کتاب ادیسه | نشر مرکز
- انتشارات : مرکز
- مترجم : میرجلال الدین کزازی
- تگ : ایلیاد و ادیسه هومر
محصولات مرتبط
معرفی کتاب ادیسه هومر با ترجمه کزازی
کتاب ادیسه از نشر مرکز به بیان سرگذشت "اولیس " که در زبان یونانی اودیسئوس نام گرفته، میپردازد. او که یکی از فرمانروایان زیرک و برجستهی سرزمین ایتاکا است، همسرش پنه لوپ و پسرش تلماک نام دارند؛ در روزی از روزها، جنگی میان یونان و تروا آغاز میگردد و "اولیس " بر خلاف میلش به ناچار رهسپار این جنگ میشود، و همین موضوع نقطهی عطفی برای شروع ماجراهایی هیجان انگیز و پر تشویش برای او میگردد.
پس از کشمکشهای فراوان سرانجام یونانیان در مقابل سپاه تروا به پیروزی دست مییابند؛ پس از به پایان رسیدن جنگ، در مسیر بازگشت به ایتاکا بودند که درگیر رویدادهایی غیر منتظره میشوند و از مسیر خانه دور میگردند. یونانیان بر این باور هستند که این وقایع، ناشی از نفرین خدایان طرفدار تروا بوده و عامل پیش آمدن مسائل پیچیده و سختی برای جنگجویان شدهاند.
ادیسه با بهرهگیری از هوش سرشار خود، تلاشهای فراوانی برای نجات خویش و یارانش میکند و سرانجام با پشت سر گذاشتن مشقت های بسیار، در زمانی که مردم سرزمینش تصور می کردند که او مرده است به خانه بازگشته و در آن جا نیز با مسائل جدیدی مواجه می گردد و سپس با همراهی پسرش به جنگ با دشمنان میپردازند و لحظاتی سرشار از هیجان را خلق میکنند.
محتوای متنیِ این اثر، منظوم بوده و شامل 24 سرود میباشد؛ حکایتهای نقل شده در آن، چنان خواندنی و جالب است که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار کرده و او را تا پایان کتاب با خویش همراه میسازد.
بخشی از کتاب ادیسه
سرود یازدهم
فراخواندن مردگان
سپس آن گاه که به کشتی و دریا فرود آمدیم، نخست کشتی را به دریای درخشان در کشیدیم و دکل و بادبان را در کشتی تیره فام برافراختیم؛ دامها را برگرفتیم و به کشتی درآوردیم و ما خود نیز، اندوهناک و سیل سرشک از دیده گشای، به عرشه فرا رفتیم. پس از آن برای کمک به ما، بادی در پس کشتی که عرشه ای تیره فام داشت، وزیدن گرفت؛ بادی دم ساز که بادبانهای ما را در می آکند و برمی آورد و یارو همراهی نیکو بود که سیرسهی زیبا گیسوی برایمان فرستاده بود، آن بغبانوی هولبار که به زبان آدمیان سخن میگفت.
ما، پس از نهادن ساز و برگ بایسته بر کشتی، چندی در نشسته ماندیم: باد و سکانیان ما را راست به سوی آماج و مقصدمان میبرد. سراسر روز بادبانهای کشتی که پهنهی دریا را میپویید و میپیمود، افراشته بود؛ سپس، خورشید فرو خفتو تیرگی همهی راهها را فرو پوشید.
کشتی به فرجام و کرانهی زمین فراز میرسید، به گذار آب در اقیانوس ژرف. آن جا کشور و شهر سیمریان بود، پوشیده از مه و ابرهای تیره یانبوه؛ هرگز خورشید، در آن هنگام که میدرخشد، یا در آن هنگام که به سوی آسمان پوشیده از اختران فرا میرود، یا در آن هنگام که از آسمان به سوی زمین باز میآید، با پرتوهایش آن شهر و کشور را بر نمیافروزد و آن را دیدار نمیکند؛ شبی به نفرین بر این میرایان بینوا دامان در گسترده است.
آن گاه که بدان جا رسیدیم، کشتی را ایستانیدیم؛ دامها را از آن فرود آوردیم و در درازای آب در اقیانوس پیش رفتیم و خود به جایی رسیدیم که سیرسه از آن با من سخن گفته بود. پریمد و اوریلوشوس برخیان را فروگرفتند؛ من دشنهی تیزم را از درازای رانم برآهیختم و با آن گودالی که یک ارش درازا و پهنا داشت، فرو کندم؛ پیرامون آن، آیین باده افشانی را برای تمامی مردگان به انجام رسانیدیم: نخستین شیر آمیخته با انگبین بود و دومین باده ی نوشین و سومین آب؛ در پی آن، آرد سپید جو را در گودال در پراکندم.
گرم و پور شور، مردگان تهی تارک را نیایش و باژ گفتم؛ به هنگام بازگشتم به ایتاک، در کاشانه ام، گاو میشی سترون را، زیبا رین آنها را، برخی خواهم گردانید و هیمههای سوزان و فروزان را از ارمغانها خواهم آکند. تنها برای تیرزیاس، بزی سراپای سیاه را، نیرومندترین بز رمه را، پی خواهم کرد. پس از آن که به لابه و پیمان و باژ با این تیره های مردگان سخن گفتم، دام ها را فرو گرفتم و گلویشان را بر فراز گودال فرو بریدم و خون تیره در گودال روان میشد.
روانهای مردگان، برآیان از ژرفای ارب، گرد میآمدند: نو عروسان جوان، مردان جوان، پیرانی که رنج و آزمون زندگانی را برتافته بودند، دوشیزگان نغز و دلاویز که دل پاک و نا آزموده شان جز درد مرگ دردیرا برنشناخته بود، نیز شماری بسیار از...
مشخصات
- نویسنده هومر
- مترجم میرجلال الدین کزازی
- نوع جلد سخت
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 10
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 456
- انتشارات مرکز
نظرات کاربران درباره کتاب ادیسه | نشر مرکز
دیدگاه کاربران