محصولات مرتبط
دربارهی کتاب اِما اثر جین آستین
کتاب اما اولین بار در سال 1815 منتشر شد. این کتاب نشر نی، دربارهی برداشتهای نادرستی که از دلباختگی وجود دارد، نوشته شده است. "جین آستین" که آثارش یکی از پرخوانندهترین کتابهای دنیاست و حدود دویست سال است که نسلهای مختلفی رمانهای جذاب و پرکشش او را میخوانند، در کتاب اما به روایت درگیریها و دلبستگیهای زنانی میپردازد که در دورهی جورجیِ انگلستان زندگی میکردند.
قهرمان اصلی این داستان، دختری زیبا، باهوش و پولدار به نام "اِما" می باشد که بیست و یک سال دارد و در یک خانه ی اشرافی زندگی می کند. "اِما" بسیار خوش قلب و مهربان است اما به شدت خیال باف می باشد و دائماً در حال جفت کردن آدم های دور و برش برای ازدواج است. او حس می کند که همه ی آدم ها را به خوبی می شناسد و می تواند با کنار هم قرار دادن آن ها، سرنوشت خوبی برای شان رقم بزند، اما خودش را از خطر ازدواج در امان می داند و علاقه ای به جفت کردن خودش با کسی دیگر را ندارد.
سیر داستان به گونه ای پیش می رود که "اِما" کم کم از خودفریبی به خودشناسی می رسد و از خیال بافی های همیشگی اش دست می کشد. نویسنده ی انگلیسی این اثر، اوج مهارت و هنر خودش را در طنزنویسی به رخ همه ی جامعه ی ادبیات می کشد و کاری می کند که مخاطب با مطالعه ی کتاب حاضر، لحظات بسیار شادی داشته باشد.
بخشی از کتاب اما؛ ترجمهی رضا رضایی
دیگر آقای التن می بایست به حال خودش گذاشت. اِما حالا نمی توانست مراقب خوشبختی آقای التن نباشد یا اقدامهای او را تسریع کند. چه در ذهنش چه در واقعیت آمدن خواهرش آنقدر نزدیک بود که فکر و ذکر اِما دیگر همین شده بود. در جریان اقامت تحصیلی خواهرش و خانواده خواهرش در هارتلفید نمی شود انتظار داشت که اماده کمکهای گهگاهی و تصادفی کاری برای دو عاشق بکند... و خود اِما هم چنین تصوری نداشت. البته خود آنها اگر خواستند و توانستند سریعتر پیش بروند فبه المراد. بالاخره به تدریج کارشان را پیش می بردند یا شاید هم نمی بردند اِما اصلا نمی خواست وقت بیشتری برای آنها بگذارد. بعضی از آدم ها هرچه بیشتر برای شان آستین بالا بزنید خودشان کمتر آستین بالا می زنند.
آقا و خانوم جان نایتلی که بیش از حد معمول در ساری غیبت داشتند طبعا بیش از حد معمول مورد استقبال قرار می گرفتند. تا این سال، همه تعطیلات طولانی بعد از ازدواج شان را بین هارتفیلد و دانول ابی تقسیم کرده بودند ولی تعطیلات این پاییز را به آب تنی و شنای بچه ها اختصاص داده بودند و در نتیجه ماهها بود که قوم و خویش های ساری دیگر به روال همیشگی آنها را ندیده بودند. آقای وودهاس اصلا آنها را ندیده بود چون رضایت نمی داد راه به این دوری را تا لندن برود، حتی به خاطر طفلک ایزابلا. به همین علت از فکر همین دیدار کوتاه هم بی تاب و خوشحال بود.
آقای وودهاس خیلی نگران سختی های سفر دخترش بود. به خستگی اسب ها و کالسکه چی هایش هم که قرار بود چند تا از مسافرها را بین راه سوار کنند و بیاورند فکر می کرد. ولی همه نگرانی هایش بی مورد بود. 16 مایل را به خیر و سلامتی طی کردند و آقا و خانم جان نایتلی با پنج تا بچه و تعداد کافی للـه صحیح و سالم رسیدند هارتفیلد. جنب و جوش و شر و شور این همه آدم که از راه رسیده بودند، حرف زدن با تک تک آن ها، خوش آمد گفتن به همه آنها پخش و پلا شدن شان، خلاص شدن از دست شان، همه و همه چنان شلوغی و قیل و قالی به پا کرده بود که اگر مهمان ها عزیز نبودند، اعصاب آقای وودهاس کشش آن را نداشت.
واقعا اگر این شلوغی و قیل و قال بیشتر ادامه پیدا می کرد آقای وودهاس تحملش تمام می شد ولی خانم جان نایتلی رسم وقاعده هارتفیلد را مراعات می کرد و به احساسات پدرش احترام می گذاشت. با تمام دلواپسی هایی که برای راضی کردن کوچولوهایش داشت، با اینکه دلش می خواست بچه ها آزاد و راحت باشند و خوب به آن ها رسیدگی کند، با این که به فکر خورد و خوراک و خواب و بازی شان بودو بچه ها هم لابد بلافاصله همه این ها را می خواستند، باز هم خانم جان نایتلی اجازه نمیداد بچه ها زیاد سر و صدا کنند و مخل آرامش آقای وودهاس شوند. خانم جان نایتلی حواسش به این هم بود که تمام مدت فقط به بچه ها رسیدگی نکند.
کتاب اما از آثار جین آستین با ترجمهی رضا رضایی توسط نشر نی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جین آستین
- مترجم: رضا رضایی
- انتشارات: نی
نظرات کاربران درباره کتاب اما | جین آستین؛ ترجمهی رضا رضایی
دیدگاه کاربران