کتاب اردوی خزنده (مجموعه ترس و لرز)

درباره‌ی کتاب اردوی خزنده (مجموعه ترس و لرز)

کتاب اردوی خزنده از مجموعه ترس و لرز، اثر آر. ال. استاین با ترجمه‌ی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است. این اثر جلد نهم از مجموعه‌ی پارک وحشت می‌باشد. "بون" و "هیتر" برادر و خواهری هستند که تصمیم گرفته‌اند تعطیلات تابستانی خود را در اردوی سازنده بگذارند. این اردو مخصوص دانش آموزان است تا اوقات فراغت خود را در طبیعت و بیشتر در جنگل سپری کنند و آموزش‌های تخصصی که غالباً همراه با تمرینات بدنی است را در این مدت بیاموزند.

این دو عاشق طبیعتند و هر سال در این اردوها شرکت می کنند، تنها ناراحتی هیتر این است که تولدش در تابستان قرار دارد و هر سال خانواده از گرفتن جشن تولد برای او سرباز می زنند. اردوی امسال در جنگلی که کنار دریاچه ای قرار دارد، برگزار می شود اما بچه ها اطلاعات زیادی از چگونگی این اردو ندارند.

بون و هیتر خود را به اتوبوس اردو می رسانند و پس از سوار شدن بون با پسری به نام "رادی مک دونالد " آشنا می شود، رادی حرف های ترسناکی درباره ی اردو شنیده است و از حضور مار بزرگ و مخوفی که در دریاچه ی آن جا زندگی می کند حرف می زند؛ اما بون، حرف های او را باور نمی کند. محل اردوگاه جنگل زیبایی است که در کنار تپه و دریاچه ای قرار دارد، پس از گروه بندی بچه ها، بون با رادی و دو پسر دیگر به نام های سید و کلی در یک کلبه جای می گیرند و هر گروهی سرپرست مخصوص به خود را دارد. تمام کلبه ها با اسامی مارهای خطرناک و سمّی نام گذاری شده اند و تمام محوطه ی اردوگاه مملو از مجسمه هایی از مارهاست، این موارد بر ترس رادی می افزاید اما دیگر بچه ها به صحبت های او اعتنایی نمی کنند.

یک روز پس از راه پیمایی طولانی در جنگل، سرپرست از بچه ها می خواهد تا در دریاچه آب تنی کنند اما رادی حاضر نمی شود پا به درون آب بگذارد و به کلبه برمی گردد، در نهایت تعجب بون و دیگران، زمانی که آن ها به کلبه برمی گردند دیگر اثری از رادی نمی بینند و مسئولان اردو به کلبه آمده و و سایل او را برمی دارند و این طور عنوان می کنند که او به خانه برگشته است و آن ها می خواهند وسایلش را به وسیله ی پست برایش بفرستند.

صداهای عجیب و گوش خراشی از محوطه بالای تپه همیشه به گوش می رسد، این صداها و رفتن ناگهانی و مشکوک رادی، بون را مجاب می کند تا شبانه به بالای تپه رفته و از ساختمانی که در آن جاست دیدن کند. سید و کلی حاضر نمی شوند او را همراهی کنند بنابراین او با خواهرش هیتر که سری پرشور دارد به بالای تپه می روند و درون ساختمان با صحنه ای غیر قابل باور رو به رو می شوند و... .

بخشی از کتاب اردوی خزنده (مجموعه ترس و لرز)

19

آب دهنم را به زحمت قورت دادم. پشت سرم، هیتر عقب عقب به طرف در اتاق می رفت.

مار سرش را یک وری کرد، انگار می خواست ما را برانداز کند. با زبانش گوشه های دهنش را لیسید.

دست هایم را مشت کردم و گفتم: «عمو جری مار نیست!»

دکتر کراولر نیشش را باز کرد و دوباره دندان های تیزش را نشان داد: «یعنی من به تو دروغ می گم، بون؟»

مار به سرش قوس داد، خودش را روی صندلی بالاتر کشید، دهنش را باز کرد و فششششش فششششش طولانی و بلندی کرد.

هیتر از پشت سرم یواش گفت: «بیا بریم، بون.»

-نه من می خوام حقیقت رو بفهمم.

البته که ترسیده بودم، آن قدر که نفسم در نمی آمد. اما در ضمن عصبانی هم بدم. باید می فهمیدم تو آن اردو واقعا چه خبر است. یعنی حرف های رادی در مورد همه چیز درست بوده؟

دکتر کراولر گفت: «تو آزمایشگاه یک حادثه کوچکی برای عمو جری اتفاق افتاده، ولی شما بچه ها لازم نیست نگران باشید. من خیلی خوب ازش مراقبت می کنم و از بقیه.»

بقیه؟

دهن پنبه ای بزرگ آرواره هایش را با صدا باز و بسته کرد.

یکمرتبه از کوره در رفتم. فریاد بلندی کشیدم و شیرجه زدم به طرف دکتر کراولر. بازویش را محکم گرفتم و سرش داد زدم: «راستش رو به ما بگو! راستش رو بگو!» و محکم تکانش دادم. تقلا کرد خودش را بکشد کنار، اما من دستش را محکم چسبیده بودم. آن وقت بود که اتفاقی افتاد ... یک چیزی لیز خورد و افتاد تو دستم.

مدت زیادی طول کشید تا فهمیدم چیزی که تو دستم افتاده، پوست دکتر کراولر است!

بله، پوست دکتر کروالر داشت از تنش جدا می شد. وقتی بازویش را کشیدم، پوستش از زیر آستین پیراهنش بیرون آ»د. حالت پوستش یک جورهایی شبیه پلاستیک بسته بندی بود. فقط فرقش این بود که فلس فلس و خشک بود ... و گرم.

می خواستم دستش را ول کنم، اما پوستش به دستم چسبیده بود. گلویم گرفت و حالم به هم خورد.

خودم را کشیدم عقب . حالا پوست بقیه قسمت های بدنش هم ورقه ورقه می شود و از تنش جدا می شد. پوست صورت ... سینه .. دکتر کراولر داشت مثل مار پوست می انداخت!

همان جا ایستاده بودم و نفس های صداداری از گلویم بیرون می آمد. وقتی همه پوستش کنده شدو تو دست هایم ماند، با چشم های وحشت زده دیدم که بدن آدمیزاد دکتر کراولر واقعی نیست.

لباس هایش از تنش ریخت پایین و روی زمین کپه شد.

بدنش کم کم آب رفت. سر، دست ها و پاهایش ناپدید شد.

چند ثانیه بعد، اثری از دکتر کراولر نبود ... و یک مار دراز فش فش کرد و از یکی از پاچه های شلوارش بیرون خزید. یک کله مسی.

من و هیتر از ترس مثل چوب شده بودیم.حالا دو تا مار رو به رویمان بودند.

پوست دکتر کروالر از دستم افتاد و بی صدا پخش زمین شد.

عمو جری فش فش کرد کرد که : «نباید این کارررررر و می کررردی.»

با وحشت گفتم: «ت ... تو حرف می زنی!»

عمو جری با نجوای خشکی که شبیه خش خش برگ بود گفت: «من مغز آدمیزاد دارم. می تونم حررررررف بزنم ... و نیش بزنم! حالا ررررراه دیگه باقی نمونده.»

هیتر فریاد زد: «بون ... بیا بریم.»...

نویسنده

درباره‌ی آر. ال. استاین

" آر. ال. استاین "، " رابرت لارنس استاین " نویسنده ی معروف آمریکایی در سال 1943 در شهر " کلموبوس " در ایالت اوهایو به دنیا آمد. نویسندگی را از نه سالگی، با نوشتن لطیفه و داستان های فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتاب او «راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران» نام داشت. استاین ادبیات ترسناک را در سال 1986، با کتاب «وعده ملاقات با یک غریبه» که در مجموعه خیابان وحشت بود و در سال 1989 به چاپ رسید، شروع کرد. او در سال 1992 مجموعه ترس و لرز «goosebumps» را نوشت. حدود 120 عنوان از کتاب های این مجموعه به 32 زبان زنده ی دنیا ترجمه شده، میلیون ها نسخه از آن ها در آمریکا به فروش رفته و برای سه سال متوالی عنوان پرفروش ترین نویسنده ی آمریکایی را برای این نویسنده به همراه داشته است. او بارها تصمیم گرفت نوشتن این مجموعه را متوقف کند، اما هر بار نوجوانان از تو تقاضا کردند تا به نوشتن ادامه دهد.

• پارک وحشت 9
• نویسنده: آر. ال. استاین
• مترجم: شهره نورصالحی
• انتشارات: پیدایش