loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب باد نوبان اثر جمشید ملک‌پور

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

بخشی از کتاب باد نوبان

حتی مرغان دریایی هم در آفتاب صلات ظهر کوهستک نای پرواز نداشتند و این جا و آن جا در سایه سار درخت های بی عار و نخل، آسوده می گرفتند و چرت می زدند. اما بی بی عرق ریزان و له له کنان، پای پیاده با سبدی بر سر، یک فرسخ راه آمده بود؛ از سر جاده تا آبادی. وقتی در را باز کرد، شروه داشت ظرف و ظروف خانه را کنار برکه آب می شست. شروه با دیدن بی بی ظرف ها را رها کرد و به سرعت رفت و سبد را از روی سر او برداشت و زمین گذاشت. برآمدگی شکم، گذر سریع روزها را نشان می داد.

" خسته نباشی بی بی. بیل تا کمکت کنم."

بی بی برقع را از صورت برداشت و با پر آستین عبا عرق صورت را گرفت و در ایوان،  در سایه نشست.

" یه پیاله او خنک سی مو بیار دختر که دارم هلاک می شم."

شروه کاسه ای آب از حبانه برداشت و برای بی بی آورد که یک نفس نیمی اش را خورد و نیمی دیگر را به سر و صورت زد تا خنک شود.

" امسال دیگه چه جهنمی شده! هنوز تابستون از راه نرسیده هوا ای قده گرم شده و دم کرده."

" ها بی بی ، سال بدین."

" ها سال بدین. ای قده صید امسال بد بود که حتی ماهی موتوها رو تو بازار میناب ازم خوب خریدن. آرد و روغن و چای خریدم. نخلو سی ناهار نیومده؟"

" نه بی بی، نیومده. رفته ژاندارمری بلکن استوار به ش جواز عبور بده."

" خداکنه. بی بی جاسم تو قدمگاه می گفت تو ولات پیچیده نخلو جانش بد شده، باد تو لارش لونه کرده..."

شروه با عصبانیت اجازه نداد تا بی بی حرفش را تمام کند:

" بی بی جاسم غلط کرده. سرما خورده. تازه، خلقشم نه سر جاشه. سرگرم کار که بشه، خوب می شه. باد چیه؟ این حرف ها مزخرفه..."

" زبونت رو گاز بگیر دختر. اعتقاد داشته باش. اگه جانش بد شده باشه، تا مجلس سیش نگیریم خوب نمیشه. فقط دعا کن که خوب بشه، و الا خدا عالمه تو این سال قحطی بی نخلو چی به سرمون میاد."

اشک در چشم های شروه جمع شد. دستش ناخودآگاه داخل کیسه آرد رفت.

" بی بی، می گم صباح که اهل آبادی می رن خضر و نذر و نیاز می کنن، ما هم سی نخلو نذری کنیم، حلوایی بپزیم."

" باشه، سیش حلوا می پزیم."

بی بی بلند شد و داخل اتاقش رفت. شروه نگاهی به دست خود و آردی که در آن بود کرد و بعد به بز که به او خیره شده بود.

" بیا، بیا بخور."

بز به جلد پیش آمد و شروع به خوردن آرد از کف دست شروه کرد. شروه چندبار سر و صورت بز را بوسید.

" بزکو دعا کن طوری نشه. مو سلامتی تو و نخلو و پسرم رو می خوام. دیگه چیزی از خدا نمی خوام..."

کتاب باد نوبان به قلم جمشید ملک‌پور در نشر ثالث به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: جمشید ملک‌پور
  • انتشارات: ثالث

مشخصات

  • نویسنده جمشید ملک‌پور
  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • سال انتشار 1399
  • تعداد صفحه 109
  • انتشارات ثالث

درباره جمشید ملک‌پور نویسنده کتاب کتاب باد نوبان اثر جمشید ملک‌پور


نظرات کاربران درباره کتاب باد نوبان اثر جمشید ملک‌پور


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب باد نوبان اثر جمشید ملک‌پور" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل