نگفت.

صبح زود فرانکلین و پدر و مادرش بیدار شدند تا به بیمارستان بروند.

فرانکلین که پتوی آبی و سام سگ اسباب بازی اش را در بغل گرفته بود از اتاقش خداحافظی کرد.

در بیمارستان نواری دور مچ فرانکلین بستند که نامش روی آن نوشته شده بود. بعد یک خدمگزار او را با صندلی چرخ دار تا انتهای سالن برد.

فرانکلین به تمام چیزهایی که روی چرخ دستی و اطراف آن جا بود با دقت نگاه می کرد. دماغش را از بوهای ناآشنا جمع کرد. وقتی به انتهای سالن رسیدند به عقب برگشت تا پدر و مادرش را ببیند.

بلاخره به اتاق فرانکلین رسیدند.

پرستار لباس مخصوصی به فرانکلین داد تا بپوشد. دمای بدن و فشار خون او را اندازه گیری کرد. به ضربان قلبش گوش داد و بعد کمی کرم روی دستش مالید..

پرستار به فرانکلین گفت: این کرم دستت بی حس می کند و وقتی دکتر به تو آمپول بی هوشی می زند دیگر دردی احساس نمی کنی.

فرانکلین آهسته گفت: باشد.

پرستار گفت: تو مریض شجاعی هستی.

خیلی زود خدمتگزار برگشت و فرانکلین را به اتاق دیگری برد. دکتر خرس منتظر او بود.

به فرانکلین گفت: باید با اشعه از تو عکس رادیولوژی بگیرم. باید بدانم دقیقا سوزن را کجا قرار دهم.

فرانکلین زیر لب گفت: نمی خواهم از من عکس بگیرید.

دکتر خرس گفت: عکس گرفتن که در ندارد. وقتی کنار این دستگاه بایستی خودش از تو عکس می گیرد.

کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود اثر پالت بورژوا، ترجمه ی شهره هاشمی و با تصویرگری برندا کلارک از سوی انتشارات آبادیران به چاپ رسیده است.



  • دارنده ی لوح سپاس از ششمین جشنواره ی کتاب های آموزشی رشد
  • نویسنده: پالت بورژوا
  • تصویرگر: برندا کلارک
  • مترجم: شهره هاشمی
  • انتشارات: آبادیران

درباره پالت بورژوا نویسنده کتاب کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود

پالت بورژوا کیست؟ پالت بورژوا نویسنده کانادایی است که بیشتر به سبب خلق مجموعه کتاب های فرانکلین شناخته شده است. این کتاب‌ها به بیش از 38 زبان ترجمه شده و بیش از 60 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسیده است. در ادامه به معرفی آثار و بیوگرافی پالت بورژوا خواهیم پرداخت. زندگینامه پالت بورژوا پالت بورژوا در 20 ژوئیه در وینیپگ، منیتوبا کانادا متولد شد. در سال 1974 با مدرک لیسانس کاردرمانی از دانشگاه وسترن انتاریو فارغ‌التحصیل شد. …

نظرات درباره کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرانکلین به بیمارستان می رود" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل