loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب رودین | ایوان تورگنیف

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب رودین اثر ایوان تورگنیف

کتاب رودین اثر ایوان تورگنیف از شرایط اجتماعی و فرهنگی قرن 19 روسیه می‌گوید. داستان مردی به نام رودین که روشنفکر و دنیا دیده است. او بسیاری از کشورهای اروپا را گشته و از علم روز دنیا مطلع است و هم‌چنین در سخنوری بسیار مهارت دارد. حال که فکر می‌کند سنی ازش گذشته به کشور خود بازگشته و در شهری کوچک به زندگی مجردی خود ادامه می‌دهد.

وی با یک خانواده با گرایش های سنتی آشنا شده و عاشق دختر نوجوان آنها می شود. در آن شهر همه ی افراد نسبت به او نظر مثبتی ندارند، زیرا او با اندیشه های روشنفکرانه اش بسیاری از باورهای سنتی درباره جایگاه زن، تقابل حقیقت با واقعیت، دین، عدالت در مقابل نابرابری، آزادی، جنبش های اجتماعی و مبارزه با ارباب منشی را به چالش می کشاند. اهالی آن شهرِ کوچک هنوز پای بندِ سنت های قدیمی هستند و نمی خواهند با تغییرات جدیدی که اومطرح می‌کند روبرو شوند.

پیرامون زندگی رودین که محور اصلی داستان را تشکیل می‌دهد، خرده روایت هایی هم  به وجود آمده که طبقات مختلف جامعه را با دیدگاه های متفاوت شان نشان می دهد. رمان رودین از تقابل ها و تضاد ها می گوید. تضاد بین فرهنگ قدیم با فرهنگ جدید در روسیه.

بخشی از کتاب رودین؛ نشر ماهی

گونه های ناتالیا اندکی گلگون شد و چشمانش درخشیدن گرفت. تا پیش از این آشنایی با رودین هرگز این طور طولانی و با حرارات صحبت نکرده بود.

رودین با لبخندی بزرگ منشانه جواب داد:«شما بار ها عقیده‌ی مرا در باب رسالت زن شنیده‌اید. می دانید که من معتقدم تنها ژاندارک بود که توانست فرانسه را نجات بدهد... ولی موضوع این نیست. ولی می خواستم از شما صحبت کنم. شما در آغاز راه زندگی هستید... بحث در باب آینده شما هم شادی بخش است و هم بی ثمر نیست...گوش کنید:«می دانید که من دوست شما هستم و مثل یک خویشاوند درفکرتان ... و به همین دلیل امیدوارم شما سوال مرا حمل بر بی ملاحظگی نکنید. بگویید ببینم، قلب شما تاکنون نلرزیده است؟» ناتالیا سرا پا بر افروخته شد و چیزی نگفت. رودین ایستاد. او هم ایستاد.

رودین پرسید:«اوقاتتان از من تلخ شده است؟»

« نه، ولی هرگز انتظار نداشتم ...»

« به هر حال می توانید جوابم را ندهید. من از راز دل شما با خبرم.»

ناتالیا نگاهی که تقریبا با ترس توام بود به او انداخت.

« بله ...بله، من می دانم شما از چه کسی خوشتان می آید. و باید بگویم بهترین انتخابی بود که می توانستید بکنید. او آدم بسیار خوبی است. می تواند قدر شما را بداند. هنوز شاداب و با طراوت است و روح سالم و روشنی دارد ... و شما را خوشبخت می کند.»

« دمیتری نیکلایویچ از چه کسی صحبت می کنید؟»

مثل این که ملتفت نیستید ا زچه کسی صحبت می کنم؟معلوم است، از والینتسف. چطور مگر؟ درست نیست؟»

ناتالیا اندکی صورتش را  از رودین برگرداند. خودش را با خته بود.

« مگر او شما را دوست ندارد؟ شما را به خدا! او چشم از شما بر نمی دارد و کوچکترین حرکاتتان را زیر نظر دارد. بالاخره مگر می شود عشق را پنهان کرد! مگر خود شما هم لطفی به او ندارید؟ تا آنجا که من دریافتم مادرتان هم از او خوشش می آید... انتخاب شما ...»

ناتالیا برآشفته دستش را به سمت بوته ای که در آن نزدیکی بود دراز کرد و حرف او را برید:«دمیتری نیکولایویچ،  حقیقتش را بخواهید من اصلا دوست ندارم از این مقوله صحبت کنم، و لی به شما اطمینان می دهم ...که شما اشتباه می کنید.

«من اشتباه می کنم؟ فکر نمی کنم ...درست است که با شما تازه آشنا شده ام، ولی حالا دیگر خوب می شناسم تان. پس این تغییر آشکاری که در شما می بینم چه معنایی دارد؟ مگر شما همان دختری نیستید که شش هفته قبل دیده بودم؟ ... نه، ناتالیا الکسیونا، قلب شما آرام نیست. سرجایش نیست.»

ناتالیا با لحنی که به زحمت شنیده می شد جواب داد:«ممکن است. ولی در هر حال اشتباه می کنید.»

رودین پرسید:«چطور اشتباه می کنم؟ پس او کیست؟»

ناتالیا گفت:«راحتم بگذارید. سوالی در این باب نکنید.»  و با قدم های تند به سمت منزل راه افتاد. خود ناتالیا از آن چه ناگهان در درون خود احساس کرده بود وحشت کرد. رودین خود را به او رسانید و متوقفش ساخت.« ناتالیا الکسیونا، نباید صحبت های ما به این جا ختم شود، چون مطلب برای من هم مهم است ... چطور می توانم منظور شما را بفهمم؟»

«راحتم بگذارید.»

« ناتالیا الکسیونا، شما را به خدا بگویید!»

آثار دلهره درصورت رودین دیده شد. رنگش پرید.

ناتالیا گفت:«شما همه چیز را درک می کنید. باید مرا هم درک کنید و دستش را از دست رودین بیرون آورد و بدون این که پشت سرش را نگاه کند رفت. رودین دنبال او فریاد زد.« فقط یک کلمه بگویید!»

ناتالیا ایستاد، ولی رو بر نگردانید.

« شما از من پرسیدید چه منظوری از تشبیه دیشب خود داشتم. پس بدانید که نمی خواهم شما را فریب بدهم. من از خودم و از گذشته خودم حرف می زدم و هم چنین از شما.»

«چی؟ از من؟»

«بله از شما.»

«تکرار می کنم، نمی خواهم شما را بفریبم ...حالا می فهمی که در آن موقع از کدام احساس، ازکدام احساس تازه، صحبت می کردم... تا امروز هم به هیچ وجه تصمیم نداشتم ...»

ناتالیا ناگهان صورتش را با دست پوشانید به طرف منزل دوید.

کتاب رودین اثر ایوان تورگنیف با ترجمه‌ی محمدهادی شفیعیها توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: ایوان تورگنیف
  • مترجم: محمدهادی شفیعیها
  • انتشارات: ماهی

درباره ایوان تورگنیف نویسنده کتاب کتاب رودین | ایوان تورگنیف

ایوان تورگنیف، نویسندهٔ رمان روسیه‌ای قرن نوزدهم است که با اثرهایی همچون «پدران و پسران» و «رودین» شناخته می‌شود. آثار توگنیف بازتابی از مسائل اجتماعی و روحی انسان‌هاست. او از پیشگامان سبک واقع‌گرایی در ادبیات روسیه بود. ...

نظرات درباره کتاب رودین | ایوان تورگنیف


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب رودین | ایوان تورگنیف" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل