کتاب تامی تاپ تاپی (فسقلی ها 33)

کتاب تامی تاپ تاپی سی و سومین جلد از مجموعه فسقلی ها اثر تونی گراس با بازآفرینی شکوه قاسم نیا و ترجمه ی تریفه قسیمی، از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

تامی پسر کوچولویی که عاشق ورزش کردن است، در خانه هم دست از این کار بر نمی دارد. از بالشت ها به عنوان توپ استفاده می کند و از صندلی های میز ناهار خوری به عنوان بازیکنان تیم فوتبال، برای حلقه ی بسکتبال از سبد لباس چرک و از بند رخت توی حیاط هم به عنوان تور والیبال استفاده می کند. او در پایان هر بازی که انجام می دهد، برای خودش مدال قهرمانی درست می کند. خلاصه تامی تمام وقتش را به ورزش می پردازد. البته گاهی صدماتی هم می بیند. مثلا موقعی که می خواهد رکورد خودش را در مسابقه دو بشکند و در کمترین زمان به طبقه ی پایین برسد، بند کفش هایش دور پاهایش پیچیده و به طرز وحشتناکی از پله ها پرت می شود! تامی حتی موقع خوردن صبحانه از تخم مرغ به عنوان توپ گلف استفاده می کند و پرتاب این توپ نتیجه ای ندارد جز شکستن شیشه ی آشپزخانه! پدر و مادر تامی از این که فرزندشان به ورزش علاقمند است بسیار خوشحالند اما افراط او در این قضیه باعث نگرانی شان نیز شده است.

مجموعه ی مصور فسقلی ها دربرگیرنده ی چهل و پنج جلد کتاب است که هر یک از آن ها داستانی بامزه و آموزنده برای کودکان بیش از دبستان و سال های اول و دوم ابتدایی را روایت می کند. شخصیت اصلی هر یک از آن ها دختر و پسر کوچولویی است که یک ویژگی یا عادت منفی دارد؛ به عنوان مثال: لجباز است، خجالتی است، دروغ می گوید، بیش از حد خیال بافی می کند، تنبل و نق نقو است، بداخلاق است و ... این داستان ها به گونه ای هستند که مخاطب از همان ابتدا بدی رفتار شخصیت اصلی را حس می کند و متوجه زشتی کارش می شود و در پایان همگام با شخصیت اصلی می آموزد که چگونه رفتار و عادت بدش را ترک کند. از ویژگی ظاهری این مجموعه می توان به تصاویر رنگی و بسیار شادی که در هر صفحه وجود دارد اشاره کرد که همین امر سبب برقراری ارتباط بسیار خوب کودک خردسال با کتاب می شود.

 

برشی از متن کتاب

او با سرعت به حیاط دوید. دم در، هم کلاسی اش منتظرش بود. تامی تصمیم داشت در مسابقه ی اسب سواری، رقیب را پشت سر بگذارد. و به راستی که خوب تاخت! اگر در لحظه ای آخر، اسبش به یک درخت نمی خورد، حتما برنده ی مسابقه بود. همین که وارد کلاس شد، سطل آشغال را جلوی پایش دید. صبر نکرد. با یک شوت عالی، اولین گل را به ثمر رساند. بچه ها دست زدند و تشویقش کردند. اما خانم معلم گفت که او باید فوری کاغذ پاره های توی سطل را جمع کند. تامی معطل نکرد. کاغذها را جمع کرد، مچاله کرد، گردشان کرد و بعد ... او می خواست دومین گل افتخارآفرینش را بزند، پس، وسط تخته را نشانه گرفت. اما از شانس بد، توپ کاغذی خورد به سر معلم. تامی از کلاس اخراج شد. او باید به دفتر مدیر می رفت. توی راهرو کمی ایستاد و به زمین صاف و براق زیر پایش نگاه کرد. بعد با یک خیز، هنر اسکیت بازی خودش را به نمایش گذاشت. قیژژژژ ... همان موقع آقای مدیر در دفترش را باز کرد. و این درست وقتی بود که تامی اسکیت باز به آن جا رسیده بود. تامی و مدیر به هم خوردند و هر دو به زمین افتادند. بعد از آن روز پردردسر، تامی مجبور بود ساعت هشت به رختخواب برود. اما هنوز کمی وقت داشت. می توانست در مسابقه ی پرش شرکت کند. کجا؟ روی تشک رختخوابش. در نیم ساعت، توانست هزار بار بالا و گایین بپرد. به ساعتش نگاه کرد. ده دقیقه وقت داشت که حمام کند و برای خواب آماده شود. او می خواست در مسابقه ی حمام کردن هم رکوردشکن باشد. در یک ثانیه، لباس هایش را درآورد.

• کتاب های بنفشه
• برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
• نویسنده: تونی گراس
• بازآفرینی: شکوه قاسم نیا
• مترجم: تریفه ی قسیمی
• انتشارات: قدیانی