کتاب دختر سروان | پوشکین؛ خانلری

درباره ی کتاب دختر سروان

دختر سروان یکی از بهترین آثار پوشکین است که در مورد جوانی اشراف زاده به نام پتر است. او به سن سربازی رسیده است و پدرش او را به سربازی می فرستد و از روابط خود استفاده می کند تا پسرش را به منطقه ای دورافتاده و پرخطر کنار دشت‌های قزاقستان اعزام کنند. در راه مرد قزاق ناشناس راهنمای او می‌شود. "پتر" در قلعه‌ای مشغول خدمت می‌شود. وی عاشق "ماریا" دختر سروان محل خدمتش می شود. چندی بعد قزاقی که به طور اتفاقی راهنمای او شده بود علیه حکومت روسیه طغیان کرده و به قلعه آن‌ها حمله می کند و "پتر"رودرروی او قرار می‌گیرد." پوگاچف" به پاس پوستینی که "پتر" به او بخشیده جان او را نجات داده و از وی حمایت می‌کند با این حال "پتر" قبول نمی‌کند که به سپاه پوگاچف بپیوندد و در این بین رقیب عشقی برای او دردسر دیگری است...

برشی از متن کتاب

سلطان عینک را از چشم برداشته، کاغذ را در پیچید و گفت: " معدوم کردن پوگاچف کار سختی است. از قرار معلوم، یاغی خیلی قوی است و ما بیش از صد و پنجاه نفر سپاهی نداریم. البته به قزاق ها هم نمی توان اعتماد کرد. ماکزیمیچ بدت نیاید. (سرجوخه تبسمی کرد) ولی آقایان افسران، چاره نیست. باید مراقب باشید و در معابر، شبگردها بگمارید و اگر قلعه معرض حمله واقع شود، دروازه ها را محکم ببندید و سربازان را بیرون بفرستید. ماکزیمیچ، تو مراقب قزاق ها باش. آقایان، توپ ها را پاک کنید. ولی مخصوصا نگذارید این راز فاش شود و کسی به این زودی ها به مطلب پی ببرد." ایوان کوزمیچ پس از دادن این دستورها ما را مرخص کرد. ما به اتفاق شوبراین بیرون آمدیم و دربارۀ آنچه شنیده بودیم شروع به گفت و گو کردیم. من از او پرسیدم: " تصور می کنی عاقبت کار به کجا خواهد کشید؟" شوبراین جواب داد: " خدا می داند ببینیم چه می شود، من حالا واقعه را چندان قابل اهمیت نمی دانم اما اگر..."