محصولات مرتبط
دربارهی کتاب شیرین اثر مرتضی مودب پور
کتاب "شیرین" نوشتهی "مرتضی مودب پور"، رمانی عاشقانه میباشد که سرنوشت پسری جوان و دلباخته را روایت میکند. شخصیت اصلی این کتاب داستان، "آرمین پژوهش"، پسری مودب و آرام است که همراه با پسر خالهاش، "بابک ستوده"، جهت ادامهی تحصیل در خارج از ایران ساکن هستند و از آن جایی که در خانوادهای مرفه بزرگ شدهاند، با مشکلات و معضلات مالی برخورد نکرده، در آرامش کامل به تحصیل پرداخته و روزگار خوشی را سپری مینمایند.
بابک پسری پر نشاط و شوخ طبع می باشد که همواره لبخند را بر لبان مخاطب پدیدار می سازد. در شهر محل سکونت آن ها، عمه ی آرمین به همراه همسرش آقای "فرزاد" و دخترانشان "مهتاب" و "مریم"، نیز زندگی می کنند. مهتاب، شدیدا به آرمین علاقه مند است و مریم نیز، در رویاهای شخصی اش، خود را همسر بابک می بیند. اقامت دو پسر مذکور در این مکان، هفت سال به طول می انجامد تا این که تحصیلات خود را به پایان رسانده و اقدامات لازم جهت بازگشت به کشور را آغاز می کنند.
در این میان، آرمین به دلایل نامعلومی، مدام دچار بی خوابی های پی در پی شده و این عارضه، سردردهایی را برای او به ارمغان آورده و به شدت آزارش می دهد. مراجعه به پزشکان متعدد نیز جز ایجاد وابستگی به مصرف قرص، نتیجه ی دیگری را برایش نداشته و بی خوابی او را درمان نمی کند. تا این که به شیوه هایی غیر از روش های علمی متوسل گشته و با مسائل و ماجراهایی جدید رو به رو می گردد.
بخشی از کتاب شیرین از م. مودب پور
-سرم درد می کنه. بذار نیم ساعت بخوابم بعدش خودم میام.
بابک – دو هزار و پونصد سال خواب بودی تمام بیت المال و بردند! حداقل این چند وقته بیدار باش،پاشو پاشو زشته بچه ها ناراحت می شن.
-باور کن بابک حس تو تنم نیست.
بابک - اه، اینو جلوی این دخترا نگی ها! این دخترای خارجی تمام اخبار ایران و تو تلویزیون می بینند، دیدن که تمام خانما تو ایران با حجابن، معنی و مفهوم حجاب رو هم درک نمی کنند، اینا فکر کردند زنا خودشونو از ترس مردای ایرونی می پوشونند! خیال می کنند هر مرد ایرونی یه فتوکپی از رستم دستانه.
-این چرتو پرتا چیه به اینا گفتی؟!!
بابک – چرت و پرت! همین چیزارو براشون گفتم که همشون عاشق مردای ایرانین.
«تو همین موقع یکی از دخترا در زد و اومد تو اتاق.»
رز- ارمین سگ اکلاک!
بابک- ای دختر بی تربیت، آدم به بزرگترش این حرفا رو می زنه، بدو برو تا زبونتو با قاشق داغ جیز نکردم!
-بابک خجالت نمی کشی این چیزا رو به اینا یاد می دی؟!
بابک- به جون تو اگه این یکی و من یادش داده باشم!
-پس این خودش یاد گرفته به فارسی به من بگه سگ اخلاق؟!!
بابک- چه می دونم، اخه می دونی این پدر سوخته ها خیلی باهوشن! حتما خودش رفته پرس وجو کرده این دوتا کلمه رو از تو فرهنگ دهخدا پیدا کرده و چسبونده سر هم و به تو گفته، اتفاقا چقدم بهت میاد!
-زهرمار!
بابک- حالا پاشو بریم، زشته.
شما برید من یه نیم ساعت چشم گرم شه بعد میام.
بابک- پاشو بریم اگه نیای اینا فکر می کنند مردای ایرانی چرتی اند!
مسئله مسئله ی ملیه، پای آبروی مرد ایرانی وسطه!
رز به انگلیسی گفت- پاشو آرمین حالا که وقته خواب نیست!
بابک- خواب یعنی چی! ما مردای ایرانی اصلا اهل خواب نیستیم رز خانوم! ما در طول شبانه روز نیم ساعت می خوابیم، بیست و سه ساعت و یه ربع تموم یه نفس فعالیت می کنیم!
رز- این که می شه بیست و سه ساعت و چهل و پنج دقیقه، بقیشو چی کار می کنید؟!
بابک- اون یه ربع م تا بریم سر فعالیت مون بگی نگی یه چرت می زنیم!
رزشروع کرد به خندیدن و گفت: پس چرا ارمین گرفته خوابیده؟!!
بابک- تو چقدر کنجکاوی دختر، همه ی اسرامون و که نمی تونیم بهتون بگیم، این ارمین از او ن مردای خطرناکه. واسه همین از تو ایران براش اجازه گرفتیم که یه خرده بیش تر بخوابه! می دونی این اگه زیاد بیدار باشه محشر به پا می کنه، خلق و خوش درست مثل سهراب یل می مونه!
رز-سهراب یال کیه؟!
بابک-هیس اسم شو نیار، خطرناکه، اسمشم سهرابه یله نه یال! می گن این سهراب خان چهل و هشتا زن گرفته بوده، سر همین موضوع باباش کشتش!
رز-چهل و هشتا؟! دروغ می گی!
بابک- باور نمی کنی برو تو کتابای تاریخ نگاه کن تمام عقد نامه هاشو چاب کردند!
رز- حالا چون این همه زن داشته پدرش کشتتش؟!
«به فارسی به بابک گفتم»
-کم دری وری بگو پسر این حالا باور می کنه می ره به همه می گه ها!...
کتاب شیرین به قلم مرتضی مودب پور در نشر نیریز به چاپ رسیده است.
- نویسنده: مرتضی مودب پور
- انتشارات: نیریز
نظرات کاربران درباره کتاب شیرین | مرتضی مودب پور
دیدگاه کاربران